حق رای


معنی انگلیسی:
ballot, enfranchisement, suffrage, vote, franchise, right to vote

فرهنگستان زبان و ادب

حق رأی
{franchise , suffrage, elective franchise, political franchise} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] حق دادن رأی در انتخابات

دانشنامه عمومی

حق رأی. حق رأی[ ۱] یا حقِ رأی دادنِ سیاسی یا حقِ رأی دادن، یعنی حقی که هر فرد برای رأی دادن دارد و این حق از راهِ یک فرایندِ دموکراتیک به دست آمده است. حقِ نامزد شدن ( کاندید شدن ) که گاهی صلاحیتِ کاندیدا نیز نامیده می شود در ترکیب با حقِ رأی دادن، حقِ رایِ کامل نامیده می شود. [ ۲] در جاهایی که حقِ رایِ جهانی پاس داشته می شود، این حقِ رای به وسیلهٔ نژاد، جنسیت، عقیده، دارایی یا موقعیت اجتماعیِ افراد محدود نمی شود.
عکس حق رأی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

حقِ رأی (franchise)
در علم سیاست، به صلاحیت، حق، یا امتیازاتی گفته می شود که افراد برای رأی دادن در انتخابات عمومی، به ویژه انتخابات نهاد قانونگذاری یا پارلمان، دارند. در انگلستان، شهروندان بالغ ۱۸ سال به بالا ـ مگر اشراف و بزرگزادگان، دیوانگان، و مجرمان کنونی ـ برای رأی دادن واجد صلاحیت شناخته می شوند. در امریکا، به موجب متمم ۲۶ قانون اساسی مصوب ۱۹۷۱، حداقل سن رأی دهندگان، از ۲۱ سال به ۱۸ سال کاهش یافت و قانون حقوق انتخاباتی مصوب ۱۹۶۵ قوانین محلی را که مشارکت کامل اقلیت ها را محدود می ساخت، از میان برداشت. در انگلستان، تا پیش از ۱۹۱۸، همۀ مردان و تا ۱۹۲۸ زنان حق رأی نداشتند. در نیوزیلند از ۱۸۹۳ حق رأی اعطا شد. در ایران در ۱۲۸۵ش/۱۹۰۶ در انقلاب مشروطه مردان از حق رأی برخوردار شدند. در ۱۳۴۲ش/۱۹۶۳ به زنان نیز حق رأی داده شد. امروزه به موجب قانون کلیۀ زنان و مردان ایرانی حق رأی دارند و حداقل سن رأی ۱۵ سال تمام است.

مترادف ها

franchise (اسم)
حق رای، حق مخصوص

پیشنهاد کاربران

بپرس