ثعالبه

لغت نامه دهخدا

( ثعالبة ) ثعالبة. [ ث َ ل ِ ب َ ] ( اِخ ) فرقه ای از پانزده فرقه خوارج. ( مفاتیح العلوم ) ( بیان الادیان ). از اصحاب ثعلب بن عامر. این فرقه ولایت را درباره کودکان شرط دانند. خواه کوچک باشند یا بزرگ تا زمانی که انکار وحدانیت الهی بعد از رسیدن به حد بلوغ از آنها سرنزده باشد و از این گروه نقل است که گفته اند بر اطفال حکمی در دوستی و دشمنی نیست تا زمانی که به حد بلوغ رسند. و از غلام زرخرید در صورتی که به حد بی نیازی و مالداری برسند زکوة بستانند. و چون نیازمند گردند بدیشان زکوة دهند. و این گروه بر چهار تیره باشند. اخنسیه. معبدیه. شیبانیه. و مکرمیه. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
ثعالبه. [ ث َ ل ِ ب َ ] ( اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید ثعالبه قبیله ای از عرب باشند که در مغرب الجزائر ساکن بودند از اولاد ثعلب بن بکربن صفیره. مسکن این قبیله کوههای وانشریش بود و رئیس قبیله بنی توجین محمدبن عبدالقوی با آنان جنگی درپیوسته و ایشان را مغلوب و از موطنشان اخراج کرد و ثعالبه به مغرب اقصی شدند و مدت زمانی در تحت اداره رئیس خود در زیر حمایت امراء بنی عمرین بزیستند سپس در قرن هشتم هجری ابوحمویغمراسون با این طایفه جنگهای بسیار کرد و تمام این قبیله را محو و نابود ساخت.

فرهنگ فارسی

فرقه ای از فرق خوارج از اصحاب ثعلب بن عامر این فرقه ولایت را در مورد کودکان شرط دانند خواه کوچک باشند خواه بزرگ تا زمانی که افکار وحدانیت الهی بعد از رسیدن بحد بلوغ از آنان سر نزده باشند . این گروه بچهار تیره تقسیم شوند : اخنسیه معبدیه شیبانیه مکرمیه .
مولف قاموس الاعلام گوید ثعالبه قبیله از عرب باشند که در مغرب الجزائر ساکن بودند از اولاد ثعلب بن بکر بن صفیره مسکن این قبیله کوههای وانشریش بود و رئیس قبیله بنی توجین محمد بن عبد القوی با آنان جنگی در پیوسته و ایشان را مغلوب و از موطنشان اخراج کرد و ثعالبه بمغرب اقصی شدند و مدت زمانی در تحت اداره رئیس خود و در زیر حمایت امرائ بنی عمرین بزیستند سپس در قرن هشتم هجری ابو حمو یغمراسون با این طایفه جنگهای بسیار کرد و تمام این قبیله را محو و نابود ساخت

فرهنگ عمید

فرقه ای از خوارج، پیروان ثعلبَةبن عامر.

دانشنامه آزاد فارسی

ثَعالَبه
(یا: ثعلبیه) از فرق خوارج و پیروان ثعلبة بن مشکان. ثعلبه که خود از عَجارِده بود، پس از آن که با عبدالکریم عَجْرَد بر سر مسلمان دانستن یا ندانستن کودکان پیش از تکلیف و چگونگی رفتار با آنان اختلاف پیدا کرد، از عجارده جدا شد و گروهی را گرد خود آورد. عبدالکریم می گفت باید از کودکان پیش از رسیدن به سن بلوغ و تکلیف شرعی تبرّی جست و پس از آن اگر اسلام را پذیرفتند مسلمان خواهند بود وگرنه کافر و مشرک اند، اما ثعلبه می گفت ما از کودکان تبرّی نمی جوییم و آنان را دوست می داریم و آن ها پیش از بلوغ هیچ حکمی ندارند. پیروان ثعلبه پس از عبدالکریم او را امام خود کردند و پس از او به امامت کسی دیگر قائل نشدند. به ثعالبه عقاید دیگری نیز نسبت داده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس