جوانی پیامبر اسلام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مهم ترین وقایع دوران جوانی پیامبر، شرکت در حلف الفضول، موضوع شبانی و همکاری در کاروان تجاری، شهرت ایشان به محمد امین، ازدواج با حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) و ولادت امیر المومنین علی (علیه السّلام) در کعبه و نصب حجر الاسود می باشد.
حلف الفضول، شریف ترین پیمان عرب جاهلی بود که ۲۰ سال قبل از بعثت و اندکی پس از حرب فجار، رخ داده و نخستین پیشنهاد کننده آن زبیر بن عبد المطلب عـموی پیـامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بـوده است. این پیمان در خانه شخصی بـه نـام عبد اللّه بن جدعان منعقد گردید؛ وی مردی کهنسال و از اشراف مکه بود که شیوه پسندیده ای داشته و حتی لب به شراب نمی زده است. نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در حالی که ۲۰ سال از عمر پربرکت شان می گذشت در این پیمان شرکت نمودند. آنان پیمان بستند که تا دریایی هست؛ که پشمی را خیس می کند، همواره مظلوم را برای رسیدن به حق یاری دهند و در امور زندگی با آنها مواسات کنند. از رسول خدا روایت شده است که پس از هجرت به مدینه فرمودند: «لقد شهدت خلفا فی دار عبدالله بن جدعان لو دعیت الی مثله لاجبت و ما زاده الاسلام الا تشدیدا؛ در سرای عبدالله بن جدعان، در پیمانی حضور یافتم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت می شدم، اجابت می کردم و اسلام جز استحکام، چیزی بر آن نیفزوده است.» نبی اعظم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از این پیمان با شادی و مسرت یاد می کردند و می فرمودند: «ما سرّنی بحلف شهدته فی دار عـبد اللّه بـن جدعان حمر النعم؛ مرا شـتران سـرخ، در برابر حـلفی کـه شـاهدش بودم و در خانه عبد اللّه بن جدعان در آن حـضور پیـدا کردم، شاد و خورسند نمی کند.» و در خبر دیگری می فرمایند: «شهدته و ما احبّ انّ لی به حمر النـعم؛ در آن پیمان حضور داشتم و دوست نمی دارم در ازای آن، شتران سرخ بگیرم.» حلف الفضول، پیمانی بوده بر ضد بنی امیه و علیه عاص بن وائل سهمی، پدر عمرو عاص معروف؛ لذا ابوسفیان و دیگر افراد از خاندان بـنی امـیّه در آن حـضور نداشتند و شرکت نکردند.
شبانی نبی مکرم
در اکثر منابع مهم حدیثی و تاریخی اهل سنت، روایاتی نقل شده است مبنی بر اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در دوران جوانی مدتی گوسفندچرانی می کرده اند. مثلا بخاری در کتاب صحیح خود از ابو هریره روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «ما بعث الله نبیا الا راعی الغنم، قال له اصحابه و انت یا رسول الله؟ قال: نعم، و انا رعیتها لاهل مکه علی قراریط؛ خداوند پیغمبری نفرستاد جز گوسفندچران (جز اینکه گوسفند چرانی می کرد) اصحاب آن حضرت عرض کردند: شما نیزای رسول خدا؟ فرمود: آری، من نیز برای اهل مکه در برابر چند قیراط گوسفند چراندم!» نظیر این روایت در کتاب های دیگر حدیث و سیره روایت شده و از آنجا که این روایات در نظر بسیاری از اهل سنت مورد قبول واقع شده و نتوانسته اند در سند و یا متن آنها تردید کنند اصل مطلب را پذیرفته و با سخنانی عارفانه و فیلسوف مآبانه درصدد توجیه آن بر آمده اند. در منابع شیعی هم روایاتی در این باره وجود دارد، اما به نسبت کمتر، که از لحاظ متن و سند مورد خدشه واقع شده اند. یکی از اخبار کذب دال بر شبانی پیامبر برای مکیان، داستانی موهن در تاریخ طبری است که با عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در تعارض بوده و در جهت خدشه به شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) جعل گردیده است. در این گزارش جعلی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می گوید: من آهنگ انجام کاری از کارهای زمان جاهلیت نکردم جز دو بار و پس از آن دیگر آهنگ کار بدی نکردم، تا وقتی که خدای (عزّوجلّ) مرا به رسالت خویش مفتخر ساخت، و داستان بدین گونه بود که در یکی از شب ها به پسرکی از قریش که در قسمت بالای مکه با من گوسفند می چرانید گفتم: چه خوب بود اگر تو از گوسفندهای من مواظبت می کردی تا من به مکه بروم و همانند جوان های مکه شبی را به شب نشینی و قصه گوئی های شبانه بگذرانم؟... در آن شب صدای دف و مزمار شنیدم و به تماشا نشستم ولی خداوند گوشم را بست و به خواب رفتم و بخدا سوگند جز تابش خورشید چیز دیگری مرا بیدار نکرد. شنیدن ساز و آواز و تماشای رقص توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در صحیح بخاری در احادیث متفاوتی حتی بعد از بعثت پیامبر آمده است؛ مانند روایت عائشه و روایت رقص حبشیان در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و ... در حالیکه در قرآن کریم و روایات فراوان لهو و لعب و ساز و آوازه خوانی حرام دانسته شده است. جعلی بودن چنین احادیثی در نزد شیعه امری واضح و مبرهن است.
شهرت پیامبر به امین
پیامبر اکـرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در راستی و حفظ امانت به قدری جدی و کوشا بود که به او «محمد امین» لقب داده بودند، به طوری که قبل از بعثت وقتی مشرکان او را می دبدند، می گفتند: «امین آمد.» از این رو مکیان اموال و دارایی های خود را نزدش به امانت می گذاشتند و این کار را پس از نبوت آن حضرت هم، ادامه می دادند؛ چنان که در ماجرای هجرت به مـدینه، آن حـضرت در خطرناک ترین شرایط حضرت علی (علیه السّلام) را به جای خود نصب کرد و شبانه از مکه خارج شد، اموری موجب شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) حضرت علی (علیه السّلام) را جانشین خود کند و پس از چند روز هجرت نماید. در راس این امـور، ادای امـانت هایی بود که بعضی از مشرکان نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) داشتند. ابن هشام در سیره خود می نویسد: حضرت علی (علیه السّلام) سه شبانه روز در مکه ماند تا امانت های مردم مکه را که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود به صاحبانش بـرساند پس از این که امانت ها را رد کرد او نیز هجرت کرد. حضرت خدیجه (صلی الله علیه و آله وسلّم) هنگامی که پیشنهاد ازدواج به آن حضرت می داد و شیفتگی خود را به آن وجود گرامی اعلام می نمود بـر امانت داری و صداقت آن بزرگوار تـاکید می کند. «انی قد رغـبت فـیک لقرابتک و سیطتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک.» امانت داری سبب عزّتمندی انسان در اجـتماع می شود عزّت پیشوایان معصوم در طول زندگی نمونه ای بر این حقیقت است. امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «انّ اللّه لم یبعث نبیّا قطّ الاّ بصدق الحدیث و اداء الامانة؛ خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت مگر به سبب راست گفتاری و امانت داری آنان.» شـکوفایی اقتصادی یکی دیگر از فواید امانت داری در زندگی فردی و اجتماع، بوده و این بدان سبب است که انسان های امین از اعتبار و اعتماد بالایی در میان مردم برخوردارند و هر کس که مورد اعتماد و اعتبار باشد، از هـیچ گونه داد و ستد و مـشارکت های اقتصادی با او دریغ نخواهد شد. اثر طبیعی این فرایند، عاید شـدن سـود فراوان به شخص امین و مورد اعتماد است؛ چرا که از دیرباز گفته اند: «امانت داران شریک مال مردم اند»؛ چـنان کـه امـام صادق (علیه السّلام) نیز فرموده اند: «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانة، تشرک الناس فی اموالهم؛ بر شـما بـاد صـداقت در گفتار و پاس داشتن امانت که در این صورت، شریک مال مردم می شوید.» سخن لقمان حکیم (علیه السّلام) بـه ایـن مـطلب اشاره دارد که فرمود: «یا بُنَیّ! کن امینا، تکن غنیّا؛ پسرم! امین باش تا غنی گردی.» بر این اساس می توان امانت داری آن حضرت را زمینه ساز رونق اقتصادی در زندگی و پیشنهاد حضرت خدیجه (سلام الله علیهم) برای برعهده گرفتن کاروان تجاری وی و رسیدن به سود فراوان در طول چند سفر تجاری دانست. در اخباری که از اجیر شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در کاروان تجاری قریش گزارش می دهند آنچه احتمال مجعول بودن را بیشتر می کند این است که پیامبر را گمنام ترین فرد قریش دانسته و یتیم قریش می نامند که اجیر زنی از قریش بـه نـام خـدیجه است. چگونه می توان باور کرد که کسی جد اعلایش هاشم بن عبد مناف است و پدر بزرگش جناب عبد المطلب است؛ که بر اساس گزارش همین منابع در ازای پسرش عبدالله یعنی پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) صد شتر در مکه قربانی و بین مردم تقسیم کرد؛ حتی بعضی از زنان در مکه تقاضای ازدواج از او داشتند و مادرش بانو آمنه از بزرگ ترین زنان قریش بوده و بعد از وفات پدر، عبد المطلب و ابوطالب که سرور بنی هاشم بودند کفالتش را بر عهده گرفتند و در حالی آن حضرت در مکه به امین شهرت داشته اند؛ فردی گمنام در بین قریش باشد.
پیامبر در کاروان تجاری
...

پیشنهاد کاربران

بپرس