حشر گردیدن

لغت نامه دهخدا

حشر گردیدن. [ ح َگ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوباره زنده شدن :
آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین.
مولوی.

فرهنگ فارسی

دوباره زنده شدن

پیشنهاد کاربران

حَشَر گردیدن : انبوه شدن ، تجمّع کردن .
( ( تا حَشَر گردند شاگردان دون القلّتین
پردگی گشتند زین غم اوستادان کمال ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 406. )

بپرس