جنبش

/jonbeS/

مترادف جنبش: اختلاج، اهتزاز، تکان، تلاطم، حرکت، لرز، لرزش، لرزه، لول، وول، بعث، تشنج، جوشش، رستاخیز، شورش، نهضت

معنی انگلیسی:
movement, motion, shaking, oscillation, action, jerk, locomotion, shake, stir, toss, wag, waggle, wriggle, erection

لغت نامه دهخدا

جنبش. [ جُم ْب ِ ] ( اِمص ) ( از: جُنب + َ-ِش ، پسوند اسم مصدر ) از جنبیدن. حرکت. مقابل آرام ، سکون : باز هوا برتر از این دو گوهر ایستاده است که جوهری است نرم وشکل پذیر بهمه شکلی که اندر او آید... تا هرچه بجنبداندر این جوهر نرم از نباتی و حیوان از جنبش بازنماند. ( زادالمسافرین ص 120 از حاشیه برهان چ معین ).
جنبش اول که قلم سر گرفت
حرف نخستین ز سخن درگرفت.
نظامی.
نخستین یکی جنبشی بود فرد
بجنبید چندانکه جنبش دو گرد.
نظامی.
- جنبش آبا. رجوع به این کلمه شود.
- جنبش اَخواستی ؛ حرکت قسری که بتحریک قاسر باشد. ( انجمن آرا ).
- جنبش اول . رجوع به این کلمه شود.
- جنبش ِ بخواست ؛ حرکت بالاراده. ( دانشنامه علایی ).
- جنبش پذیر ؛ قابل حرکت. ( دانشنامه علایی ).
بفرمود تا هیچ بیمار و پیر
نگردد در آن راه جنبش پذیر.
نظامی.
شد آن آب جنبش پذیر آسمان
شد این آرمیده زمین در زمان.
نظامی.
- جنبش پذیری ؛ قابلیت حرکت.
- جنبش ِ خواستی ؛ حرکت ارادی. ( انجمن آرا ).
- جنبش ِ یارانی ؛ حرکت جزئی که از افلاک صادر شود به سبب نفوس منطبعه ایشان و این نفوس منطبعه در افلاک بمنزله قوای جسمانی اند در مردم. ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

تکان، حرکت، کنایه ازحرکت قلم قضاوقدردرلوح
( اسم ) ۱- حرکت تکان . ۲- لرزه لرزش . ۳- اضطراب . ۴- کار شغل عمل . یا جنبش آبا( آبائ ) . حرکت و سیر هفت کوکب : زحل مشتری مریخ خورشید زهره عطار دو قمر. یا جنبش اول . جنبش و حرکت قلم و قضا و قدر در لوح . ۲- حرکت اولی که فلک اول کرد. ۳- حرکت اولی که سیارات از برج حمل کردند چه گفته اند که در مبدائ آفرینش مراکز کواکب سبعه هر یک در اوج تدویر و اوجات تداویر در نقط. اول حمل بود.

فرهنگ معین

(جُ بِ ) [ په . ] (اِمص . ) ۱ - حرکت ، تکان . ۲ - لرزش .

فرهنگ عمید

۱. تکان، حرکت.
۲. [مجاز] تغییر.
۳. نهضت.
۴. (اسم ) (سیاسی ) گروهی که برای دستیابی به اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و امثال آن فعالیت می کند: جنبش آزادی بخش فلسطین.
* جنبش آبا: حرکت و سیر کوکب های سیار، مانند زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد.
* جنبش اول:
۱. [مجاز] حرکت قلم قضاوقدر در لوح.
۲. نخستین حرکت سیارات

واژه نامه بختیاریکا

تَکُو وَکُو؛ جُم و جیلا

دانشنامه عمومی

جنبش (آلبوم نایل هوران). Flicker اولین آلبوم استودیویی توسط نایل هوران خواننده ایرلندی است. این برنامه در تاریخ ۲۰ اکتبر ۲۰۱۷ از طریق Neon Haze و Capitol Records منتشر شد. "This Town" در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶ به عنوان تک آهنگ اصلی آلبوم منتشر شد.
سوسو زن ( به انگلیسی: Flicker ) آلبومی از هنرمند اهل جمهوری ایرلند نایل هوران است.
عکس جنبش (آلبوم نایل هوران)

جنبش (زیست شناسی). جنبش ( به انگلیسی: Kinesis ) ، مانند بازکنش یا گرایش، حرکت یا فعالیت یک سلول یا یک جاندار زنده در پاسخ به یک محرک ( مانند قرار گرفتن در معرض گاز، شدت تابش یا دمای محیط ) است.
برخلاف بازکنشها، پاسخ به محرک ارائه شده بی جهت است. جانور به سوی محرک حرکت نمی کند یا از آن دور نمی شود بلکه بسته به «پهنه آسایش» خود با سرعت آهسته یا سریع حرکت می کند. در این حالت، حرکت سریع ( غیرتصادفی ) به این معنی است که جانور در جستجوی منطقه آسایش خود است، در حالی که حرکت آهسته نشان دهندهٔ یافتن آن است.
عکس جنبش (زیست شناسی)

جنبش (ساز زهی). جُنبش ( به ترکی استانبولی: Cümbüş ) از سازهای زهی ترکیه است.
ساز جُنبش در اواخر قرن بیست توسط علی زین العابدین اختراع شد و در زمان آتاتورک به نام مخترع آن ( علی زین العابدین ) به ثبت رسید و پس از آن به جای ساز عود کلاسیک که پرهزینه بود روانه بازار شد.
ساختار ساز جُنبش به ترکیبی از ساز عود خاورمیانه و بانجو آمریکایی شباهت دارد. از جهت تنظیم و دو رشته ای بودن سیم ها به ساز عود شباهت دارد و از جهت ظاهر کاسه آن شبیه به کاسه فلزی بانجواست که موجب تشدید صدا می شود.
در تاریخ پنجم تیر ماه ۱۳۱۳ طی سفر رضا شاه ( بنیانگذار سلسله پهلوی ) به ترکیه، ساز جُنبش توسط مخترع ساز ( علی زین العابدین ) در یک مهمانی در حضور آتاتورک به شاه ایران هدیه شده است.
علی زین العابدین بدنه ساز جُنبشی که به رضاشاه هدیه داد را با صدف تزئین کرده بود و این ساز که این روزها در کوشک احمدشاهی در معرض دید عموم قرار دارد منقوش به پرچم ایران و ترکیه می باشد. علی زین العابدین در پشت ساز هدیه داده شده چنین نوشته است: «استانبول، ۲۶ حزیران ۱۹۳۴، در ضمن تشریف فرمایی علاحضرت شهریاری که دل ها را مفتون فرموده اند این کمترین هدیه ( جنبش ) نام را که اختراع خود فدوی است تقدیم خاک پاک همایون شاهنشاهی می نمایم. »
عکس جنبش (ساز زهی)عکس جنبش (ساز زهی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

جنبش (kinesis)
در زیست شناسی، حرکتی بدون جهت در پاسخ به تحریک. مثلاً خرخاکی ها در محیط های خشک تر سریع تر می جنبند. گرایش۱ الگوی مشابهی از رفتار، ولی پاسخ آن جهت دار است.
taxis

جدول کلمات

تکان

مترادف ها

cause (اسم)
سبب، جنبش، عنوان، هدف، جهت، علت، سرمایه، مرافعه، موجب، انگیزه، نهضت، باعی، موضوع منازع فیه، موری، منبع

action (اسم)
گزارش، عمل، فعل، کنش، کار، کردار، جدیت، اقدام، بازی، حرکت، رفتار، نبرد، جنبش، تاثیر، تعقیب، اشاره، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان

stir (اسم)
فعالیت، حرکت، جنبش

move (اسم)
اقدام، حرکت، جنبش، تکان، تغییر مکان، نقل مکان، نوبت حرکت یا بازی

movement (اسم)
حرکت، جنبش، گردش، وزن، نهضت، تکان، سیر، تغییر مکان، ژست، حرکت سریع

motion (اسم)
حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش

travel (اسم)
حرکت، جنبش، گردش، سفر، سیر، جهانگردی، مسافرت، سیاحت

jiggle (اسم)
جنبش، تکان اهسته

vibration (اسم)
جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج

commotion (اسم)
جنبش، اشوب، اغتشاش، اضطراب، هیاهو

inanition (اسم)
جنبش، تحریک، انگیزش، بی روحی، بی جانی، جمود

bustle (اسم)
جنبش، تقلا، کوشش، شلوغی، تکاپو، تلاش، های و هوی

rock (اسم)
جنبش، تخته سنگ، سنگ، صخره، تکان، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره

flicker (اسم)
جنبش، سوسو

locomotion (اسم)
حرکت، جنبش، نقل و انتقال، مسافرت، تحرک، نقل و انتقال نیرو به وسیله حرکت

jar (اسم)
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع

heartbeat (اسم)
جنبش، احساسات، ضربان قلب، تپش دل

tremor (اسم)
جنبش، تپش، تکان، لرزش، لرزه، رعشه

libration (اسم)
جنبش، نوسان، جنبش نمایان ماه، ارتعاش، جنبش ترازویی و حرکت موازنه ای

tremour (اسم)
جنبش، تپش، تکان، لرزش، لرزه، رعشه

vibratility (اسم)
جنبش، نوسان، تردید، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، قابلیت ارتعاش

vibrational (صفت)
جنبش، نوسان، تردید، اهتزاز، لرزه، ارتعاش

فارسی به عربی

اضطراب , تحرک , تحریک , جرة , حرکة , رجفة , سبب , سفر , صخرة , ضفیرة , نبض القلب , نشاط , هزهز

پیشنهاد کاربران

سُک
واژه جنبش
معادل ابجد 355
تعداد حروف 4
تلفظ jombeš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر از جنبیدن ) [پهلوی: ĵunbišn]
مختصات ( جُ بِ ) [ په . ] ( اِمص . )
آواشناسی jonbeS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی عمید
پارسی گفت شد یک مشت پان ترکیسم هر واژه پارسی باش رو می گوید ترکی مثل این آقا یا خانم اوزرا نه تحقیق کرده چی فقط می گویند ترکی که نیست جنبش یک واژه پهلوی واژه اصیل ایرانی که دردر لغت نامه دهخدا هم پارسی یاد شده به سوز پدر پان ترکیسم دروغگو و جعل کنده تمام
واژه جنبش کاملا پارسی است چون درعربی می شود انقلاب یا ثورة در ترکی می شود Devrim این واژه یعنی جنبش صد درصد پارسی است.
جنبش - تکان خوردن
جوشیدن از فعل تورکی جوشماق مثل سماور جوشدی. یا. علم جوشدی گرفته شده است. در بعضی روستاها علم امام حسین در روز عاشورا خود به خود به حرکت در می آید. که اصطلاحا می گویند. علم جوشدی.
نوسان
تحرک . . . . حرکت کردن . . . . . تکان . . . .
تغییر تفکر . . . . . . حرکت سیاسی . . . .
من زدم مهنی واژگانحنبش این اومد من که از این یکی و چند تای دیگه رازی تیستم
جنبش از جوشماق تورکی است. فعل جوشیدن از جوشماق تورکی گرفته شده است.
حرکت، تکان خوردن،
سک، اختلاج، اهتزاز، تکان، تلاطم، حرکت، لرز، لرزش، لرزه، لول، وول، بعث، تشنج، جوشش، رستاخیز، شورش، نهضت
جنبش :
دکتر کزازی در مورد واژه ی جنبش می نویسد : ( ( جنبش در پهلوی در ریخت یومبشن yumbišn و جمبشن jumbišn بکار رفته است . ) )
( ( نخستین که آتش ز جنبش دمید،
ز گرمیش بس خشکی آمد پدید؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )
سک
آیا انقلاب از حیث معنایی با کدام گزینه نزدیکتر است ؟ الف ) اصلاح ب ) جنبش ج ) شورش
لرزش
هید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس