خفگی

/xafegi/

مترادف خفگی: احتقان، تنگی نفس، نفس تنگی، اختناق، خفقان

معنی انگلیسی:
choke, suffocation, flameout, stuffiness, closeness, hoarseness, extinction

لغت نامه دهخدا

خفگی. [ خ َ ف َ / ف ِ ] ( حامص ) حالت فشردگی گلو و حبسی و تنگی نفس.( ناظم الاطباء ). خبگی. خپگی. گلوگرفتگی. ( یادداشت بخط مؤلف ). || اضطراب. || کم هوائی جایی. || آزردگی خاطر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

حالتی که بسبب سخت شدن تنفس بعلل مختلف شخص را عارض شود تنگی نفس فشردگی گلو .

فرهنگ عمید

حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی، و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{asphyxia} [پزشکی] تغییرات بیماری شناختی ناشی از فقدان اکسیژن در هوای تنفسی
{choking} [حمل ونقل هوایی] وضعیتی در جریان شارۀ تراکم پذیر (compressible fluid flow ) که در آن شارش جِرمی به بیشترین حد خود افزایش می یابد یا سرعت آن در مجرا به سرعت صوت می رسد
{suffocation} [پزشکی] قطع تنفس، به علت غرق شدگی و فشردگی گلو و غیره که به بیهوشی و مرگ بینجامد

واژه نامه بختیاریکا

گِلازمو

دانشنامه آزاد فارسی

خَفگی (asphyxia)
(یا: آسفیکسی) نبود اکسیژن در بدن. موجب تجمع کشندۀ ضایعات دی اکسید کربن در بافت ها می شود. آسفیکسی به علل گوناگون ایجاد می شود، ازجمله استنشاق دود یا گازهای سمی، انسداد نای با آب، غذا، استفراغ یا جسم خارجی، فشار روی مجاری تنفسی، یا ممانعت از عبور هوا از طریق منافذ دهان و بینی. چنانچه عامل آن سریعاً رفع نشود باعث آسیب مغزی یا مرگ خواهد شد. حالت مهم خفگی ناشی از انسداد در ناحیۀ حنجره است. این حالت مانع تنفس می شود. این حالت معمولاً ناشی از تحریک با غذا یا اجسام دیگری است که از دهان وارد می شوند. تحریک غشاهای مخاطی حساس در حنجره باعث سرفه کردن می شود تا جسم خارجی دفع شود. اگر جسم خارجی بزرگ باشد، ممکن است صورت به علت خفگی نسبی کبود شود. برای جلوگیری از پایین رفتن جسم خارجی در راه های تنفسی، باید فرد را تشویق کرد تا آهسته و عمیق نفس بکشد. در غیر این صورت، اگر سعی کند بین سرفه ها ناگهان تنفس کند، ممکن است جسم خارجی در راه های تنفسی پایین تر رود؛ این امر موجب تشدید سرفه می شود. ضربه زدن به استخوان های کتف با کف دست، به شرطی که هم زمان با سرفه ها باشد، ممکن است به خروج جسم خارجی کمک کند. اگر جسم خارجی با این روش ها بیرون نیاید، لازم است اقدامات پزشکی مناسب صورت گیرد.

جدول کلمات

اختناق

مترادف ها

asphyxia (اسم)
خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خناق، خناک

suffocation (اسم)
خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خفه سازی

asphyxiation (اسم)
خفگی

despondency (اسم)
غم، خفگی، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی

sadness (اسم)
خفگی، نژندی، سوگ، غمگینی

فارسی به عربی

اختناق

پیشنهاد کاربران

بپرس