حوادث

/havAdes/

مترادف حوادث: اتفاقات، پیشامدها، حدثان، رخدادها، رویدادها، مصایب، وقایع

برابر پارسی: رویدادها، پیشامدهای

معنی انگلیسی:
goings-on, page

لغت نامه دهخدا

حوادث. [ ح َ دِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حادثه. ( منتهی الارب ). پیش آمدها. سختیها و بلاهای زمانه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بلا وحادثه و ماجرا و عارضه. ( ناظم الاطباء ) :
از علم سپر کن که بر حوادث
از علم قویتر سپر نباشد.
ناصرخسرو.
حوادث از فلک و روزگار نیست عجب
فلک همیشه چنین بود و روزگار چنین.
معزی.
بزیر سنگ حوادث فتاده را چه طریق
جز آنقدر که بپهلو چو مار برگردد.
سعدی.
بحوادث متفرق نشوند اهل بهشت
طفل باشد که ببانگ جرسی برخیزد.
سعدی.
- حوادث الدهر ؛ سختیها و بلاهای زمانه. ( ناظم الاطباء ).
- حوادث روزگار؛ ریب المنون. بلاهای زمانه. || سرگذشت. ( ناظم الاطباء ).
- حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حادثه پیشامدها وقایع حادثات . یا حوادث جو ( جوی ) . مجموع. تغییرات سماوی مانند : باد باران رعد و برق و غیره کائنات الجو .

فرهنگ معین

(حَ دِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حادثه ، پیشامدها، وقایع .

فرهنگ عمید

= حادثه

جدول کلمات

سوانح

پیشنهاد کاربران

جمع حادثه ها
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه. ( منتهی الارب ) .
دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
طوارق. [ طَ رِ] ( ع اِ ) ج ِ طارقه. ( منتهی الارب ) . حادثه های سوء بشب. بلاها که بشب رسد : از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 410 ) . حواشی ممالک از سوابق خلل و طوارق
...
[مشاهده متن کامل]
زیغ و زلل پاک کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 365 ) . از دست تصاریف زمان و طوارق حدثان در امان بودند. ( جهانگشای جوینی ) .

بروز حوادث خونین
رویداد ها
حوادث: اتفاق
نوایب ، نوائب
حوادث=حادثه، حادثه ها
جمع و مفرد حوادث آثار چی میشه لطفا کسی میتونه بپه ممنون.
وقایع. حادثه
معنی حوادث
رویدادها.
حادثه ها.
پیشامدها.
اتفاقات، روی داد ها ، مثایب
اتفاقات، پیشامدها، حدثان، رخدادها، رویدادها، مصایب، وقایع
رخداد _ رویداد
اتفاق ها
پیش آمده ها

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس