ثلاثی


معنی انگلیسی:
triliteral

لغت نامه دهخدا

ثلاثی. [ ث ُ ثی ی ] ( ع ص نسبی ) سه حرفی ( کلمه ) و صیغ اسماء ثلاثی در عربی ده است : فلس. فرس. کتف. عضد. حبر. عنب. ابل. قفل. صرد.عنق. || منسوب به ثلثة. || و در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : بضم ثاء مثلَّثه ، نزد علماء صرف عبارت است از اسم یا فعلی که یافت شود در او سه حرف اصلی. یعنی زائد بر سه حرف اصلی حرفی در آن نباشد. و ثلاثی را قطب اعظم هم نامیده اند چنانکه در پاره ای از شروح مراح الارواح ذکر شده. در آنجا که قول صاحب مراح را که گفته است : و الرباعی فرع الثلاثی ، شرح میدهد. اگر ثلاثی جز سه حرف اصلی حرف زائدی نداشت آنرا ثلاثی مجرد نامند. مانند زید. وَ ضَرَب َ و اگر دارای حرف زائد بود آنرا ثلاثی مزید خوانند. مانند أکرَم َ و اِستنصَر. و ذوالثلاثة عندهم هوالاجوف ای معتل العین. و ثَلاثِیه در اصطلاح منطق قسمی از قضیه حملیه است. و شرح آن در ضمن معنی لفظ حمل گفته شود.

فرهنگ فارسی

منسوب به ثلاث، سه تایی، سه حرفی، اسم یافعل که در آن سه حرف باشد
( صفت ) ۱- سه تایی . ۲- سه حرفی ( کلمه ) اسب دست فرس کتف .

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - سه تایی . ۲ - کلمة سه حرفی در صرف .

فرهنگ عمید

۱. سه تایی.
۲. (ادبی ) ویژگی کلمۀ سه حرفی، دارای سه حرف.

مترادف ها

triad (اسم)
سه تایی، ثلاثی، مجموعه سه تایی، مجموع سه چیز، تثلیث

triliteral (صفت)
ثلاثی، سه حرفی، کلمه سه حرفی

پیشنهاد کاربران

بپرس