تیماج


مترادف تیماج: چرم، چرم دباغی نشده

معنی انگلیسی:
calf, chamois, goatskin, kid, leather, goat leather

لغت نامه دهخدا

تیماج. ( اِ ) چرم بودار که آن را بلغار و ادیم نیز گویند و این لفظ ترکی است... و در مدار به «جیم » فارسی است ( تیماچ ). ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). چرمی است رنگین و بوی خوش دارد. درشب طلوع سهیل آن را رنگ و بوی حاصل شود. ( شرفنامه منیری ). پوست گوسپند دباغی شده. ( ناظم الاطباء ). قسمی چرم اعلی ، مقابل میشن. قسمی پوست پیراسته ستبر و محکم. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

پوست بزکه آنرادباغی کرده باشند
( اسم ) پوست بز دباغی شده .
چرمی است رنگین و بوی خوش دارد

فرهنگ معین

(اِ. ) پوست بز دباغی شده .

فرهنگ عمید

پوست دباغی شدۀ بز، پرنداخ، ساختیان، کورکانی، کوزکانی.

مترادف ها

bock (اسم)
تیماج

calfskin (اسم)
تیماج، پوست گوساله

goatskin (اسم)
تیماج، پوست بز، خیک، خیگ

calf (اسم)
بچه، تیماج، گوساله، ماهیچه ساق پا، نرمه ساق پا، چرم گوساله

roan (اسم)
تیماج، زرپور، اسب قزل

فارسی به عربی

عجل , عنزة

پیشنهاد کاربران

تیماج: چرم خوش رنگ وبو.
نمونه:گل های خوش نقش تیماج سرخ که درهر گامش. . . . نمایان می شد. ( کلیدر ج ۹ص۲۴۴۶ ) محمدجعفر نقوی
واژه تیماج
معادل ابجد 454
تعداد حروف 5
تلفظ timāj
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
پوس پوسان

بپرس