حکمت خسروانی

پیشنهاد کاربران

در فکر و خیال و آنهم بطور تفننی و بازی وار و نه دُگمی یا تعصب آمیز ، خود را بجای یک خردمند گمنام میترائی در اعصار دور دست باستان یعنی در دوران غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار بگذارید که از طریق القاء و الهام درونی و شهود مستقیم و بدون واسطه به کشف دو حقیقت زیر بدون کوچکترین شک و تردیدی نائل شده بوده باشید.
...
[مشاهده متن کامل]

الف - زندگی من جاودانه است .
ب - من دارای دو بعد یا دو جنبه انسانی هستم ؛ یکی مردانه و دیگری زنانه .
از طرفی دیگر در آن دوران شما به عنوان یک خردمند میترائی با چشمان سر خود و بطور تجربی شاهد این واقعیت عینی و رویداد طبیعی بوده اید که پیشینیان هرکدام یک روزی از مادر متولد شده و یک روزی هم مرده اند. حال چگونه و از چه راهی می توانسته اید که حقایق کشف شده شهودی یعنی برخورداری از جاودانگی زندگی و دو بعدی بودن هستی یا وجود خویش را در قدم اول برای خود توجیه نمائید ، طوریکه حس کنجکاوی از طریق این شرح و توضیح و تبیین و توجیه ارضا و فعالیت قوای ادراکی فهم و عقل و دل شما قانع گردیده باشند و بعدا این دو حقیقت را چطور و از چه راهی به اطلاع همنشینان در غار و دیگران می رسانده اید؟ از آن دوران تاکنون حدود ده هزار سال می گذرد و در طول اعصار مختلف تاکنون هیچ پاسخ روشن و قانع کننده ای به این دو سوال داده نشده است غیر از قائل شدن به دو جهان مینوی و مانوی یعنی مادی و معنوی توسط زرتشت و گردش حلول روان یا تناسخ توسط هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت از همدیگر ) و آمد و رفت یا مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون و چرخه متافیزیکی ارسطو به شکل ماقبل طبیعت - طبیعت - مابعد طبیعت یا بصورت ایده ها - محسوسات - ایده ها که در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی به علت بیکرانی و باز بودن در سیر نزولی هرگز نمیتواند یک نیم دور بچرخد چه رسد به دریافت فرصت برای آغاز نیم دور صعودی و یا طرد بابا آدم و ننه حوای دینی از باغ بهشت و آسمان و درگاه خداوند متعال و نزول یا پائین آمدن به روی زمین و بازگشت خود آنان و فرزندان و نوادگان و نبیره گان و نتیجه گان آنان تا پایان انقراض از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ( در دین یهودیت و مسیحیت هیچ خبری از عالم برزخ در دست نمی باشد ) و یا از راه پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز آن از جهان فانی به جهان باقی و پیوستن آن در آنجا به جان جانان از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی زبان . کلیه این راه های پیشنهاد شده توسط پیشینیان بدون استثناء اعتباری و تخیلی و توهمی و خالی از حقیقت و بریده از واقعیت عینی می باشند. لذا انسان باید از نو بطور جدی به این سوالات پاسخ دهد و آنهم به روش و زبان علمی.
خود ما ایرانیان کافی ست بدانیم که رسم چیدن سفر هفت سین توسط پادشاهان پیشدادی و کیانی آفریده نشده بلکه توسط خردمندان گم نام میترائی در دوران غار نشینی بهمراه جشن مهرگان و راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر آن هنوز کشف نگردیده است. و جام جهان نما با خطوط هفتگانه دایره ای شکل روی سطوح درونی و بیرونی آن هم توسط آنان آفریده شده و پادشاهان پیشدادی و کیانی فقط پسوند های جم و کیانی را به نام آن افزوده اند و گردونه مهر از دیدگاه آن خردمندان گم نام سمبل و نشانه چرخش خورشید بدور زمین نبوده بلکه حرکت دایره وار عشق و زندگی که همیشه پس از یک دور کامل به نقطه آغاز بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند و در دور بعدی یکی دیگر از نیم زوج های آسمانی هرکدام از افراد انسانی به ظهور و پیدایش می رسد و زندگی دنیوی خود را مثل همین نیم زوج زمینی تجربه و سپری می نماید. میترا و وارونه تنها یک مرد و یک زن نیستند بلکه هرکدام جنبه فرعی و دوم در هستی و وجود دیگری می باشند به این معنا که میترا علاوه بر مرد بودن نیمه فرعی و غیبی و غیر تجربی وارونه هم می باشد و وارونه علاوه بر زن بودن نیمه فرعی و غیبی و غیر تجربی میترا هم می باشد و این نیمه های بنیادی و غیبی درست مانند نیمه های بنیادی و واقعی از حق زندگی دنیوی بر خوردار اند. اگر فرصتی دست داد شاید بتوانم مقداری بیشتر بحث را در خدمت خوانندگان گرامی ادامه دهم.

حکمت خسروانی فلسفه و عرفان ایران باستان است که به علمای آن حکمای خسروانی یا خسروانیون گفته می شود. نامداران اندیشه ایران باستان و میراث داران آنها در دوره اسلامی به این فلسفه شهرت داشتند. حکمت خسروانی بعدها در فلسفه اشراق به دست سهروردی در پیوند با فلسفه اسلامی معرفی و نمایان شد. از تاثیر گرفتگان حکمت خسروانی می توان به جاماسب، فرشوشتر، فلوطین، بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، منصور حلاج، شهاب الدین سهروردی و دینانی اشاره کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

محتویات [نمایش]
فلسفه و عرفان ایران باستان [ویرایش]
واژه خسروان به معنی شاهانه و ملکان است. خسروانیون به گفتهٔ فیلسوف ایرانی «شهاب الدین یحیی سهروردی»، عارفانی بودند که حقایق را پس از ادراک از راه کشف و شهود، به زبان راز و در پوشش «نور و ظلمت»، بیان کرده اند. شهاب الدین سهروردی، معرفت یا آگاهی این حکیمان را با عنوان های حکمت اشراق یا خمیرهٔ خسروانی و خود آنان را، «حکیم متأله»، بازمی شناساند. یعنی فلاسفه ای که با میزان عقل و شهود قلبی ( عشق ) به حقیقت می رسند. سهروردی، این گونه حکیمان ( حکیم متأله ) را در کتاب «المشارع و المکارمات»، این گونه می شناساند: «موقعی می توان او را حکیم متأله نامید که کالبد برای او، در حکم پیراهن باشد. هرگاه بخواهد، بدر آورد، رها کند و هر گاه بخواهد، به تن کند. »
به باور شهاب الدین سهروردی، این تصوفی را که بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، منصور حلاج و ابوالعباس قصاب آملی، پیام آور آن بودند، میراث کهن یا یادمان کهن، حکمای خسروانی بوده است. این «خمیرهٔ خسروانی»، به گفتهٔ شهاب الدین سهروردی، از راه پیشوایان یاد شده به وی منتقل شده است. شهاب الدین سهروردی، زنجیره را تا «سرچشمه»، فراکشیده و دو تن از پیروان زرتشت، یعنی جاماسب و فرشادشور ( فرشوشتر ) را زیر همین عنوان، قرار داده است.
با توجه به این که جاماسب و فرشوشتر از نخستین کسانی بودند که به زرتشت گرویده بودند، بازگو نکردن نام «زرتشت» از سوی سهروردی را، می توان به دلایل جو حاکم بر اجتماع آن روز دانست و یا این که با کشاندن زنجیرهٔ «خمیرهٔ خسروانی» به جاماسب و فرشوشتر و رابطهٔ آنان با زرتشت، شهاب الدین سهروردی نیازی به آوردن نام زرتشت به عنوان مظهر و سرچشمه دار حکمت خسروانی، نمی دانسته است. دکتر عبدالحسین زرین کوب، به درستی با توجه به پیوندی که سهروردی میان حکمت خسروانی و تصوف برقرار کرده است، زرتشت را «صوفی باستانی ایران»، شناخته است.
اما باید پذیرفت که در میان میراث داران حکمای خسروانی به گفتهٔ سهروردی، حافظ نیز باید در جای شایستهٔ خود قرار داده شود. با وجودی که این «شیخ» را، «خان گاه» و زاویه ای نبوده، باید او را از حکمای خسروانی یا خسروانیون دانست. حافظ نیز عارفی بوده که حقایق را پس از ادراک از راه کشف و شهود، به زبان راز و در پوشش «نور و ظلمت»، بیان کرده است[۱].
شیخ شهاب الدین سهروردی، نخستین کس بود که در دوران اسلامی، به سرچشمهٔ ایرانی عرفان اسلامی اشاره می کند. او‏، , اذعان دارد که از راه آن چهار پیشوا، یعنی بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، منصور حلاج و ابوالعباس قصاب آملی «خمیرهٔ خسروانی»، به وی منتقل شده است. اما اشاره روشنی از آن سه تن به سرچشمهٔ ایرانی عرفان، در دست نیست و هرگاه شیخ شهاب الدین، این چنین به روشنی اشاره نمی کرد، ‏ ره یابی به سرچشمه، شاید مشکل می نمود. گرچه در نهایت برای پژوهنده گان، قابل آشکاری بود. [۲]
ﺳهروردی بر خلاف نظر ارسطو خاستگاه ﺣﮑﻤﺖ را ﮐﺎﻣﻼ اﯾﺮاﻧﯽ می داند و نه یونانی؛ که به نظر ارسطو دیگر اﻗﻮامی که از ﺣﮑﻤﺖ مورد نظر او ﺑﺮﺧﻮردار ﻧﺒﻮدﻧﺪ، «ﺑﺮﺑﺮ و وﺣﺸﯽ» محسوب شده اند. سهروردی اﯾﻦ ﺣﮑﻤﺖ را ﺣﮑﻤﺖ اﺷﺮاق، ﺧﺴﺮواﻧﯽ ﯾﺎ ﺣﮑﻤﺖ ﻋﺘﯿﻖ و ﯾﺎ ﺧﻤﯿﺮه ازﻟﯽ ﺧﻮاﻧﺪه، و ﺣﮑﻤﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﺻﯿﻞ را ﻣﺨﺼﻮص اﻗﻮام ﺷﺮقی در ﺷﺮق ﻣﺘﺎﻓﯿﺰﯾﮑﯽ و اﯾﺮان دانست که ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن آن ﺑﺰرﮔﺎن و ﺧﺴﺮوان اﯾﺮاﻧﯽ ﺑﻮده اﻧﺪ. او کنفسیوس را نیز از خسروان چین می داند[۳].
بنیان ها [ویرایش]
حکمت خسروانی بنیان هایی دارد. اول این بنیان ها این است که خداوند یگانه است که فزاینده است و ایستا نیست و رهرو راه خردمندی سروش خدایی را خواهد رسید. دوم خردورزی است. بنیان حکمت خسروانی راستی بی پایان است و نیکی با هستی همسان است. سوم هنجار و داد و قوانین پیشرفت در هستی است، حکمت خسروانی ایستایی می نکوهید و نوگرایی را می پسندد. چهارمین بنیان نفی کردن نیرو است و حکیم با هستی کنش گر است. بنیان پنجم « فر» است و فر از کلیدی ترین معروفات حکمت خسروانی ست. یعنی آدمی می رسد به جایی که هستی او را یاری می کند تا در هستی بیفزاید و افزوده شود. و فر را چندین اصل است. اول آن که به ارث نیست، دو آن که همیشگی نیست و سومی این که فر از کل هستی جدا نیست. بنیان ششم حکمت خسروانی وحدت آفرینش است. بنیان هفتم گشوده راهی است، یعنی این که فزایندگی هستی را پایان نیست. بنیان هشتم بهره جویی است از هستی و بنیان نهم نو شدن است. بنیان دهم نوروز است، به این معنا که که آدمی و هستی باید نو شوند. بنیان یازدهم چنین است که پوچی ناپایدار است و چون ناپایداری ش پدیدار شد، گمراهان و بداندیشان از زشتی کردار خود بازخواهند گشت. در سرانجام بنیان دوازدهم و آخرین حکمت خسروانی، رهانندگی از ایستایی است[۴].
شید و تار ، نور و ظلمت [ویرایش]
پانویس [ویرایش]
↑ بابک خزایی، ایبنا حکمت خسروانی در آثار بزرگان ادب ایران بازتاب یافته است
↑ هوشنگ طالع، خسروانیون و حکمت خسروانی
↑ دﮐﺘﺮ ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ اﻋﻮاﻧﯽ، آکادمی مطالعات ایرانی لندن ( LAIS ) ﺳﮭﺮوردی و اﺣﯿﺎﮔﺮی ﺣﮑﻤﺖ ﺧﺴﺮواﻧﯽ
↑ بابک خزایی، ایبنا حکمت خسروانی در آثار بزرگان ادب ایران بازتاب یافته است
جستارهای وابسته [ویرایش]
فلسفه اشراق
شهاب الدین سهروردی
منبع [ویرایش]
کتاب «المشارع و المکارمات»، نوشته شهاب الدین سهروردی.
کتاب «حکمت خسروانی»، نوشته هاشم رضی.
نوشتاری از دکتر هوشنگ طالع در وب گا . . .

بپرس