خودکار

/xodkAr/

مترادف خودکار: اتوماتیک، خودنویس، قلم

معنی انگلیسی:
automatic, mechanical, self-acting, unmanned, ballpoint pen, ballpoint (p, self-starter

لغت نامه دهخدا

خودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] ( ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. ( یادداشت مؤلف ).
- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدوات ندارد و با ماده ای که از ابتداء داخل آن است نوشتن انجام می دهد.
- ماشین خودکار ؛ ماشینی که احتیاج به مراقبت کارگر ندارد و خود کار خود را انجام می دهد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - دستگاه و آلتی که بخودی خود کار کند اتوماتیک . ۲ - مداد خود نویس .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) ۱ - دستگاه و آلتی به خودی خود کار می کند، اتوماتیک . ۲ - مداد خودنویس .

فرهنگ عمید

۱. ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام می دهد، اتوماتیک.
۲. [مجاز] کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام می دهد.
۳. (اسم ) نوعی قلم استوانه ای شکل حاوی جوهر غلیظ.

فرهنگستان زبان و ادب

{automatic} [عمومی] ویژگی هر وسیله ای که بدون دخالت انسان و خودبه خود کار کند؛ عملی که بدون فکر کردن انجام شود متـ . خودبه خود * مصوب فرهنگستان اول

دانشنامه عمومی

خودکار (فیلم ۲۰۰۴). خودکار ( به انگلیسی: Autograph ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی چران است. در این فیلم بازیگرانی همچون چران، گوپیکا، سنها، مالیکا و کانیکا ایفای نقش کرده اند.
عکس خودکار (فیلم ۲۰۰۴)

خودکار (نوشت افزار). قلم خودکار نوک ساچمه ای یا به زبان عام، خودکار، گونه ای ابزار نوشتاری نوین یا گونه ای قلم است. خودکار دارای یک لولهٔ داخلی است همراه با رزانه ( جوهر ) چسبناکی که با چرخش ساچمه یا گوی کوچک فلزی ( با ۰٫۷ تا ۱٫۶ میلی متر قطر ) از جنس برنج، فولاد یا تنگستن کربید در نوک آن، در زمان استفاده پخش می شود. [ ۱]
«خودکار نوک ساچمه ای» را لاسلو بیرو، مخترع و روزنامه نگار اهل مجارستان، در سال ۱۹۳۱ میلادی اختراع کرد. او از برادرش که شیمی دان بود یاری گرفت و با تغییراتی کم در مرکب رزانه ( جوهر ) ، کمی از غلظت آن کم کرد و چیزی همانند جوهر خودکار امروزی را ابداع نمود ولی با این حال هنوز هم این جوهر غلظت بالایی برای روان شدن در خودنویس داشت و لذا خودنویس را کنار گذاشت و به فکر قلم جدیدی افتاد که بتواند این جوهر غلیظ را - که سریع هم خشک می شود - به سطح کاغذ برساند؛ بنابراین، با کمک برادر خود توانست یک ساختار جدید که ما امروز در فارسی به نام «خودکار» و در انگلیسی به نام ball point pen ( قلم نوک ساچمه ای ) می شناسیم، اختراع کند. ساختار خودکار بسیار ظریف اما در عین حال بسیار ساده است. خودکار از سه قسمت اصلی تشکیل شده است. ساچمه در نوک و محل برخورد با کاغذ، بدنهٔ نگه دارندهٔ ساچمه، و نهایتاً مخزن جوهر غلیظ خودکار. [ ۲]
خودکار نامناسب باعث درد مچ دست و انگشتان می شود. از ویژگی های یک خودکار خوب برای نوشتن های درازمدت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
• خودکارهای با سطح مقطع سه گوش از خودکارهای با سطح مقطع دایره ای بهترند.
• خودکارهایی که دارای پوشش لاستیکی نرم هستند، باعث ناراحتی انگشتان نمی شوند.
• افرادی که به هنگام نوشتن خودکار را زیاد فشار می دهند، معمولاً در انگشت اشاره خود احساس درد می کنند. در این صورت باید از خودکارها با پوشش لاستیکی ارتجاعی استفاده کنند.
• خودکار خوب به گونه ای است که اندازه مناسب دارد و به راحتی در دست قرار می گیرد.
اولین بار اختراع خودکار در سال ۱۸۸۸ میلادی بنام John J. Loud ثبت شد. او دباغ چرم بود و سعی داشت قلمی بسازد که بتواند روی چرم های دباغی شده خود چیزی بنویسد. کاری که خودنویس های آن زمان قادر به انجام آن نبودند. [ ۳]
لازلو بیرو مخترع مجارستانی، در سال ۱۹۳۱ میلادی خودکار نوک ساچمه ای را اختراع کرد. [ ۴]
عکس خودکار (نوشت افزار)عکس خودکار (نوشت افزار)عکس خودکار (نوشت افزار)عکس خودکار (نوشت افزار)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

اتوماتیک

مترادف ها

auto (صفت)
خودکار

automated (صفت)
خودکار، خودکار شده

automatic (صفت)
خودکار، دستگاه خودکار، خود بخود، غیر ارادی، مربوط به ماشینهای خودکار

automatical (صفت)
خودکار، دستگاه خودکار، خود بخود، غیر ارادی، مربوط به ماشینهای خودکار

self-acting (صفت)
خودکار، عامل در نفس خود، خود عمل

self-administered (صفت)
خودکار، ازاد، اداره شونده به وسیله خویشتن

self-driven (صفت)
خود رو، خودکار

self-charging (صفت)
خودکار، تحمیل شونده بنفس خود، خودبه خود پر شونده

self-operating (صفت)
خودکار

self-operative (صفت)
خودکار

auto- (پیشوند)
خود، خودکار، وابسته بخود

فارسی به عربی

آلی

پیشنهاد کاربران

بدون علت بیرونی کار کردن
کسی یا چیزی که وابسته به خودش است و بدون تاثیر از دیگری کار می کند ، بدون علت و دلیل قبلی، بدون دخالت دیگری
خودکاذ وسیله ای ای است که برای نوشتن نوشته استفاده میشودوپاک نمیشود
خودکار
دَر مینه یِ قَلَم خودکار :
واژه یِ خودکار ( یا خود به خود ) را بِهتَر اَست دَر مینه یِ automatic به کار بِبَریم .
با شِناخت اَز تَوانایی هایِ واژه سازیِ پارسی می تَوان واژه هایِ فَراوانی ساخت.
...
[مشاهده متن کامل]

پَسوَندِ اَبزار دَر پارسی :
- آل : مانَندِ چَنگال ، پوشال. . .
- اَن : مانَندِ تاوَن ، سوزَن ، پوشَن. . .
دَر باره یِ اَبزارِ نِوِشتَن :
نِویس - آل = نِویسال
نِویس - اَن = نِویسَن

وسیله ای برای نوشتن
pen
خودکار
خودکار: [ اصطلاح نظامی ]سربازی که بدون گفتن و تذکردادن وظیفه خود را انجام م یدهد و همچنین اسلحه هایی که برای مسلح شدن بعداز اولین تیر، نیازی به تیرانداز ندارند.
خود جوش


کسی که خودش کار هایش را انجام میدهد
اتوماتیک
وسیله ای برای نوشتن
یا کسی که کارش را خودش انجام می دهد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس