خاقان

/xAqAn/

برابر پارسی: شاه

معنی انگلیسی:
[emperor of china or of chinese torkestan]

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

خاقان. ( اِ ) لقب پادشاه ترکان و پادشاه چین. ( شرفنامه منیری ). پادشاه بزرگ از لغات ترکی است و در قدیم لقب پادشاهان چین و ترکستان بوده و حالا بر هر پادشاه اطلاق کنند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پادشاه بزرگ ترک و آن اصلش خان خان است یعنی رئیس رؤسا. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ). لقب پادشاه ترکان. ( مهذب الاسماء ).صاحب فرهنگ شعوری گوید: این لقب را بپادشاهان ترک داده اند چنانکه پادشاهان عجم را «کسری » و پادشاهان چین را «فغفور» و سلاطین روم را «قیصر» و پادشاه مصر قدیم را «فرعون » می گفتند اما مطلقاً بپادشاهان نیز اطلاق میشود. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 374 ). صاحب نقودالعربیه گوید: خاقان واصلها «قان قان » ای «قان القان » او «قان القانات » ثم قصر و هو خاص بکبراء المغول ایضاً و یقال. «خاقان البحرین » او «الخاقان بن الخاقان » او «الخاقان العادل ». ( از نقودالعربیه ص 134 ). بارتلد گوید: این کلمه ضبط عربی لقب پادشاهان ترک «یعنی کاقان » است ولی فعلاً بر شاهزادگان قدیم ترک اطلاق میشود در یکی از نسخ قدیمی دو شکل «کان » و «کاقان » بیک معنی یافته شده اند. باحتمال بسیار «کان » مخفف «کاقان » است ولی بعدها بین «کان » و «خان » و «کاقان » و «خاقان » امتیاز قائل شدند و خاقان معنای خان خان پیدا کرد که همان شاهنشاه است. ( از بارتلد در دائرة المعارف اسلامی ) : ملک کیماک را خاقان خوانند. ( حدود العالم ). ملک خرخیز را خرخیز خاقان خوانند. ( حدود العالم ). ملک تبت را تبت خاقان خوانند. ( حدود العالم ).
چو بشنید فرزند خاقان که شاه
ز جیحون گذر کردخود با سپاه.
فردوسی.
ز لشکر بسی زینهاری شدند
بنزدیک خاقان بیاری شدند.
فردوسی.
بهنگام شاهان با آفرین
پدر مادرش بود خاقان چین.
فردوسی.
کنون باید که برخوانیم به پیش تو بشعر اندر
هر آنچه تو بخاقانان و طرخانان و خان کردی.
مخلدی.
قیصر شرابدارت و چیپال چوبدار
خاقان رکابدارت و فغفور پرده دار.
منوچهری.
چون رسولانش ده گام بتعجیل زنند
قیصر از تخت فرو گردد و خاقان از گاه.
منوچهری.
لیکن چو کرد قصد جفاپیشش
خاقان خطر ندارد و نه قیصر.
ناصرخسرو.
... و همان عادت بازی و شکار و لهو پیش گرفت تا خاقان بزرگ طمع کرد در پادشاهی با سپاهی بخراسان آمد. ( مجمل التواریخ و القصص ص 70 ). و خود از آن موش و خاصیت و فسون ، آن کار ساخته بودباز حدیث حرب بود که با خاقان آغازید تا صلح کرده شد. ( مجمل التواریخ و القصص ص 75 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خانان، خان، پادشاه، لقب پادشاه چین وترکستان
( اسم ) عنوانی است که بیاد شاهان چین و ترکان داده اند . جمع : خواقین .
تخلص فتحعلیشاه قاجار بوده است .

فرهنگ معین

[ تُر - معر. ] (اِ. ) لقبی برای پادشاهان چین و ترکستان . ج . خواقین .

فرهنگ عمید

۱. لقب پادشاهان چین و ترکستان
۲. پادشاه، شاهنشاه.
۳. در دورۀ قاجار، لقب بعضی از درباریان و نزدیکان شاه، مقرب الخاقان.

مترادف ها

khan (اسم)
خان، منزلگاه بین راه، کاروانسرای، خاقان

پیشنهاد کاربران

این کلمه به شاه چین و ختای یعنی ترکها گفته میشد ،
در متون پهلوی به شاهان ترک خاقان و به ملکه اشان خاتون میگفتند ، میتونید در منابع چینی کنترل کنید این کلمه صد ن هزار میلون درصد ترکیست ، در متون پهلوی ، اردشیر به دختر خودش میگه تو توروک زادیی یعنی ترک زادی ، بنابرین ترکیست ،
ابن خردادبه در کتاب اللهو و الملاهی به نغمه هایی اشاره می کند که باربَد برای خسروپرویز ساسانی ساخته و یکی از شعرهای او را که یک مصراع آن افتاده می آورد:
کِیسَر ماه مانَد و "خاگان" خُرشید
قیصر به ماه می ماند و "خاقان" به خورشید
این واژه کاملا "فارسی" ست
واژه خان یا خاقان یا خانم این واژه پارسی است. ترکی می شود کان متاسفانه بغضی فکر کنند مغولی ها بهش میگم خان ولی ببهش مغول می گویند هان واژه خاقان یا خان یا خانم یک واژه پارسی به اشتباه همه فکر می کنند ترکی مغولی است.
عظیم الترک و التبت . [ ع َ مُت ْ ت ُ ک ِ وَت ْ ت ُب ْب َ ] ( اِخ ) لقب ملک ختن بوده است . ( حدود العالم ) .
خاقان یک نام ایرانی است که با مهاجرت ایرانیان به خاور و نواحی شمال تاجیکستان و غرب چین این نام وارد فرهنگ ترکان آن نواحی شد، خاقان=ها گان ، ها از ریشه هادن به معنی دارابودن و گان به معنی قدرت که در زبان انگلیسی هم تبدیل به گان به معنی تفنگ شده است، و در مجموع به معنای شخص دارای قدرت است.
این برادرمون که همه چیزو به خودشون وصل کرد و جعل کرد اینم بگم بهت ؛
زمینی که اسم شما حتی تو کتاب نادرشاه تورکمان هم نیست بخون تو کتابش میگه ایران سراسر تورکو تاجیک
دوس عزیز در چین و مجارستان و روسیه هم تورکی هست بری بخونی میبینی
...
[مشاهده متن کامل]

در عربی بصورت ____ خواقین____ ریشه تورکی
در عربی خاتون بصورت ____ خواتین_____ ریشه تورکی تاتار
آتیلای هون رو میشناسی از تورک های هیونگ _ نو
کل اروپا و روسیه فعلی که اسمش تورک بود رو گرفت
بنیان گذاز مجغر ها ، ملقب به تازیان بلای خدا
کسانی که رو اسب میخوابند و میخورند و گپ میزنند
اسب هایشان بدون زین و مهارت قابل در تیر اندازی
۵۰۰ هزار سوار نظام که از تورک ها به رهبری آتیلا میرن و کل اروپارو میگیرن بدلیل اینکه روم شهرش وبا بوده دس میکشه
بعدش منابع عربی نوشتن در زمانی که اردوی زرین مغول به رهبری قاآن تازه میخواس به اونجا حمله کنه
در جهانگشای جویینی نوصته خاقان داشتن و پشتش چواش اون یا پیک به ترکی نشسته بوده
چون از تلفیق تورکهای کومان و پچنگ و تورک های هیونگ نو مغولستانن
جهانگشای جووینی میگه چون مجار ها با ترکها هم نژاد بودند فقط به تحت حکمرانی در اوردن اونجا کفایت کرد
رجوع شود به قاآن در آنجا نوشته

در کتیبه های اورخون به همه این ها اشاره شده
کان___ قان___قاآن____ خاقان که بصورت کاگان وهاکان هم هست
معنی صحیحش خان خان ها و یا معادل فارسیش شاهنشاه هست.
بر روی کشور های ترکستان و چین که ترکها حکومت میکردن این لقبشون بوده.
...
[مشاهده متن کامل]

در ترکی برای مونث خاقان ، ، ، خاتون، که بصورت کادین و قادین هست اطلاق میشه.
آغ هم از قاآن یعنی مرد شریف و والی مقام

وازه کردوستان رو سلطان سنجر بر این منطقه گذاشته ؛ )
خاتون کلمه تورکی هست همراه خانوم
خانیم یعنی سرور من
خاتون قادین و کادین یعنی زن بزرگوار
جاعل بمیر
خوبه نوشته استادی در مورد سکا ها که تورکای قزاقستانن
که افراسیاب خودشو سرورشون معرفی میکرد
در اثر اوستا برو کتاب بخون مطالعه کن شاهنامه رو افراسیاب یا الپ ار تونقای تورک قدرتمند ترین شاه توران زمان همه اوستا هارو شکست داد و توانست ترکان رو به ایران بیاره.
هین ما موقع ریدن میگم
خان کلمه ترکیه جاهل قاان و خاقان هم همینطور
زبانشناسان لغت خاقان *qaγan را تورکی میدانند ولی آن گویش دیگر لغت حاکم→هاکمautocrator ( ها=خود کم/کام=خواسته - آرزو ) در پارسی میانه است که در لغتنامه سغدی به شکل خودکم xutkame ثبت شده و همتای لغت اوستایی hva - data هادات ( ها=خود دات/داد=قانون ) به همین معنا است. بدینسان روشن میشود که عرب از ریشه فرضی حکم واژگان جعلی محکوم و محکمه و محاکمه را به دست آورده است.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس:
Early Contacts of Turks and Problems of Proto - Turkic Reconstruction by Anna Vladimirovna Dybo
واژه هان یا هین گویش دیگر سان san - * به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh2 - به معنای gain یافتن تسخیر کسب است که امروزه آنرا خان xān* میخوانند. از تکرار هان واژه هانهان* ( مانند شاه شاهان=شاهنشاه ) و سپس هاهان و خاقان* به دست آمده که لقب پادشاهان ترکستان بوده است.
هات از ریشه هان در واژگان هاتیک *hātika - و هاتون *hātuna - ( ئون=پسوند زنیت در اوستایی ) به معنای خانم lady به کار رفته که هاتون را امروزه خاتون xatun* میخوانند. بدل شدن هاتون به خاتون مانند بدل شدن هورشید به خورشید است. واژه هین در کردستان و لرستان و واژه آن در پارسی به معنای مال - ملک ( از آن شما =هین شما - از آن او=هین او ) گویش دیگر هان هستند.
*پیرس: Indo - Scythian Studies: Being Khotanese Texts by H. W. Bailey


پادشاه پادشاهان ؛شاهی که بر چندین شاه تسلط دارد
امپراطور بزرگ ترک

پادشاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس