خلور

لغت نامه دهخدا

خلور. [ خ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان صحرای باغ بخش مرکزی شهرستان لار. دارای 424 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما، شغل اهالی زراعت ، راه فرعی و قسمتی از ساکنان آن از طایفه نفر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

پیشنهاد کاربران

خلُور: . خاشاک. خس . خلنگ.
نمونه:دست بر خار وخلور خشک بیابان بگستراند.
( کلیدر. ج۸ص۲۱۴۹ )
محمدجعفر نقوی
خلُور/ kh�lur : نوعی خار.
مانند: ریشه های خشکیده ی خار و خلُور بدر مانده از دم دندان حشم، در باد به ناله در آمده بودند.
کلیدر
محمود دولت آبادی

بپرس