حکایت

/hekAyat/

مترادف حکایت: افسانه، داستان، روایت، سرگذشت، سمر، قصه، نقل ، ماجرا

متضاد حکایت: واقعیت

برابر پارسی: افسانه، داستان، سرگذشت

معنی انگلیسی:
fable, fiction, narration, story, tale, yarn, parable, relation, anecdote

لغت نامه دهخدا

حکایت. [ ح ِی َ ] ( ع مص ) بازگفتن از چیزی. ( صراح ). بازگفتن چیزی. بازگفتن گفتاری را. ( منتهی الارب ). سخن نقل کردن. قول کسی را گفتن. سخن کسی بازگفتن. قول کسی را نقل کردن. نقل کردن. || شباهت داشتن. || نشان دادن از. || ( اِ ) داستان. دستان. || مطلب. مسئله. قضیه. || گزارش. || سخن. گفتار. تکلم. حدیث :
چون در حکایت آید بانگ شتر کند
واروغها زند چو خورد ترب و گندنا .
لبیبی.
آن دو تن را... دریافتم [ من عبدالرحمن ] و پرسیدم که امیر آن سجده چرا کرد، ایشان گفتند ترا با این حکایت چکار. ( تاریخ بیهقی ).
حکایت بر مزاج مستمع گوی
اگر خواهی که دارد با تو میلی.
سعدی.
|| افسانه :
جان شیرین خوش است و چون بشود
از پس جان بجزحکایت نیست.
معزی.
|| سرگذشت. شرح حال. تاریخ :
حکایتهای شاهان را همی خوانی و میخندی
همی بر خویشتن خندی نه بر شاه سمرقندی.
ناصرخسرو.
ندانم که گفت این حکایت بمن
که بوده ست فرماندهی در یمن.
سعدی.
|| حکایت عبارت از نقل کلمه ای است از موضعی به موضع دیگر بدون آنکه حرکت یا صیغه آن کلمه تغییر کند و گفته اند حکایت اتیان لفظ است بدانگونه که از قبل بوده است. ( تعریفات ص 62 ). استعمال کلمه است بنقل آن از مکانی بمکان دیگر باحفظ حال نخست و صورت اولی آن. ( تعریفات ). معنی حکایت حال گذشته در عرف علماء اینست که آنچه در زمان گذشته واقع شده فرض شود که در زمان حال اتفاق افتاده است و از آن به لفظ اسم فاعل تعبیر کنند و معنای آن این نیست که لفظی که در زمان گذشته بوده عیناً در این زمان تکرار شود چنانکه سیدشریف در حواشی شرح مفتاح انگاشته است بلکه مقصود، حکایت معنی است و این نکته را محقق تفتازانی از کشاف گرفته آنجا که میگوید: معنای حکایت حال گذشته اینست که فرض میشود آن گذشته در زمان تکلم اتفاق افتاده چنانکه خداوند فرماید: فلم تقتلون انبیأاﷲ من قبل. ( قرآن کریم 91/2 )... و اندلسی گوید: معنای آن اینست که خودت را در زمان گذشته فرض کنی یا آنکه زمان گذشته را اینک موجود فرض کنی. اینها خلاصه مطالبی است که فاضل چلبی در حواشی مطول در مبحث حال آورده است. برای تفصیل بیشتر به آن حواشی و به مطول در مبحث لو و کشاف اصطلاحات الفنون رجوع شود. || حکایت در علم استیفاء عبارتی است که تقریر کمیت حشو بارز کند. ( نفایس الفنون قسم اول ص 104 ).

فرهنگ فارسی

نقل کردن خبریاسخن ازکسی، حکایات جمع
۱- ( مصدر ) نقل کردن مطلب یا داستانی . ۲ - ( اسم ) داستان قصه سر گذشت . جمع : حکایات . یا حکایتی است . بسیار عجیب است مهم است .

فرهنگ معین

(حِ یَ ) [ ع . حکایة ] ۱ - (مص م . ) نقل کردن مطلب یا داستانی . ۲ - (اِ. ) داستان ، سرگذشت ، قصه .

فرهنگ عمید

۱. داستان، سرگذشت.
۲. (اسم مصدر ) نقل کردن خبر یا سخن از کسی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکایت باز گفتن گفتار فردی دیگر است.
حکایت: بازگفتن گفتار دیگری، نشان دادن از چیزی.
مصدر
مصدر حکایت، از حَکی، و به معنای تقلید کردن، سخن گفتن و روایت کردن است، اما در ادبیات سنّتی و قدیم فارسی عنوانی برای داستانهای کوتاه با شخصیتهای اندک و زمان و مکانی محدود است.
سرچشمه حکایتهای فارسی
سرچشمه حکایتهای فارسی یا ایران باستان است، مانند حکایتهایی درباره بهرام گور، انوشیروان و بزرگمهر؛ یا هند، مانند حکایتهای کلیله و دمنه، طوطی نامه، سندبادنامه و بسیاری از حکایتهای حیوانات یا یونان باستان، از جمله حکایتهایی درباره ارسطو، سقراط و اسکندر؛ و پاره ای از آن ها نیز از ادبیات عربی گرفته شده است، مانند حکایتهایی که قهرمان آن ها حاتم طائی، اعرابی یا یکی از خلفای عرب است. دو کتاب حکایات عربی، یکی الف لیلة و لیلة، که ظاهرآ در آغاز کتابی هندی و ایرانی بوده است، و دیگری الفَرَجُ بعدالشدّةِ قاضی تنوخی، در حکایتهای فارسی تأثیر چشمگیری داشته اند، چنان که سرانجام اولی را عبداللطیف طسوجی در عهد محمدشاه قاجار (حک: ۱۲۵۰ـ ۱۲۶۴) و دومی را ــکه برخی از حکایتهای آن را عوفی (متوفی بعد از ۶۳۰) در جوامع الحکایات ترجمه کرده بودــ در عهد صفویه حسین بن اسعد دهستانی به فارسی ترجمه کردند. البته بسیاری از حکایتهای الف لیلة و لیلة که در آن ها سخن از غول و جنّ و پری است، جزء قصه های عامیانه محسوب می شود و موردنظر ما در این مقاله نیست.
منبع حکایتهای
...

دانشنامه عمومی

واژهٔ حکایت برگرفته از واژهٔ محاکات به معنای مشابه کسی یا چیزی شدن، مانند چیزی را به گفتار یا کردار آوردن، است ( همتراز محاکات، یعنی؛ mimesis از ریشهٔ mime یونانی ست که واژهٔ فارسی «میمون» را می توان همریشه با آن دانست، میمون در باور ما تقلیدکننده است ) . از این رو می توان حکایت را شبیه سازی ای تخیلی از دنیا دانست. [ ۱] [ ۲]
حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکایت بر خواننده آشکار می شود. شخصیت های حکایت حیوانات یا اشیای بی جانند. زمانی که حیوانات شخصیت حکایتند، مانند انسان ها سخن می گویند و احساسات انسانی از خود نشان می دهند. یکی از بهترین نمونه های حکایت در زبان فارسی را می توان در کلیله و دمنه دید.
حکایت ها معمولاً طوری نوشته می شوند که خواننده به سادگی آن ها را درک کند. ادبیاتی را که در حکایت ها به کار برده می شود، ادبیات تعلیمی می نامند.
برخی حکایت ها از نسلی به نسل دیگر بازگو می شود. بیشتر در حکایت با استعاره از اشیا یا حیوانات، نابخردی انسان در رفتار و منشش به وی نشان داده می شود. گاهی حکایت آکنده از طنز یا هزل است.
در حکایت برخی از حیوانات به خاطر رفتار ویژه شناخته شده اند.
• شیر: بی باکی و شجاعت
• خروس: لاف زنی
• طاووس: غرور
• روباه: فریب کاری
• گرگ: زیاده خواهی و آزمندی
• اسب: دلاوری
• گاو: بی خردی
• خر: پرکاری
با بررسی حکایات و تحلیل آن ها می توان ویژگی های زیر را در بیشتر آن ها یافت. [ ۱]
• زمان و مکان رویدادهایش نامشخص است.
• معمولاً انباشته از گزافه ها و اغراق ها و عوامل فوق طبیعی است که از محدودهٔ توانایی ها و امکانات انسان بیرون است.
• بیشتر به وصف چیزهایی می پردازد که هرگز رخ نداده اند و حتی امکان رخ دادنشان نیز نیست. ( محال وجودی ) و در بیشتر موارد حتی ممکن عقلی نیز نیستند.
پیرنگ داستانی سست و فاقد وحدت و انسجامی دارند.
• معمولاً در پی بیان پند و اندرز و نکتهٔ خاصی است و کمتر جنبهٔ سرگرمی دارد.
• بیشتر آن ها از یک الگوی ثابت پیروی می کنند مانند آنچه پراپ در کتاب «ریخت شناسی قصه های پریان» در مورد ساختار قصه های موسوم به قصه های پریان بررسی می کند.
• بیشتر آن ها ویژگی های کهن الگویی دارند.
• اشخاص در حکایت پرداخت نشده و به شخصیت، طبق نظریات امروزین شخصیت، نزدیک نشده اند و فقط به عنوان بازیگرانی بدون ویژگی های شخصیت در حکایت ایفای نقش می کنند.
گونهٔ زبانی همهٔ بازیگران آن ها یکسان است و نمی توان بر اساس زبان بازیگر به طبقهٔ اجتماعی - اقتصادی، سن، جنسیت یا شغل او پی برد.
راوی بیشتر آن ها همه چیزدان است و چیزی بر او پنهان نمی ماند و بر گذشته و آینده حکایت واقف است و معمولاً سرنوشت بازیگران را در ابتدای حکایت افشا می کند. در مواردی که راوی همه چیزدان نیست قواعد و اصول زاویهٔ دید راوی رعایت نشده است.
• بازیگران ( قهرمانen یا ضد قهرمانen ) در حکایت چهره ای کاملاً سیاه یا سفید دارند، یعنی؛ یا بسیار خوب و منزه اند یا بسیار بد و شرور. به ندرت در بعضی از حکایات بازیگری خاکستری که طبیعی و عادی باشد، می توان دید.
• در حکایت صرفاً به بیان حالات و صفات بیرونی بازیگران توجه شده است و حالات درونی و ذهنی بازیگران نادیده گرفته شده است.
• توصیف ها در حکایت بسیار جزئی و الکن است.
• زبان قصه های عامیانه زبان ادبی نیست
عکس حکایت
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

حکایت (tale)
(یا: قصه) روایتی داستانی، شفاهی یا مکتوب، ادیبانه یا عامیانه، کوتاه یا بلند، واقعی یا تخیلی. تفاوت حکایت با رمان در تأکید آن بر حوادث خارق العاده است و کمتر به تحول و تکامل قهرمانان و اشخاص داستان می پردازد. در حکایت، محور ماجرا حوادث خلق الساعه است. در این نوع داستان سرایی، معمولاً رابطۀ علت و معلولی وجود ندارد، یا بسیار ضعیف است. جهان بینی در قصه ها عموماً بر مطلق گرایی استوار است. قهرمان ها یا خوب اند یا بد، و تضاد و تعارض میان خوبی و بدی یا قهرمان خوب و آدمی بد، حوادث قصه را می سازد. حکایت معمولاً فاقد انسجام منطقی است و برخلاف رمان، اشخاص آن آدمیان عادی نیستند، بلکه معمولاً نمونه های کلی از خصلت های عمومی بشر، از قبیل دلاوری، بخشندگی، جوانمردی، خباثت و خیانت اند. شخصیت پردازی در قصه جایی ندارد و همۀ مردم، از هر لایه و طبقه، به یک زبان سخن می گویند. زمان و مکان در این داستان ها فرضی و تصوّری است و در قصه های فارسی معمولاً ماجراها در کشورهایی چون چین و ماچین و یمن و روم اتفاق می افتد. در ادبیات کلاسیک فارسی اصطلاح حکایت با مفهوم قصه تفاوت هایی دارد. قصه معمولاً داستانی طولانی با اشخاص متعدد دارد و جنبۀ عامیانۀ آن قوی تر است. سمک عیار و امیرارسلان نامدار، از قصه های مکتوب فارسی اند. حکایت معمولاً داستانی کوتاه و منثور است که انواع و اقسام متعدد، از حیات عارفان و پیشوایان دین و پادشاهان و وزیران تا ماجراهای طنزآمیز و هجوآلود و حوادث غریب یا عبرت آموز را دربرمی گیرد و نمی توان آن را به راستی ژانری ادبی تلقی کرد. برخی از حکایت های فارسی چون زندگی حلاج در تذکرةالاولیای عطار نیشابوری، بلندتر، و بعضی مانند حکایت های گلستان سعدی کوتاه اند. نثر حکایت ها در فارسی نیز گونه گون است. بعضاً ساده و عاری از صناعات لفظی و برخی همانند حکایت های گلستان سعدی مسجع و آراسته به آرایه های ادبی است. در ترجمه های کلیله و دمنه هم نثری متکلف به کار رفته است.

مترادف ها

account (اسم)
پا، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان

story (اسم)
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل

narrative (اسم)
شرح، حکایت، داستان، سرگذشت، روایت، قصه

anecdote (اسم)
حکایت، امثال، قصهء کوتاه

tale (اسم)
حساب، شرح، حکایت، داستان، جمع، چغلی، روایت، افسانه، قصه

allegory (اسم)
حکایت، تمثیل، کنایه، نشانه

exemplum (اسم)
حکایت، تمثیل، مثال، قصیده، نمونه، روایت

novella (اسم)
حکایت، داستان، رمان کوتاه

فارسی به عربی

حکایة , قصة

پیشنهاد کاربران

دو امیر زاده در مصر بودند یکی علم آموخت و دیگر مال اندوخت. عاقبة الاَمر این یکی علاّمه عصر گشت و آن دگر عزیز مصر شد. باری توانگر به چشم حقارت در درویش فقیه نظر کرد و گفت: من به سلطنت رسیدم و این همچنان
...
[مشاهده متن کامل]
در مسکنت بمانده است. گفت ای برادر شکر نعمت باری عزّ اسمه مرا بیش می باید کرد که میراث پیغمبران یافتم یعنی علم و تو را میراث فرعون و هامان رسید یعنی مُلک مصر.

داستانک
parable
معنی حکایت: داستان، قصه
narrative
هگایت ( هگ=خبر آ یت=رساندن ) شکل اسلی لغت اربیشده ی حکایت است ( حاکی=حکایت کننده ) . پسوند آریایی یت - آیت نشانه فعل سببی است ( مانند جنایت از ریشه جن=کشتن همخانواده با لغت جنگ ) که از ریشه اوستایی yat به مانای رساندن ستانده شده و لغت هگ به مانای خبر، اتیلا ( اطلاع ) در لغتنامه سکایی - ختنی به شکل *hagaista و به مانای information ثبت شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس ( منبع ) :
Khotanese Texts by Harold Walter Bailey

هگایت ( هگ=خبر آ یت=رساندن ) شکل اسلی لغت اربیشده ی حکایت است ( حاکی=حکایت کننده ) . پسوند آریایی یت - آیت نشانه فعل سببی است ( مانند جنایت از ریشه جن=کشتن همخانواده با لغت جنگ ) که از ریشه اوستایی yat به مانای رساندن ستانده شده و لغت هگ به مانای خبر، اتیلا ( اطلاع ) در لغتنامه سکایی - ختنی به شکل *hagaista و به مانای information ثبت شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس ( منبع ) :
Khotanese Texts by Harold Walter Bailey

The storyبرای حکایت غلط است. چون حکایت میشود:anecdote

بپرس