مترادف حلولی: تناسخی مذهب، حلول گرا، حلولیه معنی انگلیسی:
immanent
لغت نامه دهخدا
حلولی. [ ح ُ ] ( اِخ ) رجوع به حلولیة شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- کسی که معتقد به حلول باشد . ۲ - کسی که بحلول روح خدا در آدم و پس از او در انبیای دیگر یا محمد بن عبد ا... قایل باشد. بعضی از غالیان شیعه بحلول روح خدا در علی و فرزندان او هم قایل شده اند.