جهل

/jahl/

مترادف جهل: بی اطلاعی، بی خبری، بی علمی، حماقت، نادانی

متضاد جهل: دانش، معرفت

برابر پارسی: نادانی، نادانستگی

معنی انگلیسی:
ignorance, error, lgnorance

لغت نامه دهخدا

جهل. [ ج َ ] ( ع مص ) نادان شدن. ( تاج المصادربیهقی ). نادان بودن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ضد علم. ( اقرب الموارد ). نادانستن. ( آنندراج ). || نادان نمودن خود را. ( منتهی الارب ). تسافُه. ( اقرب الموارد از اساس اللغة ). نادانی کردن. ( دهار ). || ( اِمص ) نادانی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( آنندراج ) :
بفکن از پشت خویش جهل و بدانک
جهل ماریست سخت زشت و ثقیل.
ناصرخسرو.
از جهل قویتر گنه چه باشد
خیره چه بری ظن که بیگناهی.
ناصرخسرو.
نیارم که یارم بود جاهل ایرا
کرا جهل یار است یار است مارش.
ناصرخسرو.
دولت به اهل جهل دهند آری
خوان مسیح خرمگسان دارند.
خاقانی.
وآن کآیت جهل خواند بر خویش
فرزانه راستین شمارش.
خاقانی.
تربیت عاقلان در وی اثر کرده و جهل قدیم از جبلت او بدررفته است. ( گلستان ).
علم نور است و جهل تاریکی
علم راهت برد بباریکی
جهل خوابست و علم بیداری
زآن نهانی و زین پدیداری.
اوحدی.
- جهل بسیط ؛ عدم العلم عما من شأنه ان یکون عالماً. ( تعریفات ).
- جهل مرکب ؛ عبارة عن اعتقاد جازم غیرمطابق للواقع. ( تعریفات ).
رجوع به این دو در ردیف خود شود.

جهل. [ ج ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جاهل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جاهل شود. || ج ِ جَهول.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جَهول شود.

جهل.[ ج ُ هَُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جاهل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به جاهل شود. || ج ِ جَهول.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جَهول شود.

جهل. [ ج ُهَْ هََ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جاهل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جاهل شود.

فرهنگ فارسی

ندانستن، نادان، آنست که شخص نمیداندامامی، پنداردکه میداند
۱-( مصدر ) نادان بودن. ۲- ( اسم ) نادانی . یا جهل مرکب . نادانی کامل .
جمع جاهل یا جمع جهول

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نادان بودن . ۲ - (اِمص . ) نادانی .

فرهنگ عمید

نادان بودن، نادانی.
* جهل بسیط: [قدیمی] حالتی از نادانی که شخص نمی داند و اعتقاد به دانستن خود هم ندارد، و به بیان دیگر می داند که نمی داند.
* جهل مرکب: جهل و نادانی ای که خود شخص به آن پی نبرد و خود را دانا و حکیم پندارد که در این صورت جهل او مرکب است از بی علمی و بی اطلاعی به امورو بی خبری و بی اطلاعی از نادانی خودش: آن کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند (عبدالواسع جبلی: لغت نامه: مُرکب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جهل ، واژه ای در قرآن و حدیث ، که مخالف علم می باشد. و تقسیم می شود به جهل بسیط و جهل مرکب. همچنین از احکام و آثار جهل در ابواب مختلف فقه؛ اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام سخن گفته اند.
جهل در لغت به معنای ندانستن است، راغب اصفهانی ، آن را سه گونه تحلیل کرده است : خالی بودنِ نفس از علم و آگاهی ، که معنای اصلی واژه است ؛ اعتقاد به چیزی برخلاف آنچه در واقع هست ؛ انجام دادن کاری برخلاف آنچه باید انجام شود، چه آن را صحیح بداند چه نداند. جهالت نیز به معنای انجام دادن ناآگاهانه یک عمل است . ، همچنین جهل در معنایی اعم از معنای «حُمق » جهل به امورِ جاری عادی به کار رفته است.
مفهوم شناسی
جهل، مقابل علم بوده و به معنای نبود آگاهی و علم در کسی است که استعداد دانستن را دارد؛ بنابراین، به جمادات و حیوانات، جاهل و عالم اطلاق نمی شود، زیرا نسبت میان علم و جهل، نسبت عدم و ملکه است. در برخی مباحث علم اصول، جهل به عنوان یکی از حالات مکلف شک، ظن و علم نسبت به حکم واقعی ، مطرح می شود و برای انسانی که دارای چنین جهلی است احکام خاصی مقرر شده است. جهل در فقه عبارت است از عدم علم (ندانستن) خواه جاهل بداند که نمی داند (جهل بسیط) یا نداند که نمی داند. بنابراین، جزمِ غیر مطابق با واقع، ظنّ، شک و وهم، همه از مصادیق جهل خواهند بود.
جهل در قرآن
در آیه ۱۳۸ سوره اعراف ، موسی (علیه السلام ) به قوم خود، که از او تقاضای خدایی برساخته داشتند، نسبت جهل داده است . در آیه ۷۲ سوره احزاب ، انسان که «بار امانت » را پذیرفته ، «جَهول » خوانده شده است . در آیات ۱۷ سوره نساء ، ۵۴ سوره انعام و ۱۱۹ سوره نحل ، واژه جهالت در مورد کسانی به کار رفته است که از سرِ نادانی کار ناشایستی انجام داده اند.در معنای واژه جهالت در آیه ۱۷ سوره نساء چند قول ذکر شده است ، از جمله نافرمانی خدا از روی جهالت و نیز اینکه گناهکاران سرانجامِ ناپسند عمل خود را نمی دانند. همچنین گفته شده که این آیه ناظر به کسانی است که نمی دانند کارشان گناه است . معنای دیگر این است که چنین افرادی که لذت فانی را بر لذت باقی ترجیح داده اند، اهل جهالت اند.
← دیدگاه علامه طباطبائی
...

[ویکی اهل البیت] جهل در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ نقیض دانش و آگاهی، خلاف طمأنینه و آرامش، سفاهتو بی اعتنایی، خالی بودن نفس از علم و گفتن سخنی که به آن عمل نمی کردند.
در اصطلاح به دو معنا آمده است:
این کلمه ریشه در قرآن دارد و برای اولین بار در آیات مدنی مطرح گردید. در قرآن مشتقات اسمی و فعلی آن به صورت جاهل، جاهلون، جاهلین، جهالة، یجهلون، تجهلون و جهول بکار رفته است. در اینجا برخی از آیات که مشتقات واژه «جهل» در آنها آمده، ذکر می شود:
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «(حضرت یوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه این ها مرا به سوی آن می خوانند و اگر مکر و نیرنگ آن ها را از من بازنگردانی به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود». (سوره یوسف/ 33)
از این آیه استنباط می شود که گناه موجب سلب علوم خدادی است و جهل تنها بیسوادی نیست بلکه انتخاب لذت آنی و چشم پوشی از رضای خداوند نیز جهل محض است.
در ادامه آمده است: «گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟!». (سوره یوسف/ 89)
در این آیه، جهل تنها به معنای ندانستن نیست بلکه غلبه هوس ها و نوعی بی توجهی است. انسان گناهکار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش دوزخ را برای خودش می خرد.

[ویکی الکتاب] معنی أَظْلَم: ستمکارتر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی...
معنی مَا ظَلَمْنَاهُمْ: به آنان ظلم نکردیم(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخا...
معنی مَا ظَلَمُونَا: به ما ظلم نکردند(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالف...
معنی ظَّالِمِ: ستمگر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سه...
معنی ظَالِمَةٌ: ستمگر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ، لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سهو و یا فراموشی و یا جهل صادر شده باشد . )
معنی ظَالِمُونَ: ستمگران(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ، لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سهو و یا فراموشی و یا جهل صادر شده باشد . )
معنی ظَّالِمِینَ: ستمگران(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ، لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سهو و یا فراموشی و یا جهل صادر شده باشد . )
معنی ظَلَمَ: ستم کرد (ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی...
معنی ظُلِمَ: ستم شده است (ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از...
معنی ظَلَمْتُ: ستم کردم (ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از رو...
معنی ظَّلَمْتُمْ: ستم کردید (ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از ر...
معنی ظَلَمَکَ: به تو ستم کرده(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت ...
معنی ظَلَمْنَا: ستم کردیم (ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از ر...
معنی ظَلَمُواْ: ستم کردند (ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی ،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است . لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از ر...
تکرار در قرآن: ۲۴(بار)
نادانی. جاهل: نادان. سفینه. بی اعتنا. در کتب لغت آن را نادانی معنی کرده‏اند. طبرسی ذیل آیه 67 بقره فرموده: به فولی ان ضدّ حلم است (یعنی سفاهت). نگاررنده این معنی را می‏پسندم و در بیشتر آیات قرآن، آن به معنی سفاهت و بی اعتنائی استعمال شده است. مثلا آنجا که آمده: مقصود آنست که: به زنان میل کرده و از کسانی می‏شوم که سفینه‏اند و به حقائق بی اعتنا. در این گونه آیات و نظائر آنها که خواهد آمد آن را به عدم علم حمل کردن غلط است وانگهی عدم علم در بیشتر موارد عذر است حال آنکه این کلمه بیشتر در مقام عدم عذر و عقوبت آمده است . بلی در آیه منظور عدم علم است . * برادران یوسف از کار و عمل خود بی خبر نبودند بلکه جهالت آنها همان بی اعتنائی بود زیرا که آنها یوسف را می‏شناختند و میدانستند کار خلاف می‏کنند، این جهالت باعث مسئولیّت در پیشگاه خدا و سبب عذاب دنیا و آخرت است و گرنه جهالت به معنای عدم علم حسابش چندان سخن نیست مخصوصاً که به اعناد توأم نباشد. مراد آنست که مسخره کار مردان سفیه و بی اعتنا به حقائق است و کار کسانی است که بر خلاف آنچه درک می‏کنند کار انجام می‏دهند، نظیر این آیه است آیه یعنی خود را به بی اعتنائی می‏زنید. اینگونه جهالت‏ها همه توأم با علم اند یعنی عامل در وقت عمل نسبت به فهم و عقیده‏اش عالم و نسبت به عملش بی اعتنا است و علت مسئول بودن همان است. در اینجا دو آیه را بررسی می‏کنیم: الف: . یعنی: ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم ولی از برداشتن آن امتناع کردند و از آن بترسید پس انسان آن را برداشت زیرا که وی ستم پیشه و نادان بود، تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و بر مردان و زنان مؤمن توبه نماید و خدا چاره ساز مهربان است . به نظر نگارنده مراد از امانت عقل و تفکّر و استعداد تکلیف است و آن همان عهداللّه است که انسان آن را درک می‏کند و تعلیم انبیاء آن را محکم کرده است و آنانکه همان عهد را بعد از محکم شدن نقص می‏کنند مورد لعنت خدایند مهمّترین فرقیکه ما بین انسان و سایر موجودات هست تفکّر و تکامل است، موجودات دیگر در هزاران سال قدمی برای ترقّی بر نمی‏دارند مثلاً گوسفندان و سایر حیوانات و حشرات در قالب‏گیری مخصوص خود زندگی می‏کنند و قدرت بر تعویض آن ندارد بر خلاف بشر که به سرعت برق می‏جهد و کاینات را زیر پا می‏گذارد و اقطار جوّ را سوراخ کرده به سوی کرات دیگر پرواز می‏کند. بشر اسلحه عجیبی دارد که به آن آرزو و خواستن می‏گوئیم چیزهائیکه به خیال شیاطین در نمی‏آید بشر آرزو می‏کند و می‏خواهد بالاخره موّفق می‏شود هزاران سال آرزو کرد و خواست که ایکاش به کره ماه قدم بگذارد و در آخر گذاشت و همچنین . علی هذا مراد از اینکه آسمانها و زمین و کوهها آن را نپذیرفتند و ترسید، آنست که این استعداد در آنها گذاشته نشده است خداوند همه چیز و همه کمال آنها را در یک دفعه داده است بر خلاف انسان که به تدریج به سوی کمال می‏رود. نگارنده احتمال نزدیک به یقین دارد جمله «اَنَّهُ کانَ ظُلُوماً جَهولاً» علت حمل است ولی نه آن طور که گفته‏اند بلکه به این معنی که سموات و ارض احتیاج به حمل امانت نداشتند زیرا کمال آنها از اوّل داده شده بود به عبارت دیگر آن طور که می‏بایست بشوند از اوّل شده‏اند ولی انسان چون ذاتاً ظلوم و جهول بود احتیاج داشت امانت خدا را حمل کند تا خود را از ظلوم و جهول بودن نجات دهد، ترقّی نماید و با عقل و توحید زندگی کند. علی هذا بعدی «لِیُعَذَّبَ اللّهُ الْمُنافِقینَ...» مبیّن آنست مه مردم در اثر حمل این امانت و عمل به مقتضای آن به سه گروه مؤمن و مشرک و منافق تقسیم می‏شوند و هر یک جای خود را از رحمت و عذاب خداوند می‏گیرند.روایات آیه را در کتب تفسیر مطالعه کنید. ب: مراد از جاهلیّت که در چهار محل از قرآن مجید آمده چیست؟ ناگفته نماند جاهلیّت به معنای حالت جهل است چنانکه در اقرب الموارد گفته است . ابن اثیر در نهایه گوید: مراد از آن صفت و حالی است که عرب قیل از اسلام داشتند از قبیل جهل به خدا و رسول و افتخار بانساب و خود پسندی و ظلم و غیره. در نهج البلاغه (نامه‏18) به ابن عباس درباره بنی تمیم می‏نویسد: «وَ اِنَّهُم لَمْ یَسبَقُوا بِوَغمٍ فی جاهِلِیَّةٍ وَ لا اِسلامٍ»: آنها نه در جاهلیّت و نه در اسلام در جنگی مغلوب نشده‏اند. این نیز به همان معنی است که ابن اثیر گفته است. به هر حال مراد از جاهلیّت حالتی است که جهالی در آن حکم فرماست در هر قوم و هر ملّت و در هر زمان که باشد ولی مراد از موارد آن در قرآن حالت مردم قبل از اسلام است. از آیه به نظر می‏آید که دو جاهلیّت هست یکی اوّلی و دیگری آخری. المیزان آن را جاهلیّت قبل از بعثت و به معنی جاهلیّت گذشته گرفته است بعضی‏ها آن را زمان بین آدم و نوح و بعضی ما بین ادریس و نوح و بعضی زمان داود و سلیمان، بعضی زمان ولادت ابراهیم و بعضی زمان فترت ما بین حضرت عیسی و حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» گرفته‏اند که به قوا المیزان همه بی‏دلیل است. قول المیزان از همه قوی است جاهلیّة الاولی یعنی جاهلیّتی که در اوّل و گذشته بود و آن جاهلیّت قبل از بعثت است. در کمال الدین (ص 27 ط) جدید در روایت ابن مسعود هست که حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» جاهلیّت اوّلی را قیام زن موسی در مقابل یوشع وصی موسی فرموده است یعنی زنان آن حضرت چنان نکنند و اللّه العالم.

[ویکی فقه] جهل (قرآن). جهل، نقیض علم و آگاهی است، که دارای آثار سوئی است که در قرآن به آنها پرداخته شده، و در این مقاله آنها را بیان می کنیم.
جهل، نقیض دانش و آگاهی (نادانی و ندانستن) و بر سه قسم است: ۱. خالی بودن نفس از علم که معنای اصلی جهل است؛ ۲. اعتقاد به چیزی برخلاف آنچه که هست؛ ۳. انجام دادن کاری برخلاف آنچه که باید انجام شود. در این مدخل از مشتقات «جهل» و نیز از عباراتی که مفید نفی علم است، مانند: «بغیر علم»، «لایعلم»، «لایعلمون» و «لیس لهم به علم» استفاده شده است.
آثار جهل
آثار جهل، جاهلان، جهل انسان، جهل به اسرار، جهل به ایمان، جهل به پاداش، جهل به جهنم، جهل به خدا، جهل به شب قدر، جهل به عذاب، جهل به قیامت، زمینه های جهل، مبارزه با جهل.

[ویکی فقه] جهل (منطق). جهل یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای عدم علم در موجود دارای قابلیت عالم شدن است.
معرِّف و حجت (معلومات تصوری و تصدیقی موصله) موضوع علم منطق را تشکیل می دهند، از این رو در منطق از تصور و تصدیق و مقسم این دو (علم حصولی) و مفهوم مقابل علم؛ یعنی جهل بحث می شود. علم، حضور صورت شیء نزد عقل است، و جهل، بر عدم علم در حق کسی اطلاق می شود که قابلیت و استعداد عالم شدن را دارد؛ مانند نوزاد انسان که قابلیت عالم شدن را دارد. به عبارت دیگر، تقابل بین علم و جهل، تقابل عدم و ملکه است، بنابراین کلمه علم و جهل و عالم و جاهل درباره جمادات و نباتات به کار نمی رود. جهل به اعتباری، به جهل بسیط و مرکب، و به اعتبار دیگر، به جهل تصوری و تصدیقی منقسم می شود. همچنین، وهم و شک هم از مصادیق جهل شمرده می شود.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • مظفر، محمدرضا، المنطق.
۱. ↑ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، ص۱۷۴.
...

دانشنامه آزاد فارسی

جَهْل
(در لغت به معنی نادانی که همان نبود علم است) جهل بر دو گونه است: ۱. جهل بسیط به معنی ندانستن؛ ۲. جهل مرکّب به معنی اطلاع نداشتن از نادانی خود و معتقد بودن به چیزی برخلاف واقع. از این رو، جهل مرکب از آن جهت که ناآگاهی نسبت به جهل است، نقص مضاعف شمرده می شود.

جدول کلمات

نادانی

مترادف ها

ignorance (اسم)
نادانی، جهالت، بی خبری، جهل، ناشناسی

فارسی به عربی

جهل

پیشنهاد کاربران

نادانی. .
ندانم کاری. . .
حماقت. . .
بی خبری
ـــــــــــــــــــــــــــ
ازجهل خویش
. . . . . بکام
. . . ـ. . . . . اژدهاییم. . .
درچنگ
. . . . . . . عقاب
. . . . . . . . . . . . پی علت.
به عقیده بعض اهل لغت، جهل مقابل حلم است و نه علم. از جهل برمی آید بی صبری و بی حوصلگی و عکس آن است حلم که بردباری است و شکیب.
جهل نیز به معنای انجام دادن ناآگاهانه یک عمل است. جهل متضاد علم است. بنابراین جهل یعنی نبود علم خواه جاهل بداند که نمی داند یا نداند که نمی داند.
در قرآن و روایات ما بدی�ها را جهل نام داده� اند.
وَ أیُّ جَهل یا رَبِّ لا یَسعهُ جُودَک ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
خدایا کدام جهلیست که جود تو آن را نپوشاند؟ ( خدایا کدام بدی است که جود تو آن را نپوشاند؟ )
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی هرچقدر هم بدی ها بزرگ باشد باز جود و کرم تو می�تواند آن را بپوشاند. ( با توبه )
سه نظر درباره ی جهالت: ۱. نافرمانی خدا از روی جهالت است و اینکه گناهکاران سرانجامِ ناپسند عمل خود را نمی دانند. ۲. جهالت ناظر به کسانی است که نمی دانند کارشان گناه است. ۳. افرادی که لذت فانی را بر لذت باقی ترجیح داده اند، اهل جهالت اند.

غلبه احساس بر عقل
نا اگاه
نادان
بی خبر
کسی که نمی داند
متضاد اگاه و دانا
هم خانواده جاهل
یک صفت است
نادانی
عصبانیت به بندری
معنی جاهل : جهالت
معنی دلیل : باعث
Johl
عمیق در زبان ملکی گالی بشکرد
در جهل کامل بسر بردن
زهرا
جهل= نادان
نادان شدن
ضد علم
نادانی
نادانستن
جهالت
مانند بر اشتباه
جهل
بی خبر
ناشناسی
نادانستن حقیقت چیزی مطلقا

نادان شدن
نادان بودن
ضد علم
نادانی

نادان شدن - نادانستن - نادان بودن
معنی:نادانی
هم خانواده:جهالت
واژه ی جهل از جهله ( جهلت ) گرفته شده است . جهله به بیابانی گفته می شود که انسان در آن جهات ( چهار جهت اصلی ) را گم کند و به ظن خود در جهت اشتباه حرکت کند و فکر کند راه را درست می رود . ( المنجد )

ماندن بر اشتباه
نادانی.
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
تامس tãms ( اوستایی: تانثرَوَنت )
اِویز eviz ( اوستایی: اِویذوَنگه )
نادانی
ناآگاهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس