حجر بن عدی کندی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حُجْربن عَدی بن جَبَله کِندی، کنیه اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله و از یاران خاص حضرت علی علیه السلام و از بزرگان و فضلای کوفه می باشد.
حجربن عَدی و برادرش، هانی، در زمان پیامبر اکرم اسلام آوردند.
حضور در فتوحات اسلامی
حجربن عدی پس از فتوحات، ظاهرا در کوفه اقامت گزید.
← پیشنهاد ریاست قبیله کِنْدَه
...

پیشنهاد کاربران

زندگی نامه صحابى �حجر بن عدى� که وهابی ها قبرش را نبش کردند، توضیح دهید؟
پرسش
پاسخ اجمالی
حُجٔر بن عدی کندی‏؛ از اصحاب پیامبر اکرم ( ص ) بود و بعد از وفات آن حضرت، به امام علی ( ع ) وفادار ماند و از اصحاب خاص ایشان شد. او در جنگ های زمان امامت علی ( ع ) شرکت کرده و با تمام توان به یاری ایشان پرداخت. بعد از امام علی ( ع ) حجر نقش مؤثری در میان شیعیان کوفه داشت. او به نوعی برای حکام منصوب از طرف معاویه مشکل ساز بود تا این که حکومت کوفه نیز مانند بصره به دست �زیاد� سپرده شد و بعد از اختلافات بسیار زیاد او را اسیر کرده و پیش معاویه فرستاد. معاویه از حجر و یارانش خواست تا از على ( ع ) برائت جویند. اما آنان سرباز زدند و در نهایت نیز به همین دلیل سر از تنشان جدا کردند. کشتن حجر، برای معاویه بسیار گران تمام شد و دوست و دشمن، او را نکوهش کردند.
...
[مشاهده متن کامل]


پاسخ تفصیلی
حُجر بن عدی کندی‏؛[1] بیشتر مورّخان او را از صحابیان پیامبر گرامی اسلام ( ص ) معرّفی کرده اند؛[2] با این حال تعداد محدودی از محدّثان اهل سنت او را از تابعان دانسته اند. [3] به نظر می رسد علت چنین اعتقادی رهایی از اشکالات متعددی است که بر آنها وارد می شود؛ چگونه حجر به دست صحابی دیگر کشته می شود و اهل سنت هر دو را مبرای از خطا می دانند؟ چگونه به عدالت معاویه معتقدند در حالی که او یک صحابی پیامبر را کشته است و . . . .
حجر از اصحاب خاص و وفادار علی ( ع ) بوده، [4] در جنگ های جمل، صفین و نهروان شرکت داشته و فرمانده بخشی از سپاه نیز بوده است. [5]
در صفین، حُجر حضور پُر رنگی داشت و داستانی نیز از حضور او در صفین نقل شده است:
�به على ( ع ) خبر دادند که حجر بن عدى و عمرو بن حمق آشکارا معاویه را لعن مى‏کنند و مردم شام را هم دشنام مى‏دهند. امام به ایشان پیام فرستاد که از این کار خوددارى کنید، آن دو به حضور على ( ع ) آمدند و گفتند اى امیر مؤمنان! مگر ما بر حق نیستیم و ایشان بر باطل؟ فرمود: آرى سوگند به پروردگار کعبه. گفتند پس چرا ما را از لعن کردن و دشنام دادن ایشان نهى مى‏کنى؟[6] امام فرمود: دوست ندارم که شما دشنام دهنده و لعنت‏کننده باشید. بگویید پروردگارا خون‏هاى ما و ایشان را حفظ فرماى و میان ما را اصلاح و آنان را از گمراهى هدایت فرماى تا هر کس حق را نشناخته است بشناسد و هر کس به باطل اصرار مى‏کند دست از آن بردارد�. [7]
دستگیری و شهادت حُجر بن عدی
یکی از قسمت های مهم زندگی حجر که در تاریخ نیز بدان بسیار پرداخته شد، نقش حجر بعد از شهادت حضرت امام علی ( ع ) در میان شیعیان کوفه است. او به نوعی برای حکام منصوب از طرف معاویه مشکل ساز بود تا این که حکومت کوفه نیز به مانند بصره به دست �زیاد� سپرده شد. حجر در مقابل برخی نظرات او ایستاد و جلوی صحبت زیاد را گرفت. زیاد به بصره رفت و عمرو بن حریث را از جانب خود به حکومت کوفه فرستاد. اما به زیاد خبر دادند که شیعیان على، گرد حجر را گرفته و مجمعى تشکیل داده اند، آشکارا معاویه را لعنت مى‏کنند و از او اظهار برائت مى‏کنند، و بر عمرو بن حریث سنگ زده‏اند. زیاد به کوفه رفت و براى مردم سخن گفت و حجر نشسته بود و مى‏شنید. آن گاه زبان به تهدید او گشود و گفت: اگر من نتوانم کوفه را از حجر نگه دارم و او را عبرت دیگران سازم، هیچ نیستم. سپس فرمان به احضار او داد ولى حجر به او پاسخ نداد. بعد از تعقیب و درگیری بسیار، حجر برای این که کشته نشود، از زیاد امان گرفت که او را دستگیر کرده و پیش معاویه بفرستد. افراد بسیاری چون منذر بن الزبیر و عمر بن سعد بن ابى وقاص و . . . شهادت دادند که حجر جمعی را گرد خود جمع کرده و آشکارا معاویه را دشنام داده و مردم را به نبرد با او فراخوانده است و معتقد هستند که امور سامان نمی آید مگر آن که مردى از خاندان ابوطالب زمام امور را به دست گیرد. و نیز حجر عامل معاویه را از شهر بیرون کرده و ابوتراب را بى‏گناه جلوه داده و بر او آشکارا رحمت می فرستد و از دشمنان او و کسانى که با او جنگیده‏اند بیزارى جسته است.
در نتیجه حجر را به شام نزد معاویه فرستادند. پس معاویه افرادی را نزد حجر و یارانش فرستاد و از حجر و یارانش خواست تا از على ( ع ) برائت جویند. آنان سر باز زدند و همه، شب را تا بامداد، نماز خواندند. چون صبح شد آنان را براى کشتن بردند. حجر وضو گرفت و به نماز ایستاد. وقتی نمازش تمام شد، گفت اگر نه آن بود که مى‏پنداشتید که از مرگ مى‏ترسم بیشتر نماز مى‏خواندم. بار خدایا، از این امتحان به تو پناه مى‏برم. مردم کوفه علیه ما شهادت مى‏دهند و مردم شام ما را مى‏کشند. آن گاه هدبة بن فیاض شمشیر بر کشید و به سوى او رفت. حجر بر خود لرزید.
به او گفتند: تو مى‏پنداشتى که از مرگ بیمى به دل راه نمى‏دهى. از دوستت على بیزارى جوى تا آزادت کنیم. گفت: چگونه بیمى به دل راه ندهم که من میان قبر و کفن و شمشیر ایستاده‏ام. به خدا سوگند اگر از مرگ بیمناکم، اما چیزى که خداوند را خشمگین کند بر زبان نمى‏آورم. پس او را کشتند�. [8] نقل های دیگری نیز در علت قتل حجر بیان شده که در آنها نیز معاویه دستور دهنده قتل او است. [9]
توجه به این نکته ضروری است؛ در میان مورّخان نوعی اتفاق نظر وجود دارد که معاویه در سال ۵۱ هجری[10] دستور قتل حجر را داده است. [11]
حجر چنین وصیت می کند: �خون را از روی من پاک نکنید، زنجیرها را از من باز مکنید و مرا در پیراهن خودم دفن کنید؛ همانا من و معاویه فردا در قیامت یکدیگر را ملاقات می کنیم�. [12]
قتل حجر، مذمت ها و واکنش های منفی بسیاری برای معاویه به وجود آورد؛ در بسیاری از منابع گفت وگویی بین معاویه و عایشه نقل شده است که در آنها عایشه، معاویه را به جهت قتل حجر به شدت ملامت می کند. [13] علاوه بر این، گفت وگویی نیز میان معاویه و امام حسین ( ع ) نقل شده است که معاویه به جهت قتل حجر مورد مذمت و حتی تحقیر امام قرار می گیرد. [14]

[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 6، ص 241، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[2]. الطبقات‏ الکبرى، ج ‏6، ص 242؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 1، ص 329، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مانند بخاری و ابن ابی حاتم؛ ر. ک: ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمییز الصحابة، تحقیق، عادل احمد، عبد الموجود، على، محمد معوض، ج 2، ص33، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 ق.
[4]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 463، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[5]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 461، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[6]. الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق، عبد المنعم، عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 165، قم، منشورات الرضى، 1368ش؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 103، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[7]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 323، خطبه 206، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[8]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر ( تاریخ ابن خلدون‏ ) ، تحقیق خلیل شحادة، ج 3، ص 13 – 16، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک ( تاریخ طبری ) ، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 254 – 276، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.
[9]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 226، دار الفکر، بیروت، 1407ق.
[10]. شباب، أبو عمرو خلیفة بن خیاط بن أبی هبیرة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق، فواز، ص 131، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[11]. حمیری یمانی صنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام، المصنف، تحقیق، أعظمی، حبیب الرحمن، ج 2، ص 542، المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ تاریخ ابن خلدون‏، ج 3، ص 16؛ تاریخ الامم و الملوک ( تاریخ طبری ) ، ج 5، ص 276.
[12]. �لَا تُغَسِّلُوا عَنِّی دَمًا، وَلَا تُطْلِقُوا عَنِّی حَدِیدًا، وَادْفِنُونِی فِی ثِیَابِی، فَإِنِّی أَلْتَقِی أَنَا وَمُعَاوِیَةُ عَلَى الْجَادَّةِ غَدًا�؛ ابن أبی شیبة، أبو بکر عبد الله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، محقق، حوت، کمال یوسف، ج 2، ص 457، مکتبة الرشد، الریاض، چاپ اول، 1409ق.
[13]. الاستیعاب، ج ‏1، ص 330؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 41، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
[14]. حلّی، یحیی بن سعید، نزهة الناظر فی الجمع بین الأشباه و النظائر، ص 82، منشورات رضی، قم، چاپ اول، 1394ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 297، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.

بپرس