خراشیدگی

/xarASidegi/

مترادف خراشیدگی: زخم سطحی، جراحت سطحی، اثر خراش

معنی انگلیسی:
abrasion, chafe, graze, scarification, score, scrape, scratch, slight wound

لغت نامه دهخدا

خراشیدگی. [ خ َ دَ / دِ ] ( حامص ) خاریدگی. || حک. || محو. || چاک. || شکافتگی. || پوست رفتگی و خراش و ریش و زخم کوچک. ( ناظم الاطباء ): خُماشَه ؛ خراشیدگی که از آن ارش معلوم و واجب نیاید. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خاریدگی یا حک

مترادف ها

scrape (اسم)
خراش، گرفتاری، گیر، خراشیدگی، اثر خراش

graze (اسم)
خراش، خراشیدگی

پیشنهاد کاربران

بپرس