خصی کردن

لغت نامه دهخدا

خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بازرگانان ، فرزندان ایشان را بدزدند و بیاورند و آنجا خصی کنند و بمصر او را هزار چوب آرند و بفروشند. ( حدود العالم ). امیر گفت : بزنند و خصی کرد اگر بمیرد و قصاص کرده باشند. ( تاریخ بیهقی ).
گرنه بهرنسل بودی ای وصی
آدم از ننگش بکردی خود خصی.
مولوی.

فرهنگ فارسی

بر آوردن خایه های حیوانن یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود .

پیشنهاد کاربران

کردم اشارتی ومکرر نمیکنم
به طرز هولناکی انتقام سخت گرفت در دین خود تعصب بسیار داشت ) نحن عصب ( غلام چون کافر بود به قتل رساندم قتل نفس زکیه بی شک قاتل است. بیابان وان مرد تیز داس یذبحون ابنا بلاعظیم یوم الله ان را حوادث عظیم تفسیر
...
[مشاهده متن کامل]
کردند گوسفندی بزرگ فدا کردیم. ذبح شرعی گوسفند خوداری کنید. چون گوسفندی به مذبح میبرند وچون بره ای به پشم چینان سکوت کرد وعدالت در حقارتش دریغ شد سخنم قربانی هاست که با اشک مسح ومقدس گشته اند آیا میدانستید که نخست زادگان همیشه قربانی اند ) سوره قصص۴

بپرس