جارو کردن


مترادف جارو کردن: جاروکشی، رفتن، نظافت

معنی انگلیسی:
broom, sweep, to sweep

لغت نامه دهخدا

جارو کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رجوع به جاروب کردن شود.

فرهنگ فارسی

جاروب کردن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جارو کردن تمیز کردن سطح جایی به وسیله جارو می باشد که این عنوان در باب صلات آمده است.
جارو کردن مسجد، بویژه در روز پنج شنبه و شب جمعه مستحب است و ثواب زیادی دارد.
جارو کردن خانه
چنان که جارو کردن منزل و جلو در خانه مستحب است و سبب فزونی روزی و زوال فقر از ساکنان خانه می گردد.


جدول کلمات

روفتن, روبیدن

پیشنهاد کاربران

جارو کردن زیر پای کسی را : [عامیانه، کنایه ] موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن.
جارو کردن زمین
The maid swept the floor
خدمتکار کف اتاق را جارو کرد.
جاروکشی، رفتن، نظافت، روفتن

بپرس