خراص

لغت نامه دهخدا

خراص. [ خ َرْ را ] ( ع ص ) دروغگو. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). سخت دروغ زن. ( مهذب الاسماء ). کذاب. دروغزن. ج ، خَرّاصون. خَرّاصین. || دیدزن. تخمین زن.

خراص. [ خ ُرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ خارص. رجوع به خارص در این لغت نامه شود.

خراص. [ خ ِ ] ( اِخ ) نام موضعی بوده است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) دروغ باف دروغ زن ترفند باف .
نام موضعی بوده است

فرهنگ معین

(خَ رّ ) [ ع . ] (ص . ) دروغ باف ، دروغ - زن .

فرهنگ عمید

تخمین زنندۀ وزن و اندازۀ کالا.

پیشنهاد کاربران

�خراص� از �خرص�، به سخنی گفته میشود که پایه علمی ندارد و بر اساس گمان، تخمین و حدس است ( تفسیر نور ) .
خرّاص =شایعه ساز و شبهه افکن است این واژه زیباترین واژه قران است وخیلی بزرگتر از دروغگو است پس نمیشه گفت دروغگو =کذاب است

بپرس