کنون از من همی جان بوز خواهی
به دی مه در همی نوروز خواهی
چو کام و ناز باشد نه مرایی
چو باد و برف باشد بر من آیی.
( ویس و رامین ).
اگربخشایی از من بستر و گاه چرا گیری از او مشتی جو و کاه
بمشتی کاه وی را میهمان کن
بجان بوزی دل مرا شادمان کن.
( ویس و رامین ).