شیرازی ) جِنگ؛ شدید، تند ( صفت آفتاب ) : �شیرازِ میگن نازه بَرِی آفتاب جنگش�. صمیمی، رازدار، یکدل ( صفت رفاقت و رفیق ) . ( اسم ) صدای موسیقی: �جنگ جنگ ساز میاد/ از بالوی شیراز میاد�.
مرا
مرافعه
نزاع
درگیری
مایه ی پسرفت
جِنگ معنی جلف و سبک نیز می دهد.
jeng
نمونه از کتاب کلیدر محمود دولت آبادی جلد اول:
او در میان دسته جوان تر از همه بود. پس می باید بیشتر در بند کردار خود باشد. جلف و جِنگ جلوه نکند؛ سرافکنده نیز نشود.
غزا, هیجا , کارزار , نبرد, حرب
ارزم ، آشوب
جِنگ یا ژنگ به چین و چروک پوست و یا ناهمواری های سطح زمین که از شیارهای متوالی پشت سر هم ایجاد شده باشند گفته می شود.
به سرعت عمل زیاد در یک کار نیز جِنگ گفته می شود
واژه جنگ
معادل ابجد 73
تعداد حروف 3
تلفظ jong
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از هندی]
مختصات ( جَ ) ( اِ. )
آواشناسی jang
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
... [مشاهده متن کامل]
البته واژهٔ جنگ با همین کاربرد ریشه در زبان فارسی پهلوی دارد. زبان شناسان بر این باورند که این واژه از ریشهٔ هندواروپایی Ghengh �به معنای حرکت و پیشروی� گرفته شده است. همین ریشه در زبان های دیگر نیز نفوذ کرده و منجر به ایجاد واژه هایی چون gang ( به معنی رفتن، سفر یا گروهی از افراد که با هم حرکت می کنند ) در زبان آلمانی کهن شده است. در زبان انگلیسی هم واژه های gang و gangster از ریشهٔ آلمانی کهن وارد شده است. معادل واژهٔ جنگ در زبان انگلیسی واژهٔ War است که از نظر زبان شناسان ریشه در واژهٔ وارهارا ( Varhara ) در زبان فارسی کهن دارد.
منابع ها.
Nourai، Ali. An Etymological Dictionary of Persian, English and other Indo - European Languages
�Indo - European Lexicon:PIE Etymon and IE Reflexes�. The University of Texas at Austin - College of Liberal Arts
هیجا
جَنگ ابزاری برای تحقیر ونادیده گرفتن ونابودی زیبائیها!
جنگ به معنای:
رزم_جدال_حرب_کشمکش_آشوب
جنگ در جدول آورد
armed conflict ( =a war )
کاری الکی فقط برای خراب کردن
( جنگ ) واژه ای پارسی است؛ در زبانِ اوستایی واژه ( جنگه ) به چمِ ( درگیر شدن، تاختن، تک کردن ) بوده است و در زبان پارسی میانه - پهلوی، ( جنگ ) به چمِ ( نبرد، رزم ) به همینگونه نگاشته و خوانده می شده است. ( نیاز به یادآوری است که ( اَنگ ) در زبان اوستایی خود به تنهایی یک نویسه بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
پسگشت ها:
1 - رویه یِ 523 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
2 - رویه یِ 46 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
جن گ = قتال عربی است و جنه قتل است
جنگ ی کلمه فارسیه|:
از قدیم رایج بوده
و ب اینگلیسی مشه
WER
( :❤🗿☕
غزا هم معنی جنگ . ی دهد
مرا
ستیز . . . . پیکار . . . .
حرب . . . نبرد . . . رزم . . .
آویزش
( بیهقی )
آورد ( بیهقی )
جنگ واژه ای کاملا فارسی است. و نیاز به ریشه یابی ندارد
دوستان هم به خوبی توضیح دادند.
سنگوشمک به جنگ هیچ ربطی ندارد🤦🏻♂️🤣🤣امان از ریشه یابی های ترکی😂😂
فارسی=جنگ
عربی=حرب
تورکی=ساواشماخ
البته از نظر ترکا خدا هم ترکه چه برسه به واژگان😂
آویزش. [ زِ ] ( اِمص ) جنگ :
بدانست کو را ز شاه بلند
ز رزم و ز آویزش آید گزند.
فردوسی.
سخن گفتن اکنون نیاید بکار
گه جنگ و آویزش و کارزار.
فردوسی.
بر این گونه تا خورز گنبد بگشت
... [مشاهده متن کامل]
وز اندازه آویزش اندرگذشت.
فردوسی.
بدان گیتی ارچندشان برگ نیست
همان به که آویزش و مرگ نیست.
فردوسی.
دو پایش فروشد بیک چاه سار
نبد جای آویزش و کارزار.
فردوسی.
چو خورشید بر چرخ گردان بگشت
از اندازه آویزش اندرگذشت.
فردوسی.
هر دو لشکر بجنگ مشغول شدند و آویزشی بود که خوارزمشاه گفت در مدت عمر چنین یاد ندارد. ( تاریخ بیهقی ) .
جنگ در پهلوی ساسانی با همین ریخت ( jang ) بکار میرفته.
فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
بله نه تنها انگلیسی و فارسی و عربی، بلکه خدا هم تورک است.
بروز جنگ
جدال ، رزم ، نبرد.
War , Battle , Fight.
به معنی جنگ
واژه ی جنگ با واژه ی بهرام خدای جنگ و نماد دلیری و جنگ آوری هم ریشه است . واژه ی بهرام تغییر یافته ی واژه ی " وَرَثْرَغنه " و " ورترهن " می باشد که در معنی " آنکه ایستادگی و پدافند را در هم می شکند و به پیروزی می رسد می باشد . بهرام در پهلوی وهرام wahram بوده است و در اوستایی وِرِثْرَغْنه . در " ورثرغنه " : ورثره یعنی پوشاننده و غنه یعنی کشنده غنه ریختی است از ستاک اوستایی جَن ، برابر با هن در سانسکریت و ghan در هند و ایرانی که از آن در پارسی ، زن در زدن و جن در "جنگ " باز مانده است .
... [مشاهده متن کامل]
در این مورد رجوع شود به واژه ی بهرام در همین لغت نامه ذیل واژه ی بهرام قسمت پیشنهادات
نبرد ، جدال.
War , Battle , Fight.
نام دهی از دهات روستای میمند شهربابک است
نزاع، آرزم، آشوب، پرخاش، پیکار، تنازع، جدال، حرب، خصومت، رزم، ستیزه، غزا، غزوه، کارزار، کشمکش، مبارزه، مجادله، محاربه، مشاجره، مصاف، معرکه، مقاتله، منازعه، مواقعه، ناورد، نبرد، وغا، وقعت، وقعه، آورد، جدل، زدوخورد
آلبوم یا مجموعه
جِنگ، جِنگِ جِنگ = دوستی که با صمیمیت همراه باشد.
در لهجه شیرازی می گوییم؛ علی و حسن با هم جِنگ هستند. یعنی رابطه خوبی با هم دارند.
من با شهردار جِنگِ جِنگ هستم، بیا با هم بریم مشکلت را حل می کنم . یعنی رابطه من با شهردار عالی و صمیمی است.
لطیفه
نزاع
نارس
این واژه در منطقه بم و نرماشیر به معنای پاجوش درخت خرما میباشد
ناورد
ستیزه
نبرد
به جوان چست و چالاک را هم در بیهق خراسان ( سبزوار ) جنگ میگویند لذا من از خود زادگاه ابولفضل بیهقی از روستای حارث آباد هستم
آورد
ره آورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)