جاسب

لغت نامه دهخدا

جاسب. ( اِخ ) از مضافات قم. صاحب مرآت البلدان آرد: ولایتی است در نهایت برودت و از ییلاقهای بسیار سرد و در این زمان از مضافات قم که حکومت آن جزو حکومت این شهر میباشد و در میان درّه واقع شده چهار طرف آن کوهسار است. جنوب این ولایت دلیجان و نراق و شمال آن قریه کرمجگان از دهات قم ، مشرق آن محدود به کوهسار اردهال و مغرب آن منتهی به جبال راونج میشود. عرض دره ای که جاسب در آن واقع است نیم فرسخ و طول یک فرسخ و نیم است. گویند جاسب از بناهای یکی از امرای عسکریه همای دختر بهمن بن اسفندیار مشهور به نیمور میباشد. و این امیر در نراق و دلیجان و دهات پشتکدار حکومت داشته و در آن حدود بنای محکم گذاشته که از جمله سدی است که به رودخانه آبار قم بسته و نهری برای زراعت نیمور جاری ساخته و این سد پنج ذرع عرض و شصت ذرع طول و چهارده ذرع ارتفاع دارد. سنگهای مربع سفید که هریک ده گره مضروبی میباشد یک اندازه تراشیده و با ساروج بکاربرده و سدّ چنان مستحکم است که در این مدت متمادی یکی از سنگهای مزبور نیفتاده است.... و نیز آتشکده ای در دو فرسخی نیمور در آتش کوه بنا کرده که پایه های آن برقرار است. هوای خوب دارد و ده خانوار بختیاری درآنجا سکونت دارند. هوای جاسب بدرجه ای سرد است که ازاول آذر تا نوروز از بسیاری برف راه مسدود میشود. آب دهات جاسب از کوهسار است که داخل دره وسط کوه شده و هر ده به اندازه کفاف از آن استفاده کرده بقیه به رود آبار میریزد بعلاوه هر ده دو یا سه قنات دارد. اهالی آنجا بیشتر سادات صحیح النسب و بروایتی هفت تن از سیصد و سیزده تن یاران امام زمان اهل قراء سبعه ٔجاسب میباشند. شغل اهالی جز آنانکه به زراعت مشغولند بیشتر آنان در تهران و قم و کاشان به حلواارده پزی اشتغال دارند و حلوای آنها شهرت دارد. قرای سبعه جاسب عبارتند از: هزارجان ، داران ، کردکان ، وشنکان ، رز،دستقونقان ، سحکان ، که همه دارای سکنه و زراعت و مشاغل دیگر میباشند. ( از مرآت البلدان ج 4 صص 66 - 70 ).

فرهنگ فارسی

بخش تابع شهرستان محلات در حدود ۴٠ کیلو متری محلات و ۲٠ کیلو متری راه شوسه قم باصفهان . سردسیر و کوهستانی و در میان دره واقع است . آب آن از کوهستانست و بیشتر بواسطه چشمه های طبیعی و قنوات مشروب میشود . شغل مردم کشاورزی است سکنه بخش قریب ۸٠٠٠٠ تن است .

پیشنهاد کاربران

جاسب به معنای جای اسب جمشید شاه است که برای تفریح به این منطقه خوش آب و هوا برای تفریح و استراحت میرفته . . به مرور الف آن حذف می شود و این هفت آبادی به نام جاسب می ماند
چونکه در زمان فدیم محل استراحت اسب ها بوده به جاسب شهرت پیدا کرده
بنده حقیر فکر کنم از همان نام اسب گرفته شده همان جایی اسب کمکم شده جاسب
بنده حقیر فکر کنم از همان نام اسب گرفته شده است و در این زمینه به این ترتیب که قبلا جای اسب بوده کمکم تبدیل شده به جاسب
احتمالا جاسب یک کلمه عربی است به معنی خیلی شبیه به نور خداوند، خیلی شبیه خداوند، البته این استنباط شخصی من است.
اسم قریه های جاسب اشتباه نوشتید ما اهل روستای جاسبیم
هرازجان. کروگان. وشتکان. زر . واران. وسقینقان.
جاسب : دهستان جاسب یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان دلیجان استان مرکزی ایران است.
این دهستان در ۱۵ کیلومتری شمال شرقی شهرستان دلیجان و در نزدیکی سد پانزده خرداد واقع شده و شامل ۷ پارچه آبادی است که نام جاسب را برخود دارد. این منطقه متشکل از روستاهایی است نه چندان بزرگ. واران، هرازجان، کِروگان، وشتکان، زُر، وسقونقان و روستای بیژگان. این ۷ آبادی در دره ای به طول ۵۰ کیلومتر در راستای رود ازنا قرار دارند. بزرگ ترین روستای منطقه واران و دومین روستای بزرگ بیژگان است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشینه
تاریخچه جاسب به زمان ساسانیان باز میگردد. داستانی که معمولا بزرگان ده تعریف میکنند این است که شاه اردشیر اول سربازان خود را به آنجا آورد تا اسبهای آنها از رود ازنا بنوشند. بعد از اینکه سربازان بیشتری در سر راه خود به آنجا میرفتند در این منطقه ۹ استراحتگاه ساخته شد. این ۹ استراحتگاه به تدریج به مکانهای سکونت دائمی تبدیل شدند. در ۲۰۰۰ سالی که از این اتفاق میگذرد دو استراحتگاه متروکه شدند و اکنون نیز جای خالی آنان مشخص است. اکنون این ۷ روستای باقیمانده بازمانده استراحتگاههای قدیم هستند.
مذهب
امروزه اکثر مردم جاسب مسلمانان شیعه هستند ولیکن بخش زیادی از مردم جاسب در قدیم مذهب بهایی داشتند. به طوری که در سال ۱۹۵۰ میلادی بیش از نیمی از مردم کروگان بهایی بودند. روستای دیگری که تعدادی خانواده بهایی داشت وسقونقان بود. در ماه رمضان سال ۱۹۵۵ میلادی شیخ محمد تقی فلسفی که روحانی بود بزرگترین تبلیغات بر علیه بهاییان را شروع کرد. بعد از اینکه از شاه برای ادامه سخنان ضد بهایی اجازه گرفت شروع به صحبت در مورد بهاییان در خطبه های نماز جمعه کرد. درگیریهای شدیدی بین مسلمانان و بهاییان صورت گرفت و بسیاری از بهاییان کشته شده، اموالشان از آنان گرفته شده و از پستهای دولتی منع شدند. در این زمان بسیاری از آنان برای یافتن زندگی بهتر به تهران مهاجرت کردند.
زبان
دو روستا از این منطقه هنوز به زبان راجی حرف می زنند.
( دانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا )
مشاهیر جاسب
1 - شیخ نجم الدین ابوالقاسم علی بن حسین جاسبی فقیه : از محدثین و فقهاء ( بیان المفاخر ج1ص283 ) در قرن ششم هجری
2 - شیخ رشیدالدین علی بن محمد جاسبی فقیه : ( همان منبع ) از محدثان و فقیهان قرن ششم هجری
3 - حسن بن علی جاسبی : از طبیبان دانشمند و ماهر قرن هفتم هجری. او سال ها در کاشان به تحصیل پرداخت و سپس طبابت کرد . تنها یادگار به جای مانده از او کتاب " حواشی منهاج البیان " استکه در سال 636 هجری آن را کتابت کرده است. ( فهرست دست نوشت نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ج17ص49 )
4 - علی بن محمد بن علی جاسبی وارانی : عالم فاضل ادیب. در اوایل قرن هشتم هجری می زیسته است. او نزد جلال الدین یوسف بن جمال الدین محمد اصفهانی به تحصیل پرداخته است و استادش در سال 714 ه. ق. برای او اجازه نوشته است. ( تراجم الرجال ج1ص382 )
5 - شیخ محمد بن عبدالرحیم جاسبی : ( بیان المفاخر ج1ص282 ) از فضلا و دانشمندان قرن سیزدهم هجری.
6 - شیخ محمد جعفر بن میرزا اسماعیل کروکانی جاسبی قمی : عالم فاضل و فقیه ماهر. او برای تحصیل به اصفهان آمد و از محضر علما و مجتهدین بزرگ این شهر همچون حاج محمد ابراهیم کلباسی و حاج سید محمد باقر حجه الاسلام شفتی بهره برد. او در سال 1254 نسخه ای از کتاب " مناسک حج استادش سید حجه الاسلام ( بیان المفاخر ج1ص283و284 ) و در همان سال نسخه ای از کتاب منهاج الهدایه " نوشته استاد دیگرش حاجی کلباسی را کتابت کرده است . ( فهرست دست نوشت های ایران ج10ص284 )



بپرس