حس

/hess/

مترادف حس: ادراک، دریافت، درک، احساس، عاطفه، حساسیت

برابر پارسی: دریافت، اندریافت، سُهِش، سهش

معنی انگلیسی:
feel, affection, compassion, discernment, sense, feeling

لغت نامه دهخدا

حس. [ ح َ س س ] ( ع مص ) حیله ای که حذاقت و جودت نظر و قدرت بر تصرف باشد. ( منتهی الارب ). حیله کردن. || ائت به من حسک و بسک ؛ ای من حیث شئت. ( منتهی الارب ). یقال جاء من حسه و بسه ؛ ای من حیث شاء. ( مهذب الاسماء ). || حس بخبر؛ یقین دانستن آن را و بی گمان شدن. || بخشودن بر. بخشودن. ( تاج المصادر بیهقی ). || حس بَرد کَلارا؛ سوختن سرما نبات را. اب انستاس کرملی این کلمه را از ریشه «ایس » در زبان انگلیسی و آلمانی شمرده است. ( نشوءاللغه ص 73 ). || حس شی ٔ؛ دریافتن حس و حرکت آن شی ٔ. || انداختن بر آتش تا بپزد؛ چنانکه گوشت را. || حس نار؛ گستردن آتش بر بالای کوماج و کباب و مانند آن تا پخته شود و آن است مثل مشهور: لولا الحس ما بالیت بالدس. || گوشت بر آتش افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || به حیلة کشتن. بکشتن.( تاج المصادر بیهقی ). کشتن. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان عادل ). || از خانمان برکندن کسی را. از میخ برکندن. || ستور خاریدن به شانه ستورخار و افشاندن خاک از آن. بشانه کردن ستور. ( تاج المصادر بیهقی ). تیمار کردن. || کشتن سرما ملخ را. || آتش به چوبی گردانیدن. || حرکت. جنبش. حرکت کردن. || آواز نرم. گذشتن چیزی که در گوش خورد و بدیدن نیاید، آواز نرم کردن : پس سلام بداد [ ابن سماک ] که چراغ دیده بود و حس مردم شنیده ، روی بگردانید و گفت سلام علیکم. ( تاریخ بیهقی ص 524 ). وچون سنجاق و بابخونویین از دجله بگذشتند بغدادیان حس ایشان بیافتند پنداشتند پادشاه هلاکوست که به آن طرف گردید. ( جهانگشای جوینی ). || پس درد. و آن دردی است که بعد از ولادت طفل حادث شود زنان را. پس درد زچه. دردی که زنان را بعد از وضع حمل حادث شود.وجعی که نفسا را دست دهد پس از بار نهادن. درد از پس زه. دردی که زاهو را باشد پس از ولادت بچه. آواز و دردی که بعد از ولادت طفل حادث شود زنان را. ( اقرب الموارد ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || سرما که گیاه را بسوزاند. برودت سخت که نبات را بسوزد. ( تاج المصادر بیهقی ). سرما که کشت و گیاه را بسوزد. ( مهذب الاسماء ). || یقین کردن به چیزی. || بخشیدن. مهربان شدن. بخشودن. ( زوزنی ). مهربان گشتن. ( زوزنی ). بخشودن. ( تاج المصادر بیهقی ). || تنگدلی نمودن بر کسی. || چیز: الحق الحس بالاس ؛ یعنی اذا جائک شی من ناحیة فافعل مثله.

حس. [ ح ِ س س ] ( ع اِ ) دریافت. دریافتن. تأثر. آگاه شدن. اندریاب. ( دهار ). درک. ادراک. بیافتن. و برخی آن را معرب هوش دانسته اند. یافتن. دریافتن به یکی از حواس خمسه ظاهرة. دانستن. دانش. آگاهی یافتن. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و معنی آگاهی یافتن است و به تازی ادراک گویند و شعور نیز گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || قوه مدرکة .حساسة. قوه حساسة. تهانوی گوید: به کسر حاء و تشدید سین مهمله. عبارتست از قوه مدرکه نفسانیة. و حواس مجموع مشاعر پنجگانه است که باصره ، سامعه ، ذائقه ، شامه و لامسه میباشد. چنانکه در بحرالجواهر و منتخب اللغات ذکر کرده. و اینکه حواس را به همین پنج حس انحصار داده اند. برای آن است که علماء لغت غیر از این مشاعر پنجگانه حواس دیگری را نمیشناختند. همچنانکه متکلمان نیز پیروی لغویان را کرده اند. اما حواس پنجگانه باطنه که عبارتست از حس مشترک ، خیال ، وهم ، حافظه و متصرفه از مخترعات فلاسفه است. پس اگر کسی گوید که تعریف حس به قوه مدرکه بنابر مذهب فلاسفه تعریف جامعی نیست ، زیرا خیال و حافظه و متصرفه مدرکه نیستند، بلکه معین و کمک در ادراک میباشند. جواب گوئیم که مراد به مدرکه بودن بر مذهب فلاسفه ، قوه ای است که ادراک رابوجود آورد. خواه بالذات و بلاواسطه باشد و خواه بواسطه و کمک باشد. بدانکه حکما و متکلمان گفته اند که عقل بالضروره حکم به وجود حواس پنجگانه ظاهره کرده و انحصار آن به عدد پنج ، نه برای این است که بیش از آن جائز نیست ، زیرا ممکن است حس دیگری در بعضی از حیوانات باشد که ما بدان پی نبرده ایم. چنانکه کور مادرزاد از نیروی باصره بی اطلاع میباشد. سپس شکی نیست که هریک از حواس برای ادراک شی مخصوصی ساخته شده ، چنانکه سامعه برای ادراک اصوات ، ذائقه برای ادراک طعمها، شامه برای ادراک بویها، بنحوی که از هیچیک خصوصیات دیگری مقدور نیست ، بعمل آید. و در اینکه آیا ممکن است از یکی از این حواس پنجگانه عملی که از چهار حس دیگر به ظهور میرسد بروز کند یا خیر، مورد اختلاف است. حکما و معتزله بالاجماع به عدم جواز این امر رأی داده اند. ولی اهل سنت به جواز آن قائل شده و گفته اند این امر مربوط به اسرار خلقت میباشد و حواس را تأثیری در نفی یا اثبات آن نیست. چه محال بنظر نیاید که آفریدگار برای باصرة ادراک اصوات بیافریند، ولکن بالاجماع اتفاق کرده اند که این امر بالفعل جائز نیست. پس اگر گفته شود که ذائقه ، حرارت و شیرینی هر دو را باهم ادراک میکند جواب گوئیم ادراک حلاوت با نیروی ذائقه وادراک حرارت با نیروی لامسه است که اولی نیرویش در دهان و دومی نیرویش در زبان است... و اما حواس باطنه ،حکما گفته اند مفهومات یا کلی هستند و یا جزئی ، و جزئی یا از جنس صورت است. و آن چیزیست که به یکی از حواس پنجگانه ظاهر احساس شود، و یا از جنس معانی است و آن امور جزئیه ای است که از صور محسوسه انتزاع شده است. برای هریک از این اقسام سه گانه ، مدرک و حافظی باشد. پس مدرک کلی و آنچه در حکم کلی است از جزئیات مجرد از عوارض مادی عقل است و حافظ آن مبداء فیاض باشد. و مدرک صور، حس مشترک است و حافظ آن خیال باشد. ومدرک معانی ، وهم است و حافظ آن ذاکره باشد. و ناگزیر باید نیروی دیگری در وجود آدمی باشد که متصرفه باشد و متفکره و متخیله نیز نامیده میشود. و یا این امور هفتگانه ادراک اشیاء به رشته نظم و ترتیب درآید. این بود اجمال آنچه در باب حواس باید بیان شود....بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

حرکت وصوت مخفی که ازگذشتن چیزی، بگوش برسد، درک، ادراک، دریافت امری
۱ - ( مصدر ) دریافتن ادراک کردن . ۲ - ( اسم ) دریافت ادراک کردن . ۳ - ( اسم ) دریافت درک ادراک . ۴- قوتی است که بدان محسوسات ادراک میشود. ابتدا اشیائ توسط حواس ظاهره ادراک میشوند و عملیات فکری و عقلی بدنبال آن انجام میگردد . توضیح حس انعکاس ذهنی تاثر بدنی است دریافت . یا حس باصره . حسی که اشیائ را رویت میکنند و عضو آن چشم است حس بینایی بیننده . یا حس باطن ٠ هریک از قوای مدرک. باطنی مقابل حس ظاهر ٠ یا حس بساوایی ٠ یا حس بویایی ٠ یا حس بینایی ٠ یا حس چشایی ٠ یا حس ذایقه ٠ حسی که طعم اشیائ را درک میکند و عضو آن زبان است حس چشایی ٠ یا حس سامعه ٠ حسی که صوت اشیائ را درک میکند و عضو آن گوش است حس شنوایی ٠ یا حس شامه ٠ حسی که بوی اشیائ را درک میکند و عضو آن بینی است حس بویایی٠ یا حس شنوایی٠ یا حس لامسه ۱ ٠ - نزد قدما حسی مرکب از حواس مختلف است فشار خشونت و لینت گرما و سرما و غیره ۲ ٠ - نزد معاصران حسی است که ما را از تماس و فشار آگهی میدهد وعضو این حس را بطور مبهم پوست بدن میدانند ٠ یا حس مشترک٠ قوتی است مودع در مقدم دماغ و آن عبارت از قوت نفسانیه است که استعداد حصول آن در مقدم دماغ است و بلکه در روح مصبوب در آنست زیرا صور محسوسات ظاهری ابتدا همه بدان مانند جاسوسانند که اخبار نواحی را بوزیر ملک رسانند و بالجمله حس مشترک مجمع محصولات هم. حواس ظاهری و مخزن آنهاست ٠
جائی نزدیک الحسائ

فرهنگ معین

(حِ سّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) دریافتن ، ادراک کردن . ۲ - (اِمص . ) دریافت ، ادراک .

فرهنگ عمید

صدای آهسته.
درک، ادراک، دریافت امری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ادراک و دریافتن چیزی با یکی از حواس پنج گانه را حسّ گویند. این عنوان در بابهای شهادات، قصاص و دیات به کار رفته است.
به آنچه به وسیلۀ یکی از حواس بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و بساوایی درک می شود، محسوس و به ادراک و دریافت آن توسط حواس یاد شده، حسّ گویند.

[ویکی فقه] حس (ابهام زدایی). واژه حس ممکن است اشاره به معانی ذیل باشد: • حس (فقه)، ادراک و دریافتن چیزی با یکی از حواس پنج گانه و دارای کاربرد در ابواب مختلف فقهی• حس (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق، به معنای قوّه مدرک محسوسات یا ابزار آن قوّه
...

[ویکی فقه] حس (فقه). ادراک و دریافتن چیزی با یکی از حواس پنج گانه را حسّ گویند. این عنوان در بابهای شهادات، قصاص و دیات به کار رفته است.
به آنچه به وسیلۀ یکی از حواس بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و بساوایی درک می شود، محسوس و به ادراک و دریافت آن توسط حواس یاد شده، حسّ گویند.
از اسباب بطلان وضو
از اسباب بطلان وضو، خواب است؛ به گونه ای که چشم نبیند و گوش نشنود.
شهادت از روی حس
در شهادت علم شاهد باید مستند به یکی از حواس پنج گانه باشد؛ بدین معنا که- به عنوان مثال- در دیدنیها دیده و در شنیدنیها شنیده باشد، مگر مواردی که استثنا شده و استفاضه (سَماع) در آنها پذیرفته است.
← اشکال برخی بر این قول
...

[ویکی فقه] حس (منطق). حس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای قوّه مدرک محسوسات یا ابزار آن قوّه است.
حس در لغت عبارت است از: حرکت، صدای خفیف، صدای چیزی که از نزدیک انسان عبور کند و انسان آن را نبیند، صدای شدید و…، و در علوم، گاهی بر یکی از قوای نفس اطلاق می شود که مدرک محسوسات است و گاهی برای آلات قوه مُدرِکه به کار رفته است و گاهی نیز در فعل این قوّه، یعنی احساس، استعمال می شود. قضایایی که به کمک یکی از حواس پنج گانه ظاهری حاصل شود، «حسّیات» نام دارد. حواس باطنی در نظر فیلسوفان مسلمان عبارت است از: حس مشترک، خیال، وهم، حافظه و متصرِّفه (متخیّله).
دیدگاه ارسطو
در نظر ارسطو، حواس عبارت است از: آلات ادراک پنج گانه، یعنی بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی (لامسه) و چشایی (ذائقه) که به حواس ظاهری یا قوای ادراکی ظاهری و خارجی معروف اند. برخی، تعداد حواس ظاهری را هشت حس و یا بیشتر دانسته اند با این توجیه که لامسه، محل چهار حس است و با این حس؛ درشتی (زبری) و نرمی، سردی و گرمی و مانند آن (درد و فشار) دریافت می شود؛ افزون بر اینکه امروزه به حس تعادل و حس حرکت نیز معتقدند.
دیدگاه ابن سینا
ابن سینا می گوید: «حس، شیء خارج از خود را در می یابد، اما ذات خود و ابزار خود و احساس خود را در نمی یابد» و نیز گفته است: «حس، اشیای جزئی و مشخص را در می یابد».
نکته
...

دانشنامه عمومی

حس ( به انگلیسی: Sense ) ، گنجایش فیزیولوژیک یک موجود زنده برای ادراک است. مطالعه احساس در زمینه های گوناگون علمی، چون عصب شناسی، روان شناسی شناختی، علوم شناختی یا فلسفه ادراک می گنجد، اما جنبه زیستی آن در دستگاه حسی تعریف می شود. حواس برای بقای انسان ضروری اند و ما را قادر می کنند تا به وجود محرک ها پی ببریم و با تنظیم پیاپی شرایط بدن در پاسخ به تغییر محیطی نظم و هماهنگی بدن حفظ شود.
بر اساس تعریف سنتی که ریشهٔ آن به ارسطو برمی گردد، پنج حس در انسان هست: بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و بساوایی که به این پنج حس «حواس پنج گانه» گویند. اما بر اساس تعاریف نوین، در انسان حواس دیگری هم وجود دارد، مانند حس عمقی، حس حفظ تعادل، حس درد، ادراک زمان، ادراک دما، و حس ضعیف جهت یابی ( هر چند این حس در جانورانی مثل پرندگان یا حشرات قوی تر از انسان است و بر اساس درک میدان مغناطیسی عمل می کند. حس بویایی نیز نمونهٔ دیگری از حواسی است که در انسان ضعیف تر از بسیاری دیگر از جانوران دریافت می شود ) . به علاوه، برخی درک محرک های داخلی، مثل گرسنگی یا تشنگی، تغییر سطح دی اکسیدکربنِ خون در مغز، و یا درک تحریک حسگرهای شیمیایی را گونه های دیگری از حواس تعریف می کنند.
تعریف مورد قبول عموم برای حس عبارت است از «سیستمی متشکل از گروهی از سلولهای حسگر که به وقایع پاسخ می دهند و به قسمتهای خاصی از مغز که علائم ( سیگنال ها ) را دریافت و تعبیر می کنند مربوطند». این در حالی است که به دلیل وجود تعاریف و معیارهای متفاوت، توافق واحدی برای تعداد حواس وجود ندارد.
حواس به طور کلی به دو گروه حواس بیرونی و حواس درونی تقسیم می شوند. ادراک بیرونی عبارتند از درک موقعیت فیزیکی، حرکتی، و حالت بدن. حواس بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه، درک تعادل، و درک دما از این گروه حواس هستند. حواس درونی عبارتند از حواسی که از تحریک اعضای داخلی بدن ناشی می شوند، مثل حس گرسنگی برای تأمین انرژی بدن، تحریک حسگرهای کشش ریوی برای کنترل فعالیت شش ها و تنفس، و کشش عضلانی مثل کشش عضلات روده برای دفع گاز که می تواند به درد روده منجر شود.
به علاوه، گروه دیگری از حواس وجود دارند که توسط اعضای حسگر بدن درک نمی شوند. ادراک زمان یک نمونه از این حواس است. حس عمل/عکس العمل یا درک بالقوه ( در روان شناسی یعنی شروع، اجرا، و کنترل ارادی اعمال ) نمونهٔ دیگری از این حواس است که مثلاً در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی آسیب دیده است. حس آشنایی نیز یک نمونهٔ دیگر از این حواس است. طبق تعریفی حافظه ی تشخیصی از دو بخش اصلی حس آشنایی و یادآوری تشکیل می شود. گاهی یک حس آشنایی قوی بدون بازیابی ( حافظه ) یادآوری اتفاق می افتد، مثلاً در هنگام آشناپنداری یا دژا - وو.
عکس حس

حس (آلبوم). حس آلبومی به خوانندگی پیام صالحی از اعضای گروه آریان است که در سال ۱۳۸۹ توسط تصویر دنیای هنر منتشر شد. [ ۱] تیراژ این آلبوم در آن سال ۲۰۰ هزار نسخه بود و به عنوان اولین آلبوم مستقل گروه آریان نیز شناخته می شد. [ ۲] این آلبوم به صورت فیزیکی و با حمایت چرم مشهد تولید شد و هنرمندانی چون حمید عسکری در ترانه سرایی و آهنگسازی آلبوم نقش داشتند. ضبط و تنظیم این آلبوم در استودیو راسک ساند آمریکا توسط نیما وارسته انجام گرفته بود. [ ۳]
• گیتار کلاسیک: امیر طبری و پیام صالحی
• سازهای دیجیتال کیبورد پیانو و ویولون: نیما وارسته
• گیتار الکترونیک: مسعود همایونی
• تنظیم کننده: نیما وارسته
• صدابردار: علی حسین زاده
• میکس و مستر: نیما وارسته
• طراح و گرافیک: ساشا مشکات
عکس حس (آلبوم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

در استعمال اسمی به معنای حرکت و صدای آهسته و در استعمال فعلی، عمدتاً به معنی ادراک توسط یکی از حواس به کار می رود. فیلسوفان پیشین نفس را دارای دو نوع حواس می دانستند: ۱. حواس ظاهری، مشتمل بر پنج گونۀ بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، و بساوایی. امروزه با شناخت نظام عصبی، حس هایی همچون حس توازن و حرکت را بدان افزوده اند؛ ۲. حواس باطنی. مشتمل بر پنج گونه به حصر ذیل: مفهومات ادراکی نفس یا کلی است یا جزئی. جزئی یا از جنس صورت است یا معانی. در هر سه صورت، نفس دارای قوۀ نگهدارندۀ صورت ادراکی است. قوۀ مُدرِک کلیات «عقل» است و قوۀ مدرک صور جزئی «حس مشترک» و حافظ صور حس مشترک «خیال» و مدرِک معانی جزئی «واهمه» و حافظ صور آن «ذاکره». دراین میان «قوۀ متصرفه» در نفس موجب ترکیب صور و معانی است که هرگاه در اختیار عقل باشد آن را «مفکّره» نامند و هرگاه در اختیار وهم باشد بدان «متخیله» گویند.

جدول کلمات

ادراک

مترادف ها

energy (اسم)
توانایی، نیرو، زور، انرژی، کارمایه، قوه فعلیه، حس

sense (اسم)
معنی، جهت، احساس، هوش، مفهوم، مفاد، مضمون، حس، شعور، حس تشخیص، حواس پنجگانه

feeling (اسم)
احساس، حس

sensation (اسم)
تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس

presentiment (اسم)
دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت به چیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش

فارسی به عربی

احساس , شعور

پیشنهاد کاربران

در پارسی میانه، حس برابر "بوی" بوده است.
مجید علیائی
جواب. چم . مثل اینکه میگویند چمو خم اخلاق طرف دست منه
مجید علیائی
جواب . . جم
با سپاس از فر کیانی
واژه ِس یا هِس ( حِس ) از ایز ( is ) امده و ایز همان شدن است که موجود یا یافت شده = هست که با دگردیسی بسیاری به ایست / اشت / اُست و . . . . کاربری یافته و برای هر یک کاربرد گوناگونی را داریم اما ِس یا هِس یا اِس با ایش / ویش ( wish = ارزو و خواست ) همراه شد و کاربرد دریافت و آمدن را بخود گرفته . همانطور که ما در خواستن ( خواستن از ریشه ویش یا وِست ) و ارزو کردن خواهان اینیم که چیزی به ما وارد شود پس میتوان فهمید ایس یا اِس یا هِس همان دریافت است بدین رو میفهمیم حس بیشک ایرانیست.
...
[مشاهده متن کامل]

در بیهوش هم میتوان به اسانی فهمید که بیهوش = بدون دریافت می شود
باهوش بالا = با دریافت بالا

کلمه ( حس ) - به فتحه حا - به معنای قتل بر وجه استیصال است ، کشتنی که انقراض بیاورد.

یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید�
اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ �قرآن مجید�
چون عیسى کفر آنان را یافت/جُست/دید
...
[مشاهده متن کامل]

هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ �قرآن مجید�
آیا کسى از آنان را میجویی/می یابى/میبینی؟
.
واژه ایرانی هس→ئس ( مانند ئوش←هوش ) که ارب آنرا حس مینویسد از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به مانای جستجو look for به دست آمده که همریشه است با واژه искать ( جستجو ) در روسیه و ask ( پرسیدن ) در انگلیس و aich ( کاوش investigation تفتیش ) در ارمنستان وiccháti در هندی کهن به مانای کوششstrive همانطور که لغت انگلیسی sense ( حس ) از ریشه پیشاهندواروپایی sent - به مانای کوشش برای یافتن چیزی strive after ساخته شده است. دیگر شکلهای ثبت شده از واژه هس در زیر آمده است:
- در اوستایی:
isā* =دریافتن - پی بردن
درک کردن ** - ištaupa=perceiv
دیدبانی کردن ** - ištapaiti=observe
جستجو ***=seek išaiti
کاوش ***iš=searching
- در هیتی:
نمایان ساختن ***isijahh - =indicate - announce
- در هندی کهن:
آرزو داشتن***eṣá - = wish
- در آذری: ایستک=آرزو شده
بدینسان روشن میشود که ارب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس، محسوس، احساسات، حساس و حساسیت را به دست آورده است.
حسگر=هسگر - sensor
محسوس=هسرس ( مانند فهمرس=مفهوم و چمرس=معقول )
حساس=هسمند - هسنده - تیزهس ( مانند هوشمند - گزنده - تیزهوش ) - sensitive
احساس=هسیاد ( مانند بنیاد از پسوند آد - هاد که مانند باب افعال هالت گذرایی/متعدی به واژه میدهد )
حساسیت=هسندگی ( مانند گزندگی ) - sensitivity
پیرسها ( منابع ) :
*فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
** Avesta Reader: Texts, notes, glossary and index by Hans Reichelt.
*** Archeology of the Mind: Digging Out The Visual Roots of Ideology by Dr. Fee - Alexandra Haase

سُهِش
وقتی کاری انجام میگردد و ما به ان تصور خوب و بد داریم حس است

یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید�
اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ �قرآن مجید�
چون عیسى کفر آنان را یافت/جُست/دید
...
[مشاهده متن کامل]

هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ �قرآن مجید�
آیا کسى از آنان را میجویی/می یابى/میبینی؟
واژه ایرانی هس→ئس ( مانند ئوش←هوش ) که عرب آنرا حس مینویسد از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به معنای جستجو look for به دست آمده که همریشه است با واژه искать ( جستجو ) در روسیه و ask ( پرسیدن ) در انگلیس و aich ( کاوش investigation تفتیش ) در ارمنستان وiccháti در هندی کهن به معنای کوششstrive همانطور که لغت انگلیسی sense ( حس ) از ریشه پیشاهندواروپایی sent - به معنای کوشش برای یافتن چیزی strive after ساخته شده است. دیگر شکلهای ثبت شده از واژه هس در زیر آمده است:

- در اوستایی:
isā* =دریافتن - پی بردن
درک کردن ** - ištaupa=perceive
دیدبانی کردن ** - ištapaiti=observe
جستجو ***=seek išaiti
کاوش ***iš=searching
- در هیتی:
نمایان ساختن ***isijahh - =indicate - announce
- در هندی کهن:
آرزو داشتن***eṣá - = wish
- در آذری: ایستک=آرزو شده

بدینسان روشن میشود که عرب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس محسوس احساسات حساس حساسیت را به دست آورده است.

حسگر=هسگر - sensor
محسوس=هسرس ( مانند فهمرس=مفهوم و چمرس=معقول )
حساس=هسمند - هسنده - تیزهس ( مانند هوشمند - گزنده - تیزهوش ) - sensitive
احساس=هسیاد ( مانند بنیاد از پسوند آد - هاد که مانند باب افعال حالت گذرایی/متعدی به واژه میدهد )
حساسیت=هسندگی ( مانند گزندگی ) - sensitivity

پیرسها:
*فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
** Avesta Reader: Texts, notes, glossary and index by Hans Reichelt.
*** Archeology of the Mind: Digging Out The Visual Roots of Ideology by Dr. Fee - Alexandra Haase

با فتحه ح و ساکن س
حس
به زبان پارسی باستان خوانساری
حیاط
فهم
feel
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس