خوش خدمت

لغت نامه دهخدا

خوش خدمت. [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ م َ ] ( ص مرکب ) آنکه در انجام خدمت کوتاهی نکند. کنایه از مطیع. کنایه از پرکار و کاردان که کارها را موافق سلیقه صاحبکارانجام دهد. || کنایه از متملق. چاپلوس.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه خدمت کردن بسرور خود . ۲ - نیکو رفتاری خوشرفتاری .

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که خوب خدمت می کند و فرمان بزرگ تر خود را خوب انجام می دهد.

پیشنهاد کاربران

بپرس