تکه

/take/

مترادف تکه: پاره، جزء، خرده، قسمت، قطعه، لخت، خرد، ریزه، لقمه، تیکه، لعبت، زن زیبا، چیز جالب، باب دندان، نصیب

معنی انگلیسی:
clip, he-goat, ibex, piece, fragment, morsel, article, bite, block, chunk, crumb, dollop, fraction, glob, length, loaf, lump, nip, nugget, patch, portion, quid, scrap, shred, slab, snatch, snippet, stick, stitch, stretch, strip, wedge, wodge

لغت نامه دهخدا

تکه. [ ت َ ک ِ / ک َ ] ( اِ ) بز نررا گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). بزی را گویند که سرکرده و پیشرو گله ٔگوسفندان باشد و بز نر را نیز گفته اند اعم از بز کوهی و غیرکوهی. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به تیس شود. || یک جلد دفتر را نامند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ). || سرگین گاو و گاومیش را نیز گفته اند که آنرا بدست پهن ساخته بجهت سوختن خشک نموده باشند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از ناظم الاطباء ).

تکه. [ ت ُ ک ِ ] ( اِ ) نوعی از تیر که بجای پیکان گرهی دارد. || پشته و بلندی را نیز گفته اند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ رشیدی ).

تکه. [ ت ِک ْ ک َ ] ( اِ ) لقمه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). پاره ای از طعام و گوشت و جز آن. ( فرهنگ رشیدی ). || پاره ای از هر چیز باشد. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). پاره و قطعه و بخش از هر چیز. ( ناظم الاطباء ). || بمعنی قطعه وجزیی از چیز استعمال شود. ( حاشیه برهان چ معین ).

تکه. [ ت ِک ْ ک َ / ک ِ ] ( ع اِ ) بند شلوار. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). شلواربند. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). ازاربند. ( غیاث اللغات ). ج ، تِکَک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ابن درید گوید: آن را معرب بحساب آرند... ( از المعرب جوالیقی ص 90 ).

تکه. [ ت ِک ْ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) در تداول عامه ، چیز جالب توجه. زن زیبا و خوشگل. || نصیب و قسمت. || چیزی که درخور و مناسب کسی باشد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).
- تکه کسی بودن ؛ مناسب و درخور کسی بودن. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).

تکه. [ ت َ ک ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای است که در بخش حومه شهرستان ارومیه واقع است و در حدود 200 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

تکه. [ ت ُ ک ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بالا شهرستان نهاوند است که در حدود 240 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

لقمه، پاره، قطعه، پارهای ازچیزی، تک هم گفته شده ، بزنر، بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشروگله
( اسم ) قطعهپاره ای از چیزی.یا تکه گرفتن برای کسی.برای او پاپوش دوختن . یا خوب تکه ( تیکه ) ایست . دختر خوشگلی است .
در تداول عامه چیز جالب توجه زن زیبا و خوشگل

فرهنگ معین

(تِ کِّ ) (اِ. ) قطعه ، پاره ای از چیزی .
(تَ کِّ ) (اِ. ) بز نر، بزی که پیشاپیش گله حرکت کند.

فرهنگ عمید

۱. بز نر.
۲. بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشر و گله، نهاز.
۱. لقمه.
۲. پاره، قطعه، پاره ای از چیزی.
* تکه تکه: (قید ) قطعه قطعه، پاره پاره.

فرهنگستان زبان و ادب

{moiety} [شیمی] در حوزۀ شیمی فیزیک ترکیبات آلی، بخشی از مولکول متـ . تکه مولکول

گویش مازنی

/takke/ عمل بلند کردن دو دست اسب و فرو افتادنش وقتی که بار زیادی داردممانعت اسب از حرکت هنگامی که خطر را در روبرو حس کند - مرتع & نوک – بالای چیزی - به مقدار کم & بز یک یا دو و یا سه ساله ی نر & از توابع گیل خواران قائم شهر

واژه نامه بختیاریکا

( تکِه ) مدفوع خشک چهارپا و گاو
پرزِه؛ پِلاس ( پلیس ) ؛ پِلیست؛ پنگ؛ تِریز؛ تلیش؛ تیکلالِه؛ فاله؛ قَل؛ گُلُو؛ گِند؛ گِندِه؛ لِکه؛ لَهده
تیکلالِه؛ دُرد؛ قیت؛ کَم کُلاست؛ کم کُلو

دانشنامه عمومی

تکه (بیگ نشین آناتولی). تِکه یا بیگ نشین پسرانِ تکه یا بیگ نشین تکه ( ترکی استانبولی: Tekeoğulları Beyliği، انگلیسی: Beylik of Teke ) از بیگ نشین های آناتولیایی بود که در اوایل قرن چهارده میلادی پس از فروپاشی سلطنت سلجوقیان روم، توسط تُرکان اغوز بنیان نهاده شد که در ناحیه آنتالیای کنونی حکومت می کردند. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵] [ ۶]
در سال های آخر سلطنت سلجوقیان روم، هنگام پیشروی ایلخانیان به سمت آناتولی، مناطق آناتولی به صورت بیگ نشین های تُرکمان خودمختار تبدیل شد. در همین دوران، گروهی از تُرکمانان[ ۷] که شاخه ای از ایل تکه بودند و در آغاز قرن سیزدهم از سوی سلاطین سلجوقیان روم در آنتالیا مستقر بودند، بیگ نشین تکه را تشکیل دادند. [ ۸]
سلطنت مبارزالدین محمدبیگ در نبرد با فرانک های قبرس گذشت. آنتالیا برای نخستین بار پس از کنترل ترک ها در سال ۱۲۱۶، پادشاه قبرس پیر یکم دو لوسینان در ۲۴ اوت ۱۳۶۱ آنتالیا مرکز تکه الی را اشغال کرد و تُرک ها مرکز حکومت خود را به کورکودالی انتقال دادند، محمدبیگ ابتدا برای بازپس گیری آنتالیا، فروش مواد خوراکی به قبرس را منع کرد. پس از آن، قهرمان اوغلو با علاءالدین علی بیگ متحد شد و سال بعد با ۴۵ هزار نیرو به آنتالیا آمد و یک جنگ بسیار سنگین درگرفت، اما نتوانست کنترل شهر را به دست بگیرد.
تلاش های محمد بیگ، که می خواست آنتالیا را پس بگیرد، برای او نام و آوازه در منطقه ایجاد کرد و به او لقب «بیگِ تکه» ( Teke Bey ) را دادند. در آن زمان، منطقه بین آنتالیا، فینیک، کاش، کالکانلی، میلی، گمبه، المالو، کورکودالی و سریک در جنوب آناتولی و آنتالیا و آلانیا، به تکه الی معروف شد. [ ۹] محمدبیگ که برای بازپس گیری آنتالیا اتحادهای گوناگونی را سازمان دهی کرده بود، موفق شد در سال ۱۳۷۳ آنتالیا را فتح کند.
در دوره های عثمان چلبی و مصطفی بیگ، که جانشین محمدبیگ بودند، بیگ نشین تِکه اهمیت گذشته خود را از دست داد. سلطان عثمانی ییلدیریم بایزید در سال ۱۳۹۰ آنتالیا را فتح کرد. او حکومت این مکان را نخست به پسرش عیسی و سپس به فرزند دیگر خود مصطفی سپرد. [ ۱۰] در سال ۱۳۹۷، منطقه بین آنتالیا و آلانیا کاملاً تحت کنترل عثمانی بود. [ ۱۱] [ ۱۲] [ ۱۳]
بین مرزهای استان امروز آنتالیا و دستور اداری تهیه شده توسط امپراتوری عثمانی برای این منطقه در سده های ۱۵ و ۱۶ تفاوت هایی وجود دارد. در این قرن ها سنجق های آلانیا و تِکه در این منطقه قرار داشتند.
عکس تکه (بیگ نشین آناتولی)عکس تکه (بیگ نشین آناتولی)عکس تکه (بیگ نشین آناتولی)عکس تکه (بیگ نشین آناتولی)عکس تکه (بیگ نشین آناتولی)عکس تکه (بیگ نشین آناتولی)

تکه (دریاچه). تکه ( به قزاقی: Teke ) یک دریاچه در قزاقستان است که در دشت ایشیم واقع شده است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس تکه (دریاچه)عکس تکه (دریاچه)

تکه (شهرستان قره سو). تکه ( به لاتین: Teeke ) یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان قره سو ( قرقیزستان ) واقع شده است. [ ۱] تکه ۷۳۳ نفر جمعیت دارد.
عکس تکه (شهرستان قره سو)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تَکِه
ایل بزرگ ترکمن، مرکب از دو گروه اصلی به نام های اُقتامِش و تُقتامِش، هرکدام متشکل از ده ها طایفه و تیره، ساکن نواحی چهارجو، مرو، تجن، سرخس، آخال، صحرای جنوبی خیوه و بعضی نواحی کوهستانی شمال خراسان. ایل تکه در گذشته بزرگ ترین گروه از ایلات ترکمن بوده است. جمعیت این مردم در میانۀ قرن ۱۳ق/ ۱۹م قریب ۸۰هزار خانوار بود. ایل تکه در اواسط قرن ۱۳ق، پس از پیروزی بر ایلات سارُق و سالور، واحۀ مرو را به تصرف خود درآورد. گروهی از تکه ها در آغاز قرن ۱۲ق به دولت صفوی پیوستند. نادرشاه در آغاز کار خود، تکه های منطقۀ نسا و درگز، که دائماً به یک جانشینان منطقه حمله می آوردند، را قتل عام کرد. دامنۀ حملات غارتگرانۀ تکه ها در عصر قاجاریه، به همۀ نواحی بخش شمالی نیمۀ شرقی کشور ایران کشیده شده بود. قوشیدخان تکه، در ۱۲۷۷ق، قوای ۲۰هزار نفری حمزه میرزا، حاکم خراسان، را درهم شکست. تیکمه سردار تکه، از ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۶ق، مانع از تسلط قطعی روس ها بر ترکمنستان شد. در نتیجۀ شکست تکه ها در جنگ گوک تپه (۱۲۹۸ق) از روس ها، نواحی ترکمن نشین، به جز ترکمن صحرای ایران و مناطق ترکمن نشین شمال غرب افغانستان، به دست آن ها افتاد. تکه ها در شورش های بزرگ ترکمن ها علیه دولت روسیه در ۱۹۱۵ـ۱۹۱۶ شرکت فعال داشته و آسیب فراوان دیدند. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، بسیاری از سرداران ترکمن به مخالفان دولت شوروی پیوستند و برای مدتی، با حمایت ارتش انگلیس، مانع از استقرار دولت شوروی در ترکمنستان شدند.

مترادف ها

slice (اسم)
برش، باریکه، تکه، لقمه، قاش، گوه، خلال، قاچ، مرهم کش

lump (اسم)
درشت، توده، مقدار زیاد، قلنبه، تکه، قطعه، گره، کلوخه، غده، ادم تنه لش

bit (اسم)
ذره، خرده، مته، رقم دودویی، تکه، قطعه، لقمه، سرمته، دهنه، لجام، پاره، ریزه، تیغه رنده

whit (اسم)
ذره، هیچ، تکه، اندک

tailing (اسم)
تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

gob (اسم)
خرخره، تکه، دهان، کلوخه، مقدار بزرگ و زیاد، ملوان، یک دهن غذا، تخته کف

lot (اسم)
سهم، محوطه، قسمت، کالا، تکه، قطعه، بخش، پارچه، توده انبوه، قواره، سرنوشت، قرعه، بهره، قطعه زمین، چندین، جنس عرضه شده برای فروش

fragment (اسم)
خرده، تکه، قطعه، پاره، باقی مانده، قطعات متلاشی

item (اسم)
فقره، فصل، تکه، بخش، رقم، قطعه خبری

patch (اسم)
مسخره، مشمع روی زخم، تکه، مدت، وصله، قطعه زمین، زمان معین، وصله ناجور

piece (اسم)
سر، خرده، دانه، مهره، تکه، قطعه، لقمه، پاره، بخش، نمونه، پارچه، کمی، عدد، اسلحه گرم، قطعه ادبی یا موسیقی، نمایشنامه قسمت

dab (اسم)
اندکی، تکه، قطعه، ضربت مختصر

chunk (اسم)
تکه، کنده، مقدار قابل توجه، تکه بزرگ یا کلفت و کوتاه

morsel (اسم)
تکه، لقمه، یک لقمه غذا

shred (اسم)
ذره، خرده، تکه، پاره، سرتکه پارچه

nub (اسم)
قلنبه، تکه، بر امدگی

slab (اسم)
چسبناک، باریکه، تکه، قطعه، تخته سنگ، لوحه، ورقه، لیز

cantle (اسم)
گوشه، تکه، قاش

scrap (اسم)
نزاع، جنگ، تکه، پاره، اشغال، اوراق، ته مانده، قراضه، ماشین الات اوراق

doit (اسم)
تکه، قطعه، پشیز، پول سیاه

dribblet (اسم)
تکه

loaf (اسم)
تکه، قرص نان، کله قند

ort (اسم)
تکه، پس مانده غذا، باقیمانده غذا

smidgen (اسم)
تکه، مقدار کم

nubble (اسم)
تکه، قنبلی، برامدگی یا گره کوچک

pane (اسم)
تکه، قطعه، قاب شیشه، جام شیشه

فارسی به عربی

جزء , رعشة , رغیف , شریحة , فم , قدح , قصاصة , قطعة , کتلة , لقمة , لمسة , لوح الزجاج , مادة , نفایة , ومیض

پیشنهاد کاربران

در زبان کردی ایلامی به معنای قطره و چکه است .
تَکِّه: نُهاز. نُخراز. بُز نر پیشرو گله.
نمونه: شیرو بود که تَکِّه خان عمو وچند بزدیگررا به پرتاب کلوخ از. . . . واپس می راند. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۷ )
محمد جعفر نقوی
دوستی که گفتند تکه زیر و زبر دارد باید بگویم با تِکه را بازبر نیز گویند مگر تک نشنیدی
واژه تیگر نیز در تیگر یا دیگر دو تیگر سه تیگر همان که امروز در افغانستان جای بخش و تکه بکار میرود از همان است
دیوان لغات ترک یک کتاب جعلی است که در اغاز قرن بیست به عربی معاصر نوشته شد. جعل کنندگان چون به پیشینه زبان ترکی آشنایی نداشتندآنرا به عربی نوشتند هیچ آگاهی از ترکان آن زمان نمی دهد همه تاریخهایی که نوشته اکنون که شمرده شده درست نیست نقشه ها را از روی نقشه های اسلامی دزدیده از زبان نویسنده گفته که من شاهزاده و فرمانروا هستم و هشتاد سال به جهانگردی و پژوهش پرداختم تا چنین کتاب نوشتم نوشتن انگونه کتاب کار کمتر از یک سال است. شعرهایی که نوشته همه به سبک جدید و زبان جدیدند - انرا به نام خلیفه ای نوشته که در جهان نیامده و از چیزهایی نام میبرد که پس از سده ۱۶ پدید امدند -
...
[مشاهده متن کامل]

نه تنها تکه به چم بز نر و تکه از هرچیز پارسی است که گیسی به چم بز خوگر ( بزی که کوهی نیست ) نیز پارسی است و گیسی در پهلوی امده و همان واژه مویین است و زرتشتیان یزد نیز هنوز گیسی میگویند .
ان تکه دگر به چم بریدن و تکه تکه کردن است و تاشیدن تیشه تکنسین کسانی که در یک بخش استادند یک تا یعنی تا یک یک تا -
بز را مغولی یاما، قزاق اویغور ازبک اوچکه گویند ودیگر ترکان از وژه پارسی گیسی/گیچی و تکه ( قرقیز ) بهره میبرند گویندگیسی ( مویین بز ) واژی پهلوی است وهنوزدرجای جای ایران کاربرد دارد.
تگه بز نری است که برای راندن بزها نیک است و بز نر را به پارسی شاک گویند اگر یک ساله باشد چپش گویند اگر ماده باشد کلار گویند و پس از دو سالگی را دوبر و پس از سه ساله را سه بر چهاربر و پنج بر گویند و بز بزرگ را پازن گویند

تکه یا تیکه tekke : پارس ، پارت ، بخشی جدا شده از چیزی
تکه tokke : قطره ، چکه ، بخشی از آب
تکه takke : سدای ترک و ترک و هم بخشی از آتش
تَکَهَ/ tăkă :عنوانی برای نر بز، نیز نام قبیله ای ترکمن .
مانند: - از من به صبراو بگوئید موی تکه ام را مقراض نکند تا خبری از خودم برسد .
کلیدر
محمود دولت آبادی
تِکه به معنای قسمتی یا جزئی است
مثلا یک تکه از آن نان را بده یعنی یک قسمتی از آن نان را بده
اما راجع به حیوان های که گفتید ما در زبان خودمان به بُز نر
تَکه میگوییم
فرق این دو، کسره ها است تِکه یعنی قسمتی
و تَکه یعنی بز نر
درود ُ سپاس
" تکه" = بخشی از چیزی، برگرفته از واژه تک به چم تنها، کم و اندک، واژه ای پهلویست.
تک، واگویی دیگریست از واژه یک، که به ریخت تک درآمده ومعنای یک رانیز در خود دارد.
همانگونه که از یک، یکه بدست می آید ( یکه و تنها ) ، از تک نیز تکه بدست آمده.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه تکه در پارسی دری افغانستان به ریخت "تیکر" به چم پاره سفال و در زبان هندی به دیسه " توکرا" به معنی تکه، بخش آمده است.

بز نر در فرهنگ محلی برخی نقاط
آقای امید اولا سلام و عرض ادب خدمت شما؛
در ابتدا باید عرض کنم بنده هم مثل دیگران نظری ثبت میکنم با منبع و "هیچ اظهارنظری حاشیه ایی هنگام نوشتن توضیحات واژه نمینویسم" ولی تا زمانی که عده ای می آیند و با توهین به اظهارات من یا شخص دیگری صحبت میکنند، خب با توجه به این شرایط کنونی که هیچ حقی در کشور برای زبان ها جز فارسی نیست باید پاسخ این اشخاص را داد تا فکر دیگری نکنند، عده ای حتی از اظهارنظر ما هم ناراحت میشوند و توهین میکنند.
...
[مشاهده متن کامل]

خواهشی که از شما دارم هم این است هموطنیم ولی با عرض پوزش به خاطر جلب توجه نگویید که شما ترکید یا اگر هم هستید سعی کنید در ابتدا به زبان اول خودتون اهمیت بدید و بعد زبان های محترم دیگر وگرنه تحت تاثیر زبان دیگر بودن به دلیل شرایطی خاص هنر نیست، در دنیا انقدر این مسئله مهمه که روزی به عنوان روز جهانی زبان مادری داریم.
بنده هیچ غرضی ندارم هم زبان مادری دارم هم یک زبان دیگر را بلدم که صبح تا شب به خاطر علاقه به ادبیات، اشعار فارسی را میخوانم و کیف میکنم ولی ۱. توهین را با دلیل جواب میدهم ۲. در حوزه زبانشناسی به دلیل علاقه هر دو زبان را بررسی میکنم آنچه که مسلمه اینه که ما چون به هر دو زبان کاملا مسلطیم بررسی میکنیم ببینیم چی به چیه که البته باید گفت حوزه زبانشناسی بسیار پیچیده است و بنده واژگانی که واضح و مشخص هستند که ترکی هست عمدتا اینجا با منبع مینویسم چه اشکالی دارد ۳. درباره واژه "من" باید عرض شود که این واژه سومری هست و از سومری وارد زبان هندواروپایی شده.
و بنده هم هیچ جایی ننوشتم پهلوی و فارسی جداست اگر دنبال بهانه میگردید باید بگم که نوشته بودم زبان هخامنشی با فارسی جداست.
در ترکیه یا آذربایجان یا ترک های دیگر مناطق هم کلمات زیادی از زبان عربی استفاده میکنند مگه من چیزی گفتم! گفتم استفاده نمیکنند؟!
درباره حاشیه ها در جستجو کلمه "من" باید عرض کنم در کل اشتباهه به مباحثه پرداختن در این مورد، چون هیچ یک از افراد تخصص کافی ندارند ولی نگاه کنید که چه کسانی توهین را شروع کردند و در پایان اینکه "خود شما الان نظر خودت و من رو نگاه کن ببین کی توهین کرده!!"
نوشته های ما اینجا با منبع و ریشه وقت تلف کردن ولی نوشته های دوستانی که بدون ادله و منبع و. . اینجا چیزایی مینویسند که آدم حیرت میکنه شما لایکشون میکنی، اگر اینطوره چرا یکبار به دوستای خودتون نگفتید که ؛ که چی بشه! برید سرگرمیه دیگه ای پیدا کنید!
اگر بنده وقتمو اینجا تلف میکنم خوشحالم چون حداقل در یه جایی وقتمو تلف میکنم که یک چیزایی یاد میگیرم ولو از این دوستان که توهین میکنند چون به هر حال درست یا غلط هم باشند باعث میشوند بیشتر مطالعه کنم و به دانسته های قبلی اتکا نکنم. چیزهایی هم که بلدم مینویسم هر چند کم. چه چیزی بهتر از این سرگرمی که در حوزه زبان و ادبیات و. . . مطالعه کنی.
( ( ( ( ( ( ( جواب توهینتون هم نمیدم تا خودتون ببینید چه کسی با غرض و عقده و. . . نوشته ) ) ) ) ) ) ) ) ) )

آقای اردم همه ی صحبت های شما با بغض و کینه و تعصب آمیخته شده و هیچ ربطی به بخش پیشنهادات نداره. نظرت رو درست یا اشتباه بنویس برو ، دیگه چرا توهین میکنی به بقیه؟ هر کسی آزاده پیشنهادش رو بنویسه نمیدونم
...
[مشاهده متن کامل]
شما چرا انقدر بهت برمیخوره؟ گیریم که همه ی اینهایی که شما میگی واژگان ترکی هستن وارد فارسی شدن، خب که چی؟ اینهمه وقتت رو تلف میکنی میگردی تو نمیدونم کدوم منبع که واژگان ترکی که در فارسی استفاده میشن رو پیدا کنی بعد بیای اینجا بنویسی و هر کسی هم که نظر دیگه ای نوشته رو مورد عنایت عقده و تربیت خوردت قرار میدی. امیدوارم سرگرمی دیگه ای پیدا کنی.

آقای اردم ( کاف ) ، من ترک هستم و صحبت من رو مانند دیگر دوستان توهین به ترک ها در نظر نگیرید ، من فقط روی صحبتم با شماست. شما ادعا دارید که پهلوی و آرامی و فارسی زبان های جدا از هم هستند و از آنجایی که رشته ی تحصیلی شما زبان شناسی نیست شما صلاحیت اظهار نظر در این موارد تخصصی را ندارید. مورد دیگری که در تمام پیشنهادات و نظرات شما به چشم میخورد این است که در گویش فارسی امروز واژگان عربی زیادی استفاده می شود. زبان عربی به خاطر زبان اسلام و قرآن بودن تاثیر زیادی در همه ی زبان های منطقه گذاشته مانند ترکی و فارسی ( اگر زبان آن کشورها به طور کلی به عربی تغییر نکرده باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

وام گرفتن واژگان از زبان های دیگر همه جای دنیا یک پدیده ی عادی است به خصوص میان مردمی که اشتراکات فرهنگی زیادی دارند. برای نمونه در ترکیه از این واژگان عربی بسیار استفاده می شود:محافظ، ساعت، پلَن، زمان، اما و. . . یا مانند تاثیر لاتین و فرانسوی روی انگلیسی، تاثیر انگلیسی روی آلمانی و. . . . ادعای دیگر شما ترکی بودن واژه ی من، تکه ، دهل و. . . است. واژه ی "مَن" آنقدر در فارسی قدمت دارد که برای پوچی ادعای شما کافی باشد . شباهت" من" به me در انگلیسی و گرجی و زبان های هندواروپایی گواهی ست بر اینکه این واژه از کدام خانواده ی زبانی ست. ولی دلیل نمیشود که این واژه از فارسی به ترکی وارد شده و به "بن، " تغییر یافته. شاید فقط شباهت زبانی ست!! اگر شما مستندات و منابعی دارید که این ادعا هایتان را ثابت میکند وقت خود را در این وبسایت تلف نکنید و شروع کنید به نوشتن یک کتاب!

جدیدا این اشخاصی که در حوزه زبان دری فعالیت دارند یک پسوند از مناطق ترک به خود میچسبانند که مثلا. . .
خب اگر هم در اصل چنین است شما هم مانند حکم آبادی فامیل را کسروی و کمبودی وحقیری، چیزی بگذارید.
...
[مشاهده متن کامل]

بنا به اینکه من غیر از توهین از این افراد چیزی ندیده ام نمیخواهم دهان به دهان شوم ولی لغتنامه زبان ترکی در قرن چهار هجری نوشته شده لغتنامه تو کو! منبع تو کو!برو قزوین ازت سنگ پای نابی درمیاد.
"صفحه لغات در توضیحاتشان ثبت شد"
مشکل اینان اینه که فک میکنن ترکی مثل این زبان ناقصه که واژه هایی مینویسن که هیچ استفاده ای الان ازش در زبان دری نمیشه ولی هر لغتی در دیوان لغات نوشته تمامشان همین حالا در زبان ترکی استفاده میشه.
وقتی هم که میخوان ریشه یابی کنن میرن سراغ زبان هندواروپایی چون هیچی از خودشون ندارند. اینکه ریشه یابی نیست بگو واژه مال خودم نیست تمام.
چندتا خزعبل نوشته که خودشم نمیدونه چیه، این تاشیتن ماشیتن کاشیتن راشیتن رو ننوشته توو کدوم لغتنامه نوشته شده، فک کرده دهخدا اندازه این نمیدونسته که منبع بیاره!
کیه که از ترهات های لوح هخامنشی منشور حقوق بشر ساخته اونم با نام " اولین"
دروغ رو چه کسی میگه.
اگر همون دیوان لغات رو درست خونده باشی کاشغری سرزمین ترکان رو از چین تا ابتدای اروپا عنوان کرده.
این متن رو موقت نوشتم تا شما بخونیو یک متن بیهوده دیگری بنویسی چون میدانم شما بجای حقیقت دنبال خودبرتری و اینجور مزخرفات هستید.
( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( موقت ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) )

واژه پارسی است که از دید بنًواژه شناسی به واژگان پارسی باستان که در زیر آمده، اشاره دارد:
تاک= t�k ـ 1ـ تا ( پس از عدد مانند دوتا ) ، 2ـ حتی 3ـ تنها، واحد، تک 4ـ تار 5 ـ درخت مو 6 ـ تکه، قطعه 7 ـ مجموع 8 ـ لنگه 9ـ تا اینکه 10ـ نظیر، مانند، مثل 11ـ شاخه
...
[مشاهده متن کامل]

تاشیتَن= t�shitan ـ 1ـ بریدن، قطع کردن، تراشیدن، از ته زدن 2ـ ساختن، خلق ـ ایجاد تولید کردن ( که همان کارواژه امروزی تاییدن=ضرب کردن است. )
تاکیتوم= t�kitom ذره، خرد، بسیار کوچک ( که به یک چیز تکین اشاره دارد همانند اتم )
( ( گویا کاربر بالا پیشرفت کرده و پیشتر بی آنکه از منبعی یاد کند، واژگان را به مغولستان پیوند می داد، اکنون برای آنکه کارش پیش رود، یک دیوانی که در سده 466 هجری قمری نوشته شده است، به ورنام ( عنوان ) منبع ، به تنگش می چسباند. من ترجمه دکتر صدیق از دیوانی که کاربر بالا اشاره کرده را دارم به این امید که واژه تکه را پیدا کنم ولی پیدا نشد که نشد، جدا از آن، ما در پارسی واژگان دوتا، سه تا و . . . را بکار می بریم که یعنی دوتا یکه ( واحد ) =دوتا، سه تا یکه ( واحد ) =سه تا و. . . ) )
از کاربر بالا خواهشمندم به ما بگوید در کدام رویه ( صفحه ) از دیوان یاد شده به واژه تکه اشاره رفته است؟؟؟ شگفت آور اینکه در این دیوان به واژگان بکار رفته در اقوام ترک که در همسایگی چین و شمال شرق آسیا در سده 466 هجری قمری گویش می شود، اشاره دارد و خود گواه محل زندگی آنان است و در این دیوان چیزی با نام بُنواژه شناسی و یا پیشینه واژه به چشم نمی خورد.

Təkə: در معنی " بُز نر " واژه ای ترکی است.
در زبان ترکی برای اسامی حیوانات اهلی از "نوزادی تا بالغ شدن" و "تفکیک جنسیت"شان انقدر اسم های گوناگونی وجود دارد که من خودم شاید همه اسامی را بلد نباشم، به همین دلیل است برخی از این اسامی در فارسی، ترکی هستند و واقعا این اهمیت به حیوانات حیرت انگیزه.
...
[مشاهده متن کامل]

یک واژه دیگر نیز که مشابهت دارد؛
توگَ، T�gə : گوساله ای که به سال دوم درآید.
تیشی توگه، tişi T�gə: گوساله ماده
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Tiku ( ترکی باستان ) : Tikə امروزی و در فارسی تکّه واژه ای ترکی به معنی قطعه ای از هر چیز است.
رونوشت از دیوان:
tik�:[قطعه، تکه]. Bir Tik� ət: یک قطعه گوشت.
منبع:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
************صفحه 537***********

تکه: ( tekka ) : [ اصطلاح چوپانی ] بز نر دو ساله. به زبان آذری" تَکِه"
پوشش
قطعه
قسمت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس