جفت

/joft/

مترادف جفت: خمیده، کج، چوب بست، سقف | زن، زوجه، زوج، همسر، جور، مانند، مثل، عدیل، لنگه، بغل، کنار، مزدوج

متضاد جفت: تک، طاق، فرد

معنی انگلیسی:
double, doublet, duplicate, couple, even, twin, match, pair, partner, [n.] pair, even number, mate, fellow, [adj.] even, associate, afterbirth, brace, conjugate, duo, sister, tannin, twosome, engaged, hasp, placenta, tan - bark

لغت نامه دهخدا

جفت. [ ج َ ] ( اِ ) جماعت مردم. || عدد بسیار. || همه. ( آنندراج ). || سقف خانه. || چوب بندی انگور. ( برهان ). چوب بندی درخت رز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چفت شود. || ( ص ) خمیده. کج. ( برهان ). || فریتاک آنرا یکی از ابزارهای زراعت دانسته است. ( دزی ). رجوع به جُفت به معنی ابزاری از ابزارهای کشاورزی شود. || پوست ملاصق لبوب است و بر طلع نیز اطلاق میکنند. ( تحفه حکیم مؤمن ). || جفت بلوط. رجوع به همین ماده شود.

جفت. [ ج ُ ] ( ص ، اِ ) زوج. مقابل فرد. ( برهان ). ضد طاق. ( انجمن آرا ). هر عددی که نصف صحیح دارد مثل دو و چهار و شش و مقابل آن تا و طاق است مثل یک و سه و پنج. ( فرهنگ نظام ). زکا. ( ناظم الاطباء ). شَفع. ( ترجمان القرآن ). شفع مقابل وَتر. ( تاج العروس ). دوگان. دوگانه. دوتای. دوتا. دولنگه :
خداوند دارنده هست و نیست
همه چیز جفت است و ایزد یکیست.
فردوسی.
شیر نر تنها بود هر جا و خوکان جفت جفت
ما همه جفتیم فرد است ایزد جان آفرین.
منوچهری.
شاید بدن که آید جفتی کمان خوب
زین خم گرفته پشت من و ابروان تو.
منصورمنطقی رازی.
و چشم را جفت آفرید بعد از آن گوش را آفرید تا علم و حکمت بشنود و این را نیز جفت آفریدبعد از آن بینی را آفرید. ( قصص الانبیاء ).
نتوان گفت فریدی که نه ای
جفت فضلی نبود جفت فرید.
سوزنی.
گفت هر رازی نشاید بازگفت
جفت ، طاق آید گهی ، گه طاق جفت.
مولوی.
یک جفت کفش ؛ دو لنگه کفش برای پای راست و چپ. جفت سبیل ؛ دو لنگه سبیل که در دو سوی لب باشد. || نری و ماده یی. یکی نر و ماده که زوج یکدیگر باشند. دو تا. دو تا که یکی زوج دیگری باشد :
به پیش اندر آمدش آهو دو جفت
جوانمرد خندان به آزاده گفت
کدام آهو افکنده خواهی به تیر
که ماده جوانست و همتاش پیر.
فردوسی.
یک جفت کبوتر؛ دو کبوتر.
|| زن. زوجه. همسر مرد. زن نسبت به شوهر :
فژاگن نیم سالخوره نیم
ابر جفت ، بیدادکرده نیم.
ابوشکور بلخی.
هر که او مرد است جفت از زن کند.
لبیبی.
اگر آرزوی در دنیا نیافریدی کس سوی غذا که در آن بقای تن است و سوی جفت که در او بقای نسل است ننگریستی و مردم نماندی. ( تاریخ بیهقی ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ترکیبی سه تایی که ازکربن و ئیدرژن و اکسیژن ترکیب شده جفتها درمجاورت پوستهای حیوانی جسمی سخت ترکیب میکنند و بهمین جهت در چرمسازی مورد استعمال دارند. جفتها در گیاهان سبز فراوانند و بخصوص در پوست ساق. گیاه - از جمله بلوط - وجود دارند.
رودخانه یی است که از سیاه کوه کردستان جاری شده در نزدیکی مراغه داخل نهر صافی شده به دریاچه ارومی میریزد . نگارنده گوید این همان رودخانه جغتو است که بعضی جفت نوشته اند .

فرهنگ معین

( ~. ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - زوج ، دو عدد از یک چیز. ۲ - زن و شوهر، همسر. ۳ - همتا، همانند. ۴ - همراه ، همدم .
(جُ ) (اِ. ) عضوی عروقی که در هنگام بارداری ، از طریق بند ناف مواد لازم را به جنین رسانده و مواد دفعی را می گیرد.
(جَ ) (اِ. ) = جفته . چفته : نک چفت .

فرهنگ عمید

= چَفت
۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که به صورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب.
۲. دو عدد از چیزی یا کسی.
۳. (صفت ) [مقابلِ طاق] زوج.
۴. زن یا شوهر، همسر.
۵. دو حیوان نروماده که با یکدیگر جفت گیری می کنند.
۶. (صفت ) [عامیانه، مجاز] دو چیز برابر و مانند هم: دوقلوها جفت هم بودند.
۷. (صفت ) همانند، نظیر.
۸. (زیست شناسی ) عضو عروقی و اسفنجی که در دوران آبستنی داخل رحم پستانداران تشکیل می شود و توسط بند ناف به جنین اتصال دارد و اکسیژن و مواد غذایی به جنین می رساند و مواد دفعی جنین را دفع می کند. در زایمان های عادی در حدود یک ساعت بعد از تولد نوزاد خارج می شود.
۹. دو گاو که برای شخم زدن پهلوی هم می بندند: جفت ببردند و زمین ماند خام / هیچ ندارد جز خار و گیا (مولوی۲: ۶۴ ).
۱۰. [عامیانه] کامیون ده چرخ.
۱۱. (صفت ) [قدیمی] همراه، همدم: من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوشحالان شدم (مولوی: ۵ ).
* جفت شدن: (مصدر لازم )
۱. به هم پیوستن.
۲. با هم برابر شدن، مانند هم شدن.
۳. به هم پیوستن نروماده، مقاربت کردن.
* جفت کردن: (مصدر متعدی )
۱. دو چیز را با هم برابر ساختن، مانند هم کردن.
۲. به هم پیوند دادن.
۳. دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار دادن برای جفت گیری.
زبان و ادب'>

فرهنگستان زبان و ادب

{placenta} [زیست شناسی- علوم گیاهی] بافت حامل تخمک در تخمدان

گویش مازنی

/jeft/ جفت رحم پس از زایمان - جفت – مقابل طاق & چوبی که به گردن گاو اندازند و به خیش متصل باشد - دو گاو نری که زمین را با هم شخم زنند ۳یوغ گردن اسب و ورزا – خیش ۴دو چیز با هم

واژه نامه بختیاریکا

( جُفت ) از قطعات گاو آهن چوبی شبیه یوغ
( جَفت ) پوست درخت بلوط که از آن در رنگرزی و اندود کردن مشک استفاده می شود
تنگ؛ جمو ( جمبلو ) ؛ پَر
گَل؛ لِف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اندامی در پستانداران که در رحم شکل می گیرد جفت نام دارد.
اندامی در پستانداران است.
توضیح جفت
جفت که از آن به مشیمه نیز تعبیر می شود، اندامی است در پستانداران که در جریان آبستنی در رحم شکل می گیرد و علاوه بر رساندن غذا و اکسیژن از مادر به جنین و دفع مواد زاید جنین از طریق بند ناف، هورمونهایی را برای تداوم آبستنی ترشح می کند و هنگام زایمان با جنین از رحم خارج می شود.
کاربرد جفت در فقه
از احکام آن در باب طهارت و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
طهارت و جفت
...

دانشنامه آزاد فارسی

جُفْت (placenta)
جُفْت
اندامی در پستانداران جفت دار، شامل همۀ پستانداران غیر از کیسه داران۱، پلاتی پوس ها۲، اکیدنه ها۳. این اندام عهده دار اتصال رویان۴ یا جنین در حال نمو به زهدان است. متشکل از بافت های مادری و جنینی است، جریان خون جنین را با جریان خون مادر ارتباط می دهد، و امکان تبادل اکسیژن، مواد غذایی، و فرآورده های زاید را فراهم می کند. در این اندام، دو دستگاه گردش خون در تماس مستقیم قرار نمی گیرند و با غشاهایی نازک جدا شده اند. در این حالت، مواد از میان غشاها از دستگاهی به دستگاه دیگر انتشار می یابد. به علاوه، جفت هورمون هایی تولید می کند که آبستنی را حفظ و کنترل می کند. این اندام به همراه پس زایه از زهدان جدا می شود. جفت برای نمو جنین ضروری است. در پستانداران، در بدن مادر نمو می یابد. طنابی، با نام طناب ناف۵ که حاوی رگ های خونی است، آن را به جنین وصل می کند. همچنین، جفت محکم به زهدان مادر چسبیده است. نقش جفت، آوردن خون جنین به مجاورت خون مادر است و این امر موجب می شود که اکسیژن و مواد غذایی از مادر به جنین، و دی اکسید کربن و سایر مواد زاید در جهت عکس جریان یابند. انواع گوناگون مواد، مثل داروها و ویروس ها، از جفت عبور می کنند و به جنین می رسند. ویروس عامل بیماری ایدز (اچ آی وی۶) نیز ممکن است از این راه منتقل شود. همچنین، مادر از طریق جفت از جنین در برابر عفونت محافظت می کند. بدن مادر برخی موادشیمیایی، مانند پادتن ها را می سازد، که موجب دفاع در برابر بیماری ها می شوند و از جفت نیز عبور می کنند. بافتی در گیاهان که تخمدان را به تخمک وصل می کند نیز جفت نام دارد.
marsupialsplatypusesechidnasembryoumblical Cordhuman immunode virus

مترادف ها

twin (اسم)
جفت، زوج، دوتا، توام، دوقلو، جوزا، همشکمان

afterbirth (اسم)
جفت، جنین، مشیمه

pair (اسم)
جفت، زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چیز دوجرئی، جور کردن و شدن

placenta (اسم)
جفت، مشیمه، جفت جنین

coupling (اسم)
اتصال، جفت کردن، جفت، سرپیچ، متصل کننده، جفت شدگی، جفت ساز، جالس

mate (اسم)
کمک، جفت، مات، دوست، شاگرد، همسر، رفیق، لنگه، همدم

team (اسم)
جفت، دست، گروه، دسته، گروهه، تیم، یک دستگاه

double (اسم)
جفت، دوسر، المثنی

cobber (اسم)
جفت، دوست صمیمی، قرین

peer (اسم)
جفت، رفیق، همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، هما ل

twain (اسم)
جفت، زوج، دوتا، توام، دوقلو، چند قلو

cully (اسم)
جفت، ساده لوح، رفیق، ادم گول خور

dyad (اسم)
جفت، اثنوی، شماره دو

tandem (اسم)
جفت، قطار، دوپشته، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری

match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

couple (اسم)
جفت، زوج، زن و شوهر، دوتا، نر و ماده

syzygy (اسم)
جفت، استقرار سه ستاره در خط مستقیم

geminate (صفت)
جفت، دوتا، دولا، توام

jugate (صفت)
جفت، روی هم قرار گرفته

فارسی به عربی

زوج , صاحب , ضعف , فریق , مباراة

پیشنهاد کاربران

جفت:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جفت" می نویسد : ( ( جفت در پهلوی در ریخت یُخت yuxt بکار می رفته است ) )
( ( بفرمود تا دیو چون جفت او
همی بوسه داد از بر سفت او ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 281. )
...
[مشاهده متن کامل]

از ستاکهای یوختن - یوژیدن به معنای به هم پیوند دادن کنار یکدیگر گذاشتن پس از بدل شدن خ به ف واژه امروزین جفت ( =یوخت ) به دست آمده که یوخت همریشه با واژگان یوغ ( چوبی بر گردن دو گاو هنگام شخم زدن ) و �با هم اوخت شدن� ( با هم صمیمی شدن ) و نایوژ ( جفت نشونده - ناجفت - نالف=خنثی ) است.
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

جفت :[ اصطلاح تخته نرد] وقتی دو تاس مانند هم به زمین می شینند مثلا ۲۲ – ۳۳ ۱۱ و….
ریاضی : زوج، دوگان
ساختاریست که از طریق آن مادر به رویان غذا می رساند
خون مادر معمولا با خون رویان مخلوط نمیشود بلکه مواد غذایی خون مادر، از جفت انتشار پیدا میکند و از طریق رگهای خونی بند ناف به رویان میرسد
جفت هم منشا مادری وهم جفتی دارد حوضچه های خونی مربوط به بهش جنین است از کوریون اسطاله های به داخل جدارحم نفوذ میکند—> سازنده حوضچه های خونی )
...
[مشاهده متن کامل]

بند ناف ، جفت را به جنین متصل میکند
کوریون و آمینون و سرخرگ های بند ناف گروه یکیانی دارند چون مربوط به جنین میباشد
آمینون :پرده ای به دور رویان کشیده شده و از آن محافظت میکند و مایع آمینوتیک در داخل آن قرار دارد که نقش حفاظتی دارد
کوریون همان پرده خارجی و آمینیون همان پرده داخلی در اطراف رویان هستند
خون مربوط به پرزهای کوریونی مربوط به جنین است و هون مربوط به حوضچه های خونی مربوط به مادر است

جُفت عضوی مسطح در بدن جانداران است که با بند ناف به جنین متصل است.
جفت، پیش از زایمان به دیواره رحم متصل است و در طی زایمان، به همراه نوزاد، و پرده های جنینی از کانال زایمانی خارج می شود.
جفت انسان، پس از زایمان.
...
[مشاهده متن کامل]

جفت خواری پس از زایمان توسط مادر، یکی از رفتارهای تغذیه ای است که در میان بسیاری از جانداران دیده می شود. به جز خوکان دریایی[۱]، آب بازان[۲] و شتر، بقیه پستانداران، حتی پستانداران گیاه خوار، جفت خوار هستند. جفت دارای سطح بالایی از پروستاگلاندین[۳] است و به این خاطر، خوردن آن به برگشت رحم به حالت اولیه و پاک شدن رحم کمک می کند.
عارضه چسبندگی جفت در زنان باردار یکی از عوامل مرگ شماری از زنان باردار در اثر خونریزی های شدید است. در بارداری های با سزارین قبلی که همراه با جفت سر راهی هستند، میزان بروز چسبندگی جفت بیشتر است که این عارضه در صورت تشخیص و پیش بینی و آمادگی تیم درمانی ( رزرو فرآورده های خونی به مقدار کافی، اطلاع قبلی و حضور به موقع متخصصان جراحی و اورولوژی و. . . ) تا حد زیادی قابل اجتناب است. [۴]
این یک نوشتار خُرد زیست شناسی است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
جستارهای وابسته [ویرایش]
جفت سر راهی
پانویس ها [ویرایش]
↑ Pinnipedia
↑ Cetacea
↑ prostaglandin
↑ ایرنا: کادر پزشکی به عارضه چسبندگی جفت در زنان باردار بیشتر توجه کند ، بازدید: مه ۲۰۱۱.
منابع [ویرایش]
بر پایهٔ: Mark B. Kristal ( 2 February 1980 ) , “Placentophagia: A Biobehavioral Enigma”, Neuroscience & Biobehavioral Reviews 4: 141 - 150، بازیابی ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۸.
در ویکی انبار پرونده هایی دربارهٔ جفت ( کالبدشناسی ) موجود است.
رده های صفحه: اندامدستگاه تناسلی زیست شناسی رشد
قس عربی
مشیمة
المشیمة عضو دائری مسطح الشکل یتصل بالجنین عن طریق الحبل السری فی الرحم ویتم خروج المشیمة من جسم الأم بعد المرحلة الثالثة من الولادة[1] للمشیمة أربعة وظائف رئیسیة وهی :
تغذیة الجنین
التنفس إذ ان المشیمة تقوم بوظیفة الرئتین فیحصل الجنین بواسطتها علی الأکسوجین ویطرح ثانی أکسید الکربون
تثبیت الحمل وذلک بفرزها هرمون البروجسترون الذی یساعد علی استمرار الحمل بدایة من الشهر الرابع.
الإخراج، حیث تخرج المواد السامة الناتجة عن الأیض عن طریق المشیمة.
المشیمة عضو شبه أسطوانی ینمو متصلاً بباطن جدار الرحم عند معظم الثدییات. تمد المشیمة الجنین بالطعام والأکسجین، وتسحب نتاج نفایات الجنین. کما أن العضو ینتج کیمیائیات تُسمى هورمونات تحافظ على الحمل وتنظم نمو الجنین.
تتکون المشیمة من أنسجة من الأم ومن الجنین. وبعد الأسبوع الأول من الحمل، یلصق الجنین نفسه بجدار الرحم ( العضو الذی ینمو فیه الجنین ) . وتتکون المشیمة کأعمدة من الخلایا من المشیماء ( غطاء یشبه الکیس یحوی الجنین ) تخترق وتنفذ خلال البطانة الرحمیة. وفی داخل الأعمدة، توجد أوعیة دمویة تتفرع إلى نتوءات صغیرة تشبه الأصابع تُسمى الزغابات. والزغابات التی تحتوی على دم الجنین محاطة بدم الأم. ولا یختلط دم الجنین بدم الأم.
ویمر الدم والأکسجین من دم الأم خلال الجدران الضعیفة للزغابات ویدخل إلى دم الجنین. وهذا الدم الغنی بالغذاء والأکسجین یصل إلى الجنین خلال ورید فی الحبل السری، وهو أنبوب مرن یربط الطفل بالمشیمة. ویُحمل نتاج النفایات من الجنین خلال الشرایین فی الحبل السری ویعبر خلال الزغابات. ویتخلص نظام الدورة الدمویة للأم من هذه النفایات. وبعد دقائق من ولادة الطفل تنفصل المشیمة ـ التی تسمى أحیانًا الخَلاص ـ من الجسم.
یبلغ معدل طول المشیمة لدى الانسان 22 صم ( 9 بوصة ) و یبلغ سمکها ما بین 2 و 2. 5 صم ( 0. 8 و 1 بوصة ) و یکون مرکز المشیمة الأکثر سماکة فی حین تصبح أرفع فی المحیط. کما یبلغ معدل وزن المشیمة حوالی 500 غرام ( 1 رطل ) و یکون لونها محمرا أزرق داکنا أو کستنائیا. وتربط الجنین عن طریق الحبل السری الذی یبلغ طوله حوالی 55 - 60 سم ( 22 - 24 بوصة ) و یحتوی على شریانین وورید واحد.
[عدل]المراجع
^ المشیمة الموسوعة المعرفیة الشاملة
هذه بذرة مقالة عن علم التشریح تحتاج للنمو والتحسین، فساهم فی إثرائها بالمشارکة فی تحریرها.
تصنیفان: جهاز تناسلی علم الأجنة
قس ترکی
The placenta is an organ that connects the developing fetus to the uterine wall to allow nutrient uptake, waste elimination, and gas exchange via the mother's blood supply. "True" placentas are a defining characteristic of eutherian or "placental" mammals, but are also found in some snakes and lizards with varying levels of development up to mammalian levels. [1] Note, however, that the homology of such structures in various viviparous organisms is debatable at best and, in invertebrates such as Arthropoda, is definitely analogous at best. However, a recent publication describes what amounts to a phylogenetically analogous, but physiologically and functionally almost identical structure in a skink. In some senses it is not particularly surprising, because many species are ovoviviparous and some are known as examples of various degrees of viviparous matrotrophy. However, the latest example is the most extreme to date, of a purely reptilian placenta directly comparable to a eutherian placenta. [2]
The word placenta comes from the Latin word for cake, from Greek plakóenta/plakoúnta, accusative of plakóeis/plakoús – πλακόεις, πλακούς, "flat, slab - like", [3] in reference to its round, flat appearance in humans. The classical plural is placentae, but the form placentas is common in modern English and probably has the wider currency at . . .

بپرس