خانه گیر

لغت نامه دهخدا

خانه گیر. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) بازی چهارم از هفت بازی نرد . ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( غیاث اللغات ) :
گفتی که ز خانه ناگزیر است
این نرد نه نرد خانه گیر است.
نظامی.
مهره خواجه خانه گیر شده
همبساطش گرو پذیر شده.
نظامی.
|| جانوری است شبیه به عنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. ( برهان قاطع ).
|| ( نف مرکب ) گیرنده خانه. ( شرفنامه منیری ) :
عشقت چو در سراچه دل خانه گیر شد
زین پس برون رود خرد از روی اضطرار.
ابن یمین.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) گیرند. خانه . ۲ - جایگیر متمکن . ۳ - بازی چهارم از هفت بازی نرد .
بازی چهارم از هفت بازی نرد

فرهنگ عمید

گیرندۀ خانه.
* خانه گیر شدن: عشقت چو در سراچهٴ دل خانه گیر شد / زاین پس برون شود خِرَد از وی به اضطرار (ابن یمین: ۲۴۲ ).

پیشنهاد کاربران

مهره ی خواجه خانه گیر شده: مهره ی نرد یا شطرنج خواجه در خانه قرار گرفته و آن را اشغال کرده است ایهاماً خواجه به بازی چهارم رسیده .
خواجه را مه درآمده به کنار
دست بر کار و پای رفته ز کار
مهره خواجه خانه گیر شده
...
[مشاهده متن کامل]

همبساطش گرو پذیر شده
گرو پذیر شدن بساط : به دام انداختن مهره ی حریف و عدم امکان حرکت آن ( کنایه در بیت مشخص است )
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 582 )

بپرس