خاکی

/xAki/

مترادف خاکی: بری، زمینی، افتاده، خاضع، خاک نهاد، خاکسار، درویش، متواضع، به رنگ خاک، خاکی رنگ، خاک آلود، خاک آلوده، خاکزاد، خاکزی ، خاکین، آسفالت نشده جاده

متضاد خاکی: آبی

معنی انگلیسی:
humble, humiliated, dusty, soiled, earthly, terrestrial, earth-coloured, earthbound, earthen, earthy, ground, mortal, planetary, worldly, khaki, folksy

لغت نامه دهخدا

خاکی. ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به خاک. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). خلاف آبی ، چون حیوان خاکی. ج ، خاکیان :
آب و خاک اجزای خاکی را همی کلی کند
باز گه مر کل خاکی را همی اجزا کند.
ناصرخسرو.
جانت را اندر تن خاکی بدانش زرکنی
چون همی ناید برون هرگز مگر از خاک زر.
ناصرخسرو.
پوشد لباس خاکی ما را ردای نور
خاکی لباس کوته و نوری رداش تام.
خاقانی.
خاکی دلم درآتش و خون آب میشود
تا تو کجائی امشب و مهمان کیستی.
خاقانی.
چو هست این دیر خاکی سست بنیاد.
نظامی.
فتاد اندر تن خاکی زابر بخششت قطره
مدد فرما بفضل خویش تا این قطره یم گردد.
سعدی.
چون آبروی لاله و گل فیض حسن تست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم.
حافظ.
|| برنگ خاک. اغبر. غبراء. ( منتهی الارب ). || آلوده بخاک. آغشته به خاک. || کنایه از مردم بی حرمت و خوار و ذلیل. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ) :
لیلی بهزار شرمناکی
آمد بر آن غریب خاکی.
نظامی.
چه عذر آری تو ای خاکی تر از خاک
که گویائی در این خط خطرناک.
نظامی.
|| اشاره بمثلثه خاکی است که برج ثور وسنبله و جدی باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || اهل زمین. || افتاده. متواضع :
خاصگان دانند راه کعبه جان کوفتن
کاین ره دشوار مشتی خاکی آسان دیده اند.
خاقانی.
روزی بطریق خشمناکی
شه دید در آن جوان خاکی.
نظامی.
اگر صدسال بر خاکش نشینی
ازو خاکی تری کس را نبینی.
نظامی.
خاکی شو و از خطر میندیش.
نظامی.
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشدآدمی نیست.
سعدی ( گلستان ).
- عالم خاکی ؛ دنیا :
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
حافظ.

خاکی. ( اِخ ) نام مردهندی است که در ربیعالاول سال 886 هَ. ق. قدم بمصر گذاشت و ادعاء کرد که سنش 250 سال است. سیوطی در تاریخ الخلفاء گوید: چون او را دیدم عقل تجویز بیش از 70 سال را بر او نکرد، مضافاً آنکه او بر این مدعی خود دلیلی نداشت. بوضع ظاهری ، او مردی قوی هیکل با محاسن کاملاً سیاه رنگ بود. از آنچه از او شنیدم این بود که گفت در سن 18 سالگی من حج گزاردم و چون به هند بازگشتم شنیدم که تاتارها ببغداد رفته اند تا آنجا را بحیطه تصرف درآورند. او می گفت در زمان سلطان حسن قدم به مصر گذاشتم ، و این سلطان هنوز مدرسه اش را بنا نکرده بود. البته آنچه می گفت صرف ادعا بود و دلیلی برای صحت قولش نداشت. ( از تاریخ الخلفاء سیوطی ص 343 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به خاک زمینی ارضی مقابل آبی بحری : جانوران خاکی . ۲ - ساکن کر. ارض آدمی. جمع : خاکیان. ۳ - خوار ذلیل .
میرزا علی قلیخان لگزی از شعرای متاخر ایران و از رجال شاه طهماسب صفوی بوده است

فرهنگ معین

(ص نسب . ) ۱ - منسوب به خاک ، زمینی . مق آبی . ۲ - ساکن کرة زمین ، آدمی . ج . خاکیان . ۳ - (کن . ) درویش .

فرهنگ عمید

۱. آلوده به خاک، خاک آلود.
۲. تهیه شده از خاک.
۳. (اسم ) رنگی شبیه قهوه ای روشن، مانند رنگ خاک.
۴. به رنگ خاک.
۵. [مجاز] آدمی، مردم.
۶. [مقابلِ آبی] مربوط به خشکی.
۷. [مجاز] فروتن، افتاده: بنی آدم سرشت از خاک دارند / اگر خاکی نباشد آدمی نیست (سعدی: ۱۰۶ ).
۸. [قدیمی، مجاز] خوار، ذلیل.
۹. (حاصل مصدر ) [قدیمی، مجاز] فروتن بودن، افتاده بودن.

فرهنگستان زبان و ادب

{edaphic} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مربوط به خاک زراعی

گویش مازنی

/Khaaki/ از خاندان های روستای درویش خاک واقع در منطقه ی بابل & تخم مرغ بدون نطفه - خاکستری

واژه نامه بختیاریکا

مبال؛ هاکِلُو

دانشنامه عمومی

خاکی رنگی است بین خاکستری و کرم روشن ( یا قهوه ای رنگ پریده ) و نیز اصطلاحی است که برای توصیف پارچه ای از این رنگ که در لباس های نظامی استفاده می شود، به کار برده می شود.
واژهٔ خاکی از فارسی به انگلیسی نیز راه پیدا کرده و واژه khaki به معانی مختلف ازجمله برای توصیف لباس نظامی دارای این رنگ هستند به کار می رود.
• رنگ ها
• سایه های زرد
• سایه های قهوه ای
• سایه های سبز
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد رنگ ها
عکس خاکیعکس خاکیعکس خاکی

خاکی (سراب). خاکی یکی از روستاهای شهرستان سراب در استان آذربایجان شرقی است. خاکی در سمت غرب دشت وسیع سراب واقع شده است که به خاکی دوزی یا همان دشت خاکی معروف است. خاکی یکی از بهترین ومعروفترین روستای شهرستان سراب می باشد وزبان زد خاص وعام است مردم خاکی امروزه بیشتر به کشاورزی. دامپروری وکامیونداری روی آورده است. خاکی زادگاه شاعر سلیمان امینی است. [ ۱] عالم نامی چون ملاجواد امین العلماسرابی. و دیگر مشاهیرو مفاخر و علم پژوه و دکترا و مهندسین و اساتید دانشگاهای معتبر. که در عرصه های علمی. فرهنگی. نظامی. سیاسی. آموزشی. پزشکی. اقتصادی به کشور خدمت می کنند. همچنین خاکی شهیدان زیادی را تقدیم کشور کرده است. خاکی قطب تولید محصولات کشاورزی به روز مدرن و مکانیزه وابیاری قطره ای. بارانی و کلاسیک است از جمله محصولات می توان به گندم جوکلزا یونجه سیب زمینی کدو … اشاره کرد. زمینهای کشاورزی آبی روستای خاکی بالغ بر ( ۱۰۰۰ ) هزارهکتار و همچنین زمینهای کشاورزی دیم روستای خاکی حدودابیش از ( ۳۰۰۰سه هزارهکتار ) است درکل بیش از ۴۰۰۰چهار هزار هکتار اراضی این روستا می باشد ( آب هوای اینجا سرد و معتدل کوهستانی است و در فصل بهار به دلیل رویش یونجه زار و مرتع های گندم وکُلزا و جو بسیار بسیار دیدنی است. این روستا جمعیتی نزدیک به پانصد خانوار وبیش از هزار و پانصد نفر جمعیت دارد فاصله تا سراب ۴۵کیلومتر و با تبریز ۹۰کیلومتر می باشد همسایه دیوار به دیوار از سمت شرق بادوزدوزان وارزنق از سمت غرب باکردکندی و اشتلق از شمال بامهربان و رجل آباد از جنوب هم با سرچشمه و شربیان همسایه و همکوشن است خاکی از نظر آبادانی و توسعه. بیشتر به یک شهر شبیه است تا یک روستا
خاکی قبل اسلام بنام ( شیور ) shivarشناخته می شد شیور شهری آباد وخیلی بزرگ بود که به شکل شهری طولی که منطقه شرقی ان به دوزدوزان کنونی می رسید و مرکز ان خاکی کنونی وسمت غرب شهر به اشتلق کنونی می رسید به واسطه زلزله مهیب این شهر خراب شدو مردم آن اکثراًجانشان را از دست دادند و مابقی اندک مردم نیز در مکان فعلی روستا اسکان پیدا نمودند و نام آن محل ( خاکی ) khakiنام گرفت
عکس خاکی (سراب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

tellurian (اسم)
خاکی، ساکن زمین، دستگاه سنجش حرکات زمین

tellurian (صفت)
زمینی، خاکی

terrene (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی

humble (صفت)
پست، فروتن، خاضع، محقر، زبون، خاکی، خاشع، بدون ارتفاع

earthly (صفت)
زمینی، خاکی

terrestrial (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی

earthy (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی، خاک مانند، عاری از خیال

mortal (صفت)
کشنده، مهلک، مرگبار، فانی، مخرب، خاکی، مردنی، مرگ اور، فناپذیر، از بین رونده

dun (صفت)
خاکی

earthen (صفت)
جسمانی، گلی، مادی، خاکی، سفالی

worldly (صفت)
جسمانی، مادی، خاکی، دنیوی، این جهانی

khaki (صفت)
خاکی، خاکی رنگ

earthborn (صفت)
خاکی، خاک زاد

mundane (صفت)
خاکی، دنیوی، این جهانی

فارسی به عربی

ارضی , ترابی , دنیوی , طینی

پیشنهاد کاربران

تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

خاکی: [عامیانه، اصطلاح] فروتن و متواضع.
خاکی:
رنگ؛زمین؛کرم خاکی؛و. . .
رنگ خاکی: [اصطلاح رنگرزی ] زرد مایل به قهوه ای میباشد که از ترکیب پوست انار، زاج سفید، زاج سیاه و روناس بدست می آید.
خاضع . افتاده . زمینی
اغبر
ارتشی

بپرس