خالد عبد

لغت نامه دهخدا

خالد عبد. [ ل ِ دِ ع َ ] ( اِخ ) وی ازحسن و ابن المنکدر و جز این دو حدیث روایت میکند و از او سلم بن قتیبة حدیث دارد. عمروبن علی او را طرد و دارقطنی تکذیب کرده است. ابن حبان میگوید: او سارق حدیث بوده و از کتب مردم نقل حدیث میکرده است. فلاس میگوید: از یزیدبن زریع شنیدم که میگفت : بنزد من سقوطم از این مناره هر آینه گواراتر از حدیث کردن از خالد است. باز فلاس میگوید: از ابوقتیبة شنیدم که میگفت : نزد خالد عبد آمدم و او درجی بیرون آورد و شروع به خواندن حدیث کرد و میگفت : «حدثنا الحسن ». ناگاه درج از دست او بر زمین افتاد و چشم من بر آن افتاد دیدم بر آن نوشته «حدثنا هشام بن حسان » و او آن را محو کرده است. به او گفتم : این چیست ؟ او گفت : من و هشام باهم بودیم. گفتم : تو با هشام با هم بودید و بعد تو نوشتی «حدثنا هشام ». شرم بر تو باد! مبارک بن فضالة گفت : من خالد عبد را هرگز نزد حسن ندیدم. ابن عدی او را قدری و بصری میداند. ( از لسان المیزان ج 2 ص 393 ).

فرهنگ فارسی

وی از حسن و ابن المنکدر و جز این دو حدیث روایت می کند و از او سلم بن قتیبه حدیث دارد .

پیشنهاد کاربران

بپرس