خاستگاه حق

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دو دیدگاه عمده در خصوص خاستگاه حق وجود دارد؛ یکی نظریه حقوق طبیعی و دیگری پوزیتیویسم؛ اما در نظام حقوقی اسلام، «حق خداوند» خاستگاه و منشأ حق است و حقوق بشر فروعاتی از آن اصل است. این اندیشه افزون بر دلایل نقلی قابل تبیین فلسفی است.
اصلی ترین بحثی که درباره حقوق از دیدگاه اسلام و همچنین سایر مکاتب حقوقی مطرح می شود این است: حق چیست؟ چگونه پدید می آید؟ منشأ و خاستگاه حق چیست؟حقوقی می پذیرند که بشر حقوقی دارد. هر انسانی با هر اعتقاد و فکر و مذهب و فلسفه ای، در هر جامعه ای که زندگی می کند، حقوقی نظیر حق حیات، حق مسکن، حق مالکیت، حق کارکردن و امثال آنها را برای خود و دیگران قائل است. پس در اصل وجود حقوق بشر اتفاق نظر وجود دارد. آنچه مورد بحث و گفت وگوست، این سؤال مهم فلسفه حقوق است: حقوق بشر از کجا پیدا می شود؟ ملاک اینکه کسی بر دیگری حقی پیدا می کند، چیست؟در علوم تجربی که با امور عینی سر و کار دارد، اگر بخواهند درستی یا نادرستی قضیه و گزاره ای را بدانند، از روش تجربه استفاده می کنند. مثلاً برای اثبات این ادعا که آب در صد درجه حرارت به جوش می آید، مقداری آب را در معرض حرارت قرار می دهند تا مشخص شود که آب در صد درجه به جوش می آید یا خیر. اثبات درستی یا نادرستی قضایای عقلی و فلسفی هم روش خاص خود را دارد که از جمله آنها بازگرداندن به بدیهیات اولیه است که مربوط به فلسفه و مباحث شناخت شناسی است.اما در مسائل ارزشی و اعتباری، نظیر باید و نبایدهایی که در عرصه اخلاق، حقوق یا دین وجود دارند، ارزش گذاری قضایا و گزاره ها چگونه صورت می گیرد؟ اگر گفته شود کسی دارای حق مالکیت است، یا پدر بر فرزند یا فرزند بر پدر حقوقی دارد، افراد جامعه نسبت به یکدیگر حقوقی دارند، یا هر انسانی حق حیات دارد و دیگران نباید به این حق تجاوز کنند، همه این حقوق بر چه اساسی پدید می آید؟ درستی یا نادرستی آن را بر اساس چه ملاک و ضابطه ای باید تعیین کنیم؟ چه شرایطی باید وجود داشته باشد تا حق پدید آید؟ آن شرایط چگونه و از کجا و به وسیله چه کسی تعیین می شود؟ مباحثی نظیر «ملاک ثبوت حق» یا «خاستگاه حق» که در فلسفه مطرح می شود، ناظر به این موضوع و پاسخ به پرسش های مزبوراست.
دیدگاه ها درباره خاستگاه حق
تا آنجا که ما می دانیم، هنوز فیلسوفان بزرگ دنیا پاسخ قابل دفاع و قانع کننده ای به این مسئله نداده اند. دو دیدگاه عمده، یکی نظریه حقوق طبیعی و دیگری پوزیتیویسم حقوقی در این خصوص وجود دارد که پس از اشاره اجمالی به آن دو، دیدگاه اسلام در بحث مبانی حقوقی بشر را بیان خواهیم کرد.
← مکتب حقوق طبیعی
برای اثبات این مدعا که «حق خدا» خاستگاه و منشا حقوق بشر است، ابتدا باید وجود خدا با برهان اثبات شود، که این امر به علم کلام مربوط می شود و خارج از قلمرو حقوق است. سپس باید این مسئله که خداوند بر انسان ها و مخلوقاتش حق دارد نیز با برهان اثبات گردد. این مسئله مربوط به بحث فعلی است و صبغه حقوقی دارد.از نظر عقلی، ثبوت حق، فرع بر مالکیت است؛ یعنی فقط مالکْ حق تصرف در ملک خود را دارد. اما کسی که نه خودْ مالک است و نه اجازه ای از طرف مالک به او داده شده، هیچ گونه حق تصرفی ندارد. این امر یکی از احکام و ادراکات قطعی بلکه بدیهی عقل است. از طرف دیگر، در الهیات ثابت شده که خداوند خالق و مالک تمام هستی است و همه موجودات، فیض وجود را از او دریافت می کنند و او تنها موجودی است که قائم به ذات است و فیض وجود را از هیچ موجودی دریافت نکرده، بلکه خودْ عین وجود و هستی است و به همین دلیل نیز بی نیاز از هرگونه علتی است.با توجه به این دو مقدمه (حق تصرف مالک در ملک خویش، و خالقیت خداوند نسبت به تمام هستی و استغنای ذاتی او) می گوییم:خداوند چون خالق جهان و انسان است، مالکیت حقیقی نیز از آنِ اوست، و طبعاً حق هرگونه تصرفی را نیز خواهد داشت. از طرف دیگر، غیر خدا هیچ حقی بر خداوند و سایر موجودات ندارد؛ چون هیچ گونه مالکیت و خالقیتی نسبت به آنها ندارد. تنها در صورتی حقی ایجاد می شود که خالق هستی، آن حق را به کسی یا چیزی عطا کند. همه هستی و از جمله انسان، با اراده او به وجود آمده و با اراده او هم باقی است: «اِنَّمَا اَمْرُهُ اِذَا اَرَادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که می گوید: باش پس موجود می شود». هرگاه خداوند این اراده را بردارد، آن چیز، دیگر باقی نخواهد ماند و دوام و بقای هر موجودی به اراده اوست.بنابراین، در رویکرد دینی، برهان عقلی بر خاستگاه حق وجود دارد، اما در بینش غیر دینی و حقوق عرفی، برهان عقلی قابل اقامه نیست.
تبیین فلسفی اعتبار حقوق از جانب خدا
...

پیشنهاد کاربران

بپرس