تکیه دادن


معنی انگلیسی:
lean, incline, recline

لغت نامه دهخدا

تکیه دادن. [ ت َ ی َ / ی ِ دَ ] ( مص مرکب ) پشت دادن و آسایش نمودن و راحت کردن. تکیه زدن. تکیه کردن. ( ناظم الاطباء ) :
نمود می شفقی چهره فرنگ ترا
به نازبالش گل تکیه داده رنگ ترا.
علی سبزواری ( از آنندراج ).
میان گلخن و خاکسترم چه داند حال
کسی که پهلوی او تکیه بر سمور دهد.
ملا شانی ( از آنندراج ).
به عهد دولت تو امن در جهان بودن
بود ز عدل تو تکیه بر اژدها دادن.
مسیح کاشی ( ایضاً ).
گر روی بر فلک ز قوت حسن
تکیه بر خشت آفتاب مده.
علی خراسانی ( ایضاً ).
|| تکیه گاه دادن. متکا دادن :
از طنطنه عدل تو در بیشه چرد میش
از پیکر خود تکیه دهد گرگ غنم را.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).
|| اعتماد کردن :
موج کشتی شکاف بیند مرد
تکیه بر بادبان دهد، ندهد.
خاقانی.
بر تواضعهای دشمن تکیه دادن زابلهی است
پایبوس سیل از پا افکند دیوار را.
صائب.

فرهنگ فارسی

پشت دادن و آسایش نمودن و راحت کردن

واژه نامه بختیاریکا

( تکیه دادِن ) اهمیت دادن؛ مهم انگاشتن. مثلاً فلانی تکیه نیده یعنی فلانی اهمیت نمیزاره
پُشت دادِن؛ کِل دادِن

جدول کلمات

لم

مترادف ها

accent (فعل)
با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، مد کردن

accentuate (فعل)
با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، برجسته نمودن

bolster (فعل)
تکیه دادن، تقویت کردن، پشتی کردن، با بالش نگه داشتن

emphasize (فعل)
تکیه دادن، اهمیت دادن، تایید کردن، باقوت تلفظ کردن، نیرو دادن به

rest (فعل)
تکیه دادن، کردن، راحت کردن، استراحت کردن، اسودن، ارمیدن، متکی بودن به

فارسی به عربی

استراحة , شدد , لهجة

پیشنهاد کاربران

پرازاندن
تکیه دادن چیزی به چیزی ثابت .
پسر جان ، این تابلو را بپرازان به دیوار ، مبادا بیفتد. ( گویش قزوینی )
تنه دادن
سِریدن: تکیه دادن ( اوستایی: sri، نیا ایرانی: srai، سنسکریت: śray )
سِرین: تکیه گاه، باسن
اتکا. . . لمیدن. . لم دادن. . . لم. . . پشت دادن
پشت دادن ، لم دادن ، لمیدن
لم، لمیدن، اتکا
لم
لمیدن
اتکا

بپرس