خبر رسان


معنی انگلیسی:
informant, informer, stool pigeon

مترادف ها

messenger (اسم)
پیک، رسول، فرستاده، خبر رسان، قاصد، پیغام اور، خبر آور

bode (اسم)
خبر رسان

herald (اسم)
پیشرو، جارچی، منادی، خبر رسان، قاصد، جلو دار

informer (اسم)
مبلغ، جاسوس، کاراگاه، خبر رسان، خبر بر، خبر دهنده، خبرچین، سخن چین، اگاهگر

فارسی به عربی

مخبر

پیشنهاد کاربران

بپرس