جای زخم


معنی انگلیسی:
pit, scar, cicatrix

مترادف ها

sore (اسم)
ریش، جای زخم، زخم، جراحت، دلریش کننده

cicatrix (اسم)
نشان، جای زخم، اثر زخم، داغه

فارسی به عربی

قرحة

پیشنهاد کاربران

خانه ٔ زخم
زخمگه. [ زَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) جای فرود آمدن شمشیر و دیگر آلات جارحه. مضرب سیف. زخمگاه. رجوع به زخم و زخمگاه و زخمه گاه شود. || نشانه. هدف. غرض. زخمگاه :
از خط این دایره در خط مباش
زخمگه چرخ مخطط مباش.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی.
ای زخمگه ملامت من
هم قافله قیامت من.
نظامی.
رجوع به زخمگاه و زخمه گاه و زخم شود.
|| جای زخم. محلی از بدن که قبلاً مجروح بوده و اکنون التیام یافته. محل ریش :
درستی بود زخمها را ز خون
ولی زخمگه موی نارد برون.
نظامی.
رجوع به زخم شود.

بپرس