حسین علم الهدی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] شهید حسین علم الهدی (1338-1359) در دوران قبل از انقلاب از مبارزین فعال علیه رژیم پهلوی بود و پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران هم به مبارزه بر علیه دشمن ادامه داد تا به شهادت رسید.
حسین علم الهدی در بیستم شهریور ماه 1338 در یک خانواده روحانی بدنیا آمد. وی در 6 سالگی به آموزش قرآن پرداخت. در 11 سالگی با تشکیل کتابخانه و جلسات سخنرانی، جلسات قرآن، مبارزه با استبداد محمدرضا شاه را آغاز کرد.
وی در همان اوان مبارزه با استبداد محمدرضا شاهی را آغاز کرد. در 14 سالگی در هنگام نمایش سیرک مصری در اهواز که در آن رقاصه های مصری برای تخدیر افکار و به فساد کشیدن مردم ما شرکت داشتند، لانه فساد آنها را بطوری که به هیچ‍کس آسیبی نرسد آتش زد. در عاشورای سال بعد یکی از مؤثرترین عناصر تشکیل دهنده راهپیمایی این روز بود که پس از راهپیمایی حسین دستگیر و روانه زندان می‍شود. وی که کوچکترین زندانی سیاسی است ماهها شکنجه می‍شود، اما هیچ سخنی نمی‍گوید پس از آزادی از زندان با تشکیل انجمن اسلامی و جلسه سخنرانی جوانان سردرگم را به اسلام و مکتب دعوت می‍کند.
سپس حسین در رشته تاریخ دانشگاه مشهد ثبت نام می‍کند و از همان اول با حوزه علمیه مشهد تماس نزدیک برقرار می کند و با روحانیون مبارزی چون حجت الاسلام خامنه ای، حجت ‍الاسلام طبسی، حجت الاسلام‍ هاشمی نژاد آشنا می‍ شود.
نفوذ کلامی حسین به گونه ای بود که استادان چپی و شاهنشاهی در هر کلاسی که حسین شرکت می کرد، نمی‍رفتند. وی با نصب اعلامیه ها و رهبری تظاهرات در دانشگاه مشهد نقش عظیمی را ایفا کرد و در کنار دانشجویان برنامه ها را به روحانیون، بازاریان و دانش آموزان نیز اطلاع می‍داد.
در زمانی که رژیم طاغوت مردم مسلمان ایران را به گلوله می‍بست، حسین شهید همراه با چند تن از همفکرانش در اهواز هسته مرکزی سازمان موحدین را تشکیل داد و در این هنگام بود که حسین از قبل به سلاح ایمان مجهز بود به اسلحه گرم نیز مجهز شد.
برای حسین مبارزه در شهر بخصوص معنی نداشت و وی همیشه به اطاعت از امام و مبارزه با طاغوت می اندیشید و حسین شهربانی کرمان را به قصاص آتش زدن مسجد جامع کرمان با طرح بسیار جالب و ابتکار دقیق خود آتش می‍زند و در حالی که از درب ورودی محل وارد می‍شود و به طور معمولی نیز خارج می‍شود بمب ساعتی خود را کار می‍گذارد و نمی‍توانند او را دستگیر کنند و به اهواز بازمی گردد. با مشاهده جنایات رژیم سابق به فکر ترور شمس تبریزی فرماندار نظامی معدوم در اهواز می افتد و شبی به خانه وی حمله می‍کند که مزدوران محافظ خانه وی متوجه می‍شوند و پس از ساعتها تلاش وی را دستگیر می کنند و به شدت شکنجه می‍نمایند. در دادگاه نظامی وی را محکوم به اعدام می‍کنند و تنها از حسین می‍خواهند که رفیق خود را معرفی کند ولی وی ضمن انکار حمل بمب هیچ سخنی نمی‍گوید.

پیشنهاد کاربران

بپرس