حاصلخیز
/hAselxiz/
مترادف حاصلخیز: بارور، برومند، پرمحصول، پربار ، سترون، شوره زار
متضاد حاصلخیز: بی حاصل
برابر پارسی: بارور، پربار | بارور
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) حاصل دهنده بارور برومند زمین حاصلخیز .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
دولتمند، پر پشت، فاخر، با شکوه، نفیس، حاصلخیز، بانوا، گرانبها، غنی، توانگر، زیاده چرب یا شیرین
پربرکت، بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر
بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر، پراثر
فراوان، نیرومند، بارور، حاصلخیز، زایا، پرزا
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برومند
بی حاصل
بی حاصل
فرآورد
در کنار برابرهای �پربار� و �باروَر�، همچنین: �فرآورد�
بجای آمیخته واژه های �حاصلخیزی� و حاصلخیز� می توان به ترتیب از واژه های �فرآوردگی� و �فرآورد� سود جست.
برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
... [مشاهده متن کامل]
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۵
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/07/blog - post_4. html
در کنار برابرهای �پربار� و �باروَر�، همچنین: �فرآورد�
بجای آمیخته واژه های �حاصلخیزی� و حاصلخیز� می توان به ترتیب از واژه های �فرآوردگی� و �فرآورد� سود جست.
برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
... [مشاهده متن کامل]
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۵
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/07/blog - post_4. html
پربار