خبر دهنده

/xabardahande/

لغت نامه دهخدا

خبردهنده.[ خ َ ب َ دَ / دِ هََ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه خبر دهد. آنکه کس دیگر را از خبری بیاگاهند :
خبر دهنده خبرداد رای را که ملک
سوی تو آمده راه گریختن بردار.
فرخی.
تا طلوع صباح شیب کی خبر دهنده وداع حیات است. ( سندبادنامه ص 31 ). || آنکه خبر مرگ دهد. ناعی.

فرهنگ فارسی

آنکه خبر دهد آنکه کس دیگر را از خبری بیاگاهاند .

مترادف ها

informer (اسم)
مبلغ، جاسوس، کاراگاه، خبر رسان، خبر بر، خبر دهنده، خبرچین، سخن چین، اگاهگر

delator (اسم)
خبر بر، خبر دهنده

فارسی به عربی

دلالی

پیشنهاد کاربران

بپرس