ثبت اسناد


معنی انگلیسی:
registration of documents

لغت نامه دهخدا

ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تاحجت باشد. || مباشر ثبت. آن کس که شغل ثبت اسناد یا املاک ورزد. ثبات. شروطی. چک نویس. صکاک.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- نوشتن سندها . ۲- ثبت کردن سندها و قراردادها. یاادار. ثبت اسناد. اداره ای که در آن معاملات و نقل و انتقالهای مربوط باملاک و مستغلات را در دفترها و پرونده ها ثبت کنند تا حجت باشد.
اداره ثبت اسناد اداره که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تا حجت باشد

فرهنگ معین

( ~ِ اَ ) (اِمر. ) اداره ای که ثبت معاملات و نقل و انتقال های مربوط به املاک و مستغلات را به عهده دارد.

پیشنهاد کاربران

ثبت اسناد :[اصطلاح ملک و مسکن] مقصود از ثبت اسناد موافق ترتیباتی که در قانون ثبت اسناد مصوب ۲۱/۲/۱۲۹۰مقرر است رسمی کردن اسناد ثبت شده است یعنی قطعی کردن تاریخ سند و ضبط خط و مهر و اقرار و حفظ مندرجات سند از تغییر و تبدیل. ( ماده ۸۲ )
در پارسی " آگاشت گتگ " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

بپرس