جعده

لغت نامه دهخدا

( جعدة ) جعدة. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) ابن عبدالعزی از بطنی از بطون خزاعة است. ( از عقد الفرید ج 3 ص 333 ).

جعدة. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) ابن کعب بن ربیعه. از بنی عامربن صعصعه ، از عدنان جدی جاهلی است و نسبت بدو جعدی است. نابغه جعدی از فرزندان وی بشمارست. ( الاعلام زرکلی ).

جعدة. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) ابن هبیرةبن ابی وهب القرشی المخزومی داماد علی بن ابی طالب ( ع ) و شوهردختر وی ام الحسن است. وی در سال 37 هَ. ق. از جانب علی ( ع ) به ولایت نیشابور فرستاده شد اما مردم آنجا او را نپذیرفتند و ناچار شد بازگردد... او در جنگ صفین شرکت داشت و در یکی از روزها عتبةبن ابی سفیان راشکست داد. ( حبیب السیر چ تهران ص 184 و چ خیام ج 1 ص 547 ). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 293 شود.

جعدة. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) بنت الشعث بن قیس ، زوجه حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) بود. معاویةبن ابی سفیان وی را تطمیع کرد که اگر به حضرت حسن زهر بنوشاند صدهزار درهم بدو خواهد داد و او را به حباله نکاح پسرش یزید درخواهد آورد. وی حضرت حسن را زهر داد و کشت اما معاویه به عهد خود وفا نکرد و به روایتی مال وعده داده شده را بدو داد اما او را به نکاح یزید درنیاورد. ( از منتهی الاَّمال حاج شیخ عباس قمی ج 1 ص 168 ).

جعدة. [ ج َ دَ] ( اِخ ) ( بنو... ) قبیله یی است از اولاد جعدةبن کعب ربیعه. از آن قبیله است نابغه جعدی. ( منتهی الارب ).
جعده. [ ج َ دَ ] ( از ع ، اِ ) مؤنث جعد است. بره ماده. || ناقه قوی گرداندام. || گیاهی است خوش بوی که بر کنار رودها روید. ( منتهی الارب ). گیاهی است کمتر از نیم ذرع و برگش مفروش و یک روی بالا مزغب و روی دیگر را اطراف محیط به خارهای ریزه و اطراف شاخه های او مثل قبه و بر آن خیوط شبیه به موی سفید و گلش سفید مایل به زردی و با عطریه و این نوع جبلی است و جعده صغیر نامند و بستانی را جعده کبیر گویند و برگ او بزرگتر و کم بوتر است و مستعمل او جبلی است و بعد از هشت ماه قوتش کم میشود و در آخر دوم گرم و خشک و مفتح و با قوه تریاقیه و در بول و حیض ملطف وطبیخ او جهت گزیدن هوام و یرقان سیاه و استسقاء و تبهای بلغمی و سوداوی و رفع کرم معده و حب القرع و تحلیل ریاح و عسر بول و مفاصل و حصاة و تنقیه رحم و رفع نسیان و با سرکه جهت سپرز و ضماد او جهت تنقیه قروح مزمنه و التیام آن نافع و مضر معده و سر و مصدع ومصلحش حماما و قدر شربتش تا سه درهم و از طبیخش تا بیست مثقال و بدلش پودنه کوهی و در تحلیل ریاح شیح و در اخراج کرم پوست بیخ انار و سلیخه است. ( تحفه حکیم مؤمن ). داروئی دافع کرم و حب القرع که کسیر گونه و کیسو نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). حب الصنوبر. ( بحرالجواهر ). دوایی است که آن را از جانب شام آورند و به یونان فولیون خوانند. کرمهای دراز و حب القرع را نافع است. ( برهان ). || کرسب ( ؟ ). ( مهذب الاسماء ). بعضی آن را قولیون ( کذا ) خوانند و آن نوعی است از سلق. ( نزهة القلوب ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) مریم نخودی کوهی
قبیله یی است از اولاد جعده بن کعب ربیعه . از آن قبیله است نابغه جعدی .

گویش مازنی

/jadeh/ جاده

دانشنامه آزاد فارسی

جَعْدِه (bugle)
گروهی از گیاهان خانواده نعناع، جنس Ajuga. خوشه های گل سفید، آبی یا صورتی دارند و حاشیۀ برگ هایشان صاف یا کنگره دار است. برگ های پایینی دمبرگ های بلندی دارند. این گیاهان را برای پوشاندن خاک می پرورانند. این گیاهان در سراسر اروپا، افریقای شمالی، غرب و شمال آسیا، و معمولاً در جنگل ها و مراتع مرطوب یافت می شوند. پنج گونه از جنس Ajuga در ایران می روید.

پیشنهاد کاربران

جعده دختر أشعث ( به عربی: جعدة بنت الأشعث بن قیس بن معدی کرب ) و ام فروه خواهر ابوبکر، همسر حسن بن علی امام دوم شیعیان دوازده امامی که او را مسموم کرد و به قتل رساند. معاویه پسر ابوسفیان زهری را برای جعده
...
[مشاهده متن کامل]
دختر اشعث بن قیس، فرستاد و به او وعده داد که اگر شوهرت، حسن پسر علی را به قتل برسانی، یکصد هزار درهم به تو اجرت خواهم داد و همچنین به همسری پسرم یزید درمی آورم[۱]. جعده نیز دستور معاویه را اجرا کرد و همسرش را با زهری که معاویه فرستاده بود به قتل رساند. اما معاویه به قول خود عمل نکرد و فقط صدهزار درهم برای او فرستاد، ولی دربارهٔ همسری با یزید به او گفت: می ترسم کاری که با حسن کردی، با فرزندم یزید انجام دهی

جَعدَه در گویش یزدی یعنی جاده و راه
جاده قدیمی{شوشتری}

بپرس