جستن


مترادف جستن: پژوهیدن، تجسس کردن، تفتیش کردن، تفحص کردن، جست وجوکردن، طلب کردن

معنی انگلیسی:
to search, seek, to find, leap, spring, to jump, to leap, to seek

لغت نامه دهخدا

جستن. [ ج ُ ت َ ] ( مص ) یافتن. ( بهارعجم ) ( آنندراج ) ( برهان ). یافتن و پیدا کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). یافتن و گم کرده را پیدا کردن. ( ناظم الاطباء ). در تداول عوام ، یافتن و یافتن چیزی گمشده. ( یادداشت مؤلف ) :
شتابید گنجور و صندوق جست
بیاورد پویان بمهر درست.
فردوسی.
گرفت آن بدست و همی خواند است
بهنگ اندرون شد مر او را بجست.
فردوسی.
به برزوی گفت این کس از ما نجست
نه اکنون نه از روزگار نخست.
فردوسی.
به آب صابری دل را بشستم
به کام خویش جفتی نیک جستم.
( ویس و رامین ).
بوسهل فرصت نگاه داشته بود و نسختی کرده و وقتی جسته که خداوند را شراب دریافته بود. ( تاریخ بیهقی ).
یکی کار جستم همی ارجمند
که نامم شود زو به گیتی بلند.
( گرشاسب نامه ).
ز گاو و خر و گوسفند و ستور
ز اشتر ز استر به آئین مور
کس اندازه آن ندانست جست
ولیکن شنیدم بقول درست.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
به یاران گفت چون تندر بپوئید
مگر فرهاد را جائی بجوئید.
نظامی.
نیست در راه نسیم مصر صائب چشم ما
ما به کنعان یوسف گم گشته خود جسته ایم.
صائب ( ازآنندراج ).
مرا نبود گمان بد و ز طالع خویش
چو گنج جسته چراغم ز غیب روشن شد.
شفیع اثر ( از بهارعجم ).
در پیش شمع روی تو مرگ چراغ گفت
پروانه ای که جسته بصد آرزوچراغ.
شانی تکلو ( از بهارعجم ).
کرده جا ماننده معنی در اجزای علوم
جسته در آئینه کارآگهی چون نور جا.
واله هروی ( از بهارعجم ).
|| توده کردن و انباشتن. ( ناظم الاطباء ). || پرسیدن. استفسارکردن. امتحان کردن. ( ناظم الاطباء ). پرسیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). تحقیق کردن :
ز بهر سیاوش بدم خون فشان
فرنگیس را جو از اینها نشان.
فردوسی.
سلطان سعید بفرمود که او را بجویند تا هیچ کار دارد. گفتند ای خداوند او مردی پیر است پایها خوشیده می گوید خوابی دیده ام. ( راحةالصدور راوندی ). || تفتیش کردن و پرسیدن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). کاویدن از چیزی. پژوهیدن. از چیزی کاوش کردن. گردیدن. تفحص کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
ز کاووس شاه اندرآیم نخست بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( جست جوید خواهدجستبجو( ی ) جوینده جسته ) ۱- طلب کردن جستجو کردن . ۲- تفتیش کردن پرسیدن . ۳- یافتن پیدا کردن.

فرهنگ معین

(جُ تَ ) (مص م . ) ۱ - طلب کردن . ۲ - جستجو کردن . ۳ - یافتن .
(جَ تَ ) (مص م . ) ۱ - پریدن ، جهیدن . ۲ - گریختن . ۳ - خلاص شدن .

فرهنگ عمید

۱. جستجو کردن، جوییدن.
۲. پیدا کردن، یافتن.
۱. خیز کردن، خیز برداشتن.
۲. [مجاز] رها شدن، رهایی یافتن.
۳. جهیدن.
۴. [قدیمی، مجاز] گریختن.
۵. [قدیمی] وزیدن.

واژه نامه بختیاریکا

( جستِن ) بِجِه
( جستِن ) بِه جِستِه
( جُستِن ) پیدا کردن
( جِستِن ) فرار کردن
( جُستَن ) آفتِن
( جِستِن ) رَم کِردِن
فگهِستِن؛ فیکستن؛ بِدَر رَهدِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جهیدن و پریدن را جستن می گویند که در موارد مختلفی از فقه کاربرد دارد.
جهیدن و پریدن را می گویند.

کاربرد جستن در فقه
عنوان یاد شده در بابهای طهارت، صلات، و نکاح آمده است.

جستن در جنابت
از اسباب جنابت بیرون آمدن منی است. در فرض مشتبه شدن رطوبت بیرون آمده بین منیّ و سایر رطوبتها، خروج آن با جستن (دَفْق) از نشانه های منیّ دانسته شده است؛ هرچند در اینکه جستن به تنهایی نشانه است یا همراه با شهوت و سستی بدن و یا توأم با یکی از آن دو (شهوت یا سستی بدن) اختلاف است.
در بیمار، خروج با شهوت یا با سستی بدن- بنابر اختلاف اقوال- کافی است؛چنان که بنابر تصریح برخی در زن نیز خروج با شهوت کفایت می کند.

جستن و بکارت
...

جدول کلمات

گریختن

مترادف ها

find (فعل)
پیدا کردن، تشخیص دادن، کشف کردن، یافتن، جستن

hip (فعل)
مختل کردن، جستن، لی لی کردن

jump (فعل)
وفق دادن، پریدن، خیز زدن، جستن، پراندن، جهش ناگهانی کردن، جهاندن

leap (فعل)
خیز زدن، جستن، دویدن، جفت زدن

scoot (فعل)
جستن، لیز خوردن، سرعت داشتن، ناگهان سر خوردن، به سرعت و مثل تیر شهاب رفتن

فارسی به عربی

بحث , قفزة , ورک

پیشنهاد کاربران

جستن به معنای جستجو کردن
واژه جستن کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود یتخطى این واژه یعنی جست صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
جُستَن = to find: پیدا کردن، یافتن
جُسته = found، پیدا شده
ستاک حال جُستن، جوی - است. برای نمونه:
جُستم، اول شخص زمان گذشته است
جویم، اول شخص زمان اکنون است
جَستَن = رها شدن، گریختن. خلاص شدن. پریدن. جهیدن.
جَهیدن = to spring: به یکبار پرت شدن.
جهیده = sprung, sprang
جستن : یافتن را به ذهن میاورد
اما با جوییدن مترادف است
و جستجو ( جست و جو )
شکل امری اش: بجو است
مثل رفتن و برو
و گفتن و بکو. . .
شعر :
جستم در این ره
در خودم
رخنه به تو
در هر قدم. . . .
فعل جستن/jostan با مصدر questen در انگلیسی میانه یکی است. هر دو به معنی to search به کار رفته اند.
مشتقات این واژه در انگلیسی امروزی:
quest
request
question
. . .
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same
گریختن

بپرس