دادستانی

/dAdsetAni/

لغت نامه دهخدا

دادستانی. [ س ِ ] ( حامص مرکب ) انتقام. عمل دادستاندن. دادخواهی. || در اصطلاح دادگستری منصب و وظیفه قضائی مدعی العموم. || ( اِ مرکب ) دادسرا.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل دادستان اجرای عدالت داوری .

فرهنگ معین

( ~. )(اِ. ) ۱ - شغل دادستان . ۲ - محل دادگاه ، دادسرا.

فرهنگ عمید

۱. ستاندن داد کسی از دیگری.
۲. (حقوق ) شغل و عمل دادستان.

پیشنهاد کاربران

بپرس