حساب پس دادن


مترادف حساب پس دادن: ارائه کردن عملکرد ، پاسخ گو بودن، توضیح دادن، مجازات شدن، کیفر یافتن

معنی انگلیسی:
account, to render an account

لغت نامه دهخدا

حساب پس دادن. [ ح ِ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) روشن کردن حسابدار وضع معاملات را برای مسئول خود. || توضیح دادن و دلیل آوردن برای اعمال. روز قیامت باید از همه اعمال حساب پس داد.

فرهنگ فارسی

روشن کردن حسابدار وضع معاملات را برای مسئول خود

مترادف ها

account (فعل)
حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن

reckon (فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن

فارسی به عربی

احسب , حساب

پیشنهاد کاربران

reckon
حساب پس دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ] ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، . جوابگو بودن
( ( "هیچ مرگت نشده . خسته ای ""پس تو چرا خسته نیستی ؟""من هم خسته ام ولی اول این که وقت دارم برای خستگی در کردن ، بعد هم مثل تو نباید به ده بیست نفر حساب پس بدهم . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 122. ) )

بپرس