خاله زاده

/xAlezAde/

لغت نامه دهخدا

خاله زاده. [ ل َ / ل ِ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ، ن مف مرکب ) پسرخاله. دختر خاله. خاله زا ( به اصطلاح اهل گیلان ) : فرعون تو را میخواهد به بدل قبطی بکشدو آنمرد خاله زاده فرعون بود. ( قصص الانبیاء ص 92 ).
- امثال :
خاله ام زائیده خاله زام هو کشیده .

فرهنگ فارسی

پسر خاله دختر خاله

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به فرزند خاله اعم از دختر و پسر خاله زاده اطلاق می شود که از آن در بابهای نکاح، عتق و ارث سخن گفته اند.
کسی که قبل از ازدواج با دختر خاله، با خاله خود زنا کند، بنابر مشهور نمی تواند با دختر خاله خود ازدواج نماید. بر عدم جواز ادعای اجماع شده است.
خاله زاده درباب عتق
کسی که خاله زاده خود را تملک کند، مستحب است او را آزاد نماید .
خاله زاده در باب ارث
خاله زاده از طبقه سوم ارث بران به شمار می رود، از این رو، چنانچه برای میت جز خاله زاده وارثی نزدیک تر به او نباشد، تمامی مال به او می رسد، لیکن با وجود خاله یا عمه یا دایی یا عمو، خاله زاده ارث نمی برد.

مترادف ها

cousin (اسم)
عمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، پسرعمو یا دختر عمو، پسردایی یا دختر دایی

فارسی به عربی

ابن العم

پیشنهاد کاربران

بپرس