دام

/dAm/

مترادف دام: بند، تله، تور، جال، نژنگ، چهارپا، دواب، ستور

متضاد دام: دد

معنی انگلیسی:
lure, net, noose, pit, pitfall, snare, toils, trap, web, bait, domesticated or herbivorous animals, gin, livestock, domesticated animals, may ... last

لغت نامه دهخدا

دام. ( اِ ) فخ. ( دهار ) ( لغت نامه مقامات حریری ) ( منتهی الارب ). تله. نَژَنک. ( برهان ). حباله. اُحبول. اُحبولة. ( منتهی الارب ). لاتو. ( برهان ).تله که آلت گرفتار شدن حیوانات است. پایدام. مِصیدَة. ( منتهی الارب ). چیزی که جانوران فریب خورده بدان دچار شوند. فخم. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). هر چیز که جانوران در آن بفریب گرفتار شوند. ( برهان ). مِصیَد. طُرق. طرِق. شرکة. ( منتهی الارب ). شرک. شبکه. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( نصاب ). آنچه برای صید مرغان برپا کنند. صید. ( منتهی الارب ). آنچه بدان شکار کنند. مصلاة.ملموءة. ( منتهی الارب ). دام برای حیوان برّ است چنانکه شست برای حیوان بحر. دستگاهی که بدان مرغ گیرند. چیزی که صیادان بدان مرغ بگیرند وآن را تله و چال نیز گویند و بتازیش فخ خوانند. ( از شرفنامه ). تور یا آلت دیگر که بدان اشکره گیرند. صاحب آنندراج گوید ترجمه شبکه است و چشمه از تشبیهات اوست. و نیز رجوع به پایدام شود :
آهو از دام اندرون آواز داد
پاسخ گرزه بدانش باز داد.
رودکی.
اجل چون دام کرده گیر پوشیده بخاک اندر
صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه.
کسایی.
چه سازی که چاره بدست تو نیست
درازست و در دام و شست تو نیست.
فردوسی.
همه کارها را سرانجام بین
چو بدخواه چینه نهد دام بین.
فردوسی.
همی آتش افروزد از کام اوی
دو گیسو بود پیل را دام اوی [ اژدها ].
فردوسی.
زمین سربسر گفتی از آتش است
هوا دام آهرمن سرکش است.
فردوسی.
چو گویی کزو من رسیدم بکام
نگه کن که آن کام بندست ودام.
فردوسی.
کسی را نه برخیره فرمان برد
که خصم روانست و دام خرد.
فردوسی.
دهاده خروش آمد و داروگیر
هوا دام کرکس شد ازپر تیر.
فردوسی.
وای آن کو بدام عشق آویخت
خنک آن کو ز دام عشق رهاست
عشق بر من در عنا بگشود
عشق سرتابسر عذاب و عناست.
فرخی.
گردد شمر ایدون چو یکی دام کبوتر
دیدار ز یک حلقه بسی سیمین منقار.
منوچهری.
نه دام الا مدام سرخ پر کرده صراحیها
نه تلّه بلکه حجره خوش بساط اوکنده با پله.
عسجدی.
کجا چون دام بود او را شهنشاه بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پزشک دانمارکی ( و.کوپنهاک ۱۸۹۵ م . ) وی برای کارهای خود درباره بیوشیمی و ویتامینها باخذ نوبل نایل آمده ( ۱۹۳۴ م . ) .
کمند، بند، تله، هر آلت واسبابی که برای گرفتار، ساختن وصیدکردن جانوری بکارببرند، جال وپهند
( اسم ) سکهای مسین در هندوستان که نخستین بار در زمان شیرشاه و جانشینانش از سلسه سوری ضرب شد . بنا بقول ابوالفضل بن مبارک ۳۶٠ دام بک مهر و ۴٠ دام یک روپیه بود .
ستون نهادن دیوار را

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) ۱ - جانوران بی آزاری مانند آهو، گوزن . ۲ - جانور اهلی .
[ په . ] (اِ. ) بند، تله ، تور ماهیگیری .

فرهنگ عمید

۱. در بازی ورق، بی بی.
۲. نوعی بازی دونفره که با مهره های گرد بر روی صفحۀ شطرنجی (دامیه ) صورت می گیرد.
۱. حیوان اهلی گیاه خوار، مانندِ گاو، گوسفند، اسب، و شتر.
۲. [مقابلِ دد] [قدیمی] جانور وحشی غیر درنده، مانندِ آهو و گوزن: اگر بد کنی چون دد و دام تو / جدا نیستی پس تو از دام و دد (ناصرخسرو: ۲۷۳ ).
۱. هر آلت و اسبابی که برای گرفتار ساختن و صید کردن جانوری به کار می برند، بند، تله: همه کارها را سرانجام بین / چو بدخواه چینه نهد دام بین (فردوسی۲: ۷۹۹ ).
۲. [مجاز] توطئه.

فرهنگستان زبان و ادب

{livestock} [کشاورزی- علوم دامی] حیوانی که برای استفاده یا سوددهی در مزرعه نگهداری می شود

واژه نامه بختیاریکا

دُو؛ دُم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دام معانی مختلفی دارد مانند ابزار شکار و گرفتار کردن حیوانات که از آن در باب صید و ذباحه سخن گفته اند
دام: ابزار شکار و گرفتار کردن حیوانات، جانور اهلی علف خوار.دام به معنای نخست، عبارت است از وسیله ای همچون تور و مانند آن که برای گرفتار کردن و صید جانوران در جایی کار می گذارند. از آن در باب صید و ذباحه سخن گفته اند.
احکام
کسی که به قصد صید، دامی می افکند آنچه در دام افتد مالک می شود، هرچند پس از به دام افتادن فرار کند؛ از این رو، چنانچه کسی دیگر آن را صید کند مالک نمی شود؛ لیکن اگر گستردن دام به قصد صید نباشد، بنابر تصریح برخی، صرف به دام افتادن موجب مالکیت نمی شود، مگر آنکه دام گستر آن را بگیرد. و اگر دیگری آن را بگیرد مالک آن می شود. اگر کسی دام دیگری را غصب و با آن صید کند صید از آنِ غاصب است نه مالک دام، هرچند غاصب به جهت غصب مرتکب گناه شده است. البته اجرة المثل استفاده از دام بر عهده غاصب است که به مالک می پردازد

دانشنامه عمومی

دام (پارشیم). دام ( به آلمانی: Damm ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در پارشیم واقع شده است. [ ۱] دام ۵۰۰ نفر جمعیت دارد.
عکس دام (پارشیم)عکس دام (پارشیم)

دام (جانور). دام یا چارپایان اهلی یا احشام به مجموعه جانوران چارپای اهلی گفته می شود که در تقسیم بندی ها به دام های سبک ( گوسفند، بز، . . . ) و دام های سنگین ( گاوها، گاومیش ها، . . . ) که در دامداری ها یا مزرعه ها برای مصرف خوراکی و پوشاکی و کمک در کار، پرورش داده می شوند.
با وجودی که ماکیان و ماهیهای پرورشی هم جانوران مشابه هستند که انسان ها برای مصرف خوراکی آنها را پرورش می دهند ولی در این مقاله در مورد آنها بحث نمی شود.
پرورش دام ها به خاطر به دست آوردن سود و منفعت و استفاده از فرآورده های آنها است که در تقسیم بندی های مدرن دامداری زیرمجموعه کشاورزی به شمار می رود.
از زمان های دور از زمانی که بشر از کشاورز به شکارچی - گردآورنده تبدیل شد به دامداری نیز می پرداخت.
تعریف دام در اکثر اوقات تنها به جانورانی که گوشت قرمز دارند بیان می شود. در زیر فهرستی از جانوران اهلی شده قرار دارد که در ایران فقط به تعدادی از آنها دام گفته می شود:
صنعت دامپروری ۵۱ درصد از گازهای گلخانه ای که انسان تولید می کند را شامل می شود. [ ۴]
عکس دام (جانور)عکس دام (جانور)عکس دام (جانور)عکس دام (جانور)عکس دام (جانور)عکس دام (جانور)

دام (دومرشتورف). دام ( به آلمانی: Damm ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در Dummerstorf واقع شده است. [ ۱] دام ۶۷۲ نفر جمعیت دارد.
عکس دام (دومرشتورف)عکس دام (دومرشتورف)عکس دام (دومرشتورف)

دام (فیلم ۱۹۱۹). «دام» ( انگلیسی: The Trap ( 1919 film ) ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۱۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به رود لا رک و تلولا بنک هد اشاره کرد.
عکس دام (فیلم ۱۹۱۹)

دام (فیلم ۱۹۲۲). دام ( انگلیسی: The Trap ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لان چینی، آلن هیل، آیرین ریچ و لان چینی جونیور اشاره کرد.
عکس دام (فیلم ۱۹۲۲)

دام (فیلم ۱۹۲۸). دام ( انگلیسی: The Noose ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی جان فرانسیس دیلان است که در سال ۱۹۲۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ریچارد بارتلمس، تلما تود، آلیس جویس، لینا بسکت و رومن فیلدینگ اشاره کرد.
عکس دام (فیلم ۱۹۲۸)

دام (فیلم ۱۹۴۶). دام ( انگلیسی: The Trap ) فیلمی در ژانر مرموز است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد.
عکس دام (فیلم ۱۹۴۶)

دام (فیلم ۱۹۵۲). دام ( انگلیسی: Jaal ) یک فیلم در ژانر موزیکال به کارگردانی گورو دات است. از بازیگران آن می توان به دو آناند اشاره کرد.
عکس دام (فیلم ۱۹۵۲)

دام (فیلم ۱۹۵۹). «دام» ( انگلیسی: The Trap ( 1959 film ) ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی نورمن پاناما است که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد.
ریچارد ویدمارک
• لی جی. کاب
تینا لوئیس
ارل هالیمن
لورن گرین
پیتر بالدوین
• کارل بنتون رید
عکس دام (فیلم ۱۹۵۹)

دام (فیلم ۱۹۶۶). دام ( انگلیسی: The Trap ) فیلمی در ژانر رمانتیک، درام، و وسترن است که در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ریتا تاشینگهم و الیور رید اشاره کرد.
عکس دام (فیلم ۱۹۶۶)

دام (فیلم ۱۹۷۸). دام ( به هندی: Phandebaaz ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۸ و به کارگردانی سمیر گانگولی است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، موشومی چاترجی، پریم چوپرا، هلن، بیندو، رانجیت، هما مالینی ایفای نقش کرده اند.
عکس دام (فیلم ۱۹۷۸)

دام (فیلم ۱۹۸۵). دام ( ایتالیایی: La Gabbia ) فیلمی در ژانر مهیج اروتیک با بازی تونی موسانته، لائورا آنتونلی و فلوریندا بولکن است که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد.
عکس دام (فیلم ۱۹۸۵)عکس دام (فیلم ۱۹۸۵)


دام (فیلم ۲۰۱۵). دام ( تاگالوگی: Taklub ) فیلمی به کارگردانی بریانته مندوزا است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
عکس دام (فیلم ۲۰۱۵)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

تله

مترادف ها

net (اسم)
دام، عمده، تار عنکبوت، تور، شبکه، توری، تور ماهیگیری و امثال ان

toil (اسم)
مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله

ambush (اسم)
کمین، دام، کینگاه، مخفیگاه سربازان برای حمله، سربازانی که درکمین نشسته اند

trap (اسم)
دام، اسباب، نیرنگ، گیر، دریچه، تله، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله

snare (اسم)
دام، بند، تله، کمند

pitfall (اسم)
دام، تله، گودال سرپوشیده

decoy (اسم)
دام، تله، وسیله تطمیع

hook (اسم)
ضربه، دام، قلاب، چنگک، تله، چنگک بزرگ، منقار نوک برگشته، منقار عقابی

noose (اسم)
دام، بند، تله، کمند

quicksand (اسم)
دام، تله، ریگ روان، ماسه متحرک

grin (اسم)
دام، خنده، پوزخند، نیش وا کردن، دام افکنی، خنده نیشی، دندان نمایی

springe (اسم)
دام، کمند

فارسی به عربی

انشوطة , تکشیرة , خطاف , رمال متحرکة , فک , کدح , کمین ، أُحْبُولَة

پیشنهاد کاربران

دام ( چهارپایان سودمند ) : سنسکریت: dam ( رام بودن ) ؛ پهلوی و مانوی: dAm با همان معنی سنسکریت.
بند و دام
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
هر چهار پایی دام نیست. حیوانات اهلی دام محسوب نمی سوند. دام حیوان تولید کننده است. دام حیوانی است که اولا نگهداری می شود دوما از محصولات آن استفاده می شود. اگر غیر این هر لغت نامه ای نوشته غلط است
#دام
از ریشه آریایی و ایران باستان *d�mas است. به چم کده و خانه و دیرینگی بیش از ۵ هزار سال دارد.
این واژه حدود ۳۵۰۰ سال پیش و در زبان اوستایی به ریخت *d�m در آمده است.
این واژه در طول تاریخ ایران همواره به چم ( معنی ) خاک؛ پی؛ خانه بوده است
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان سانسکریت به ریختSanskrit:�दम� ( d�ma ) به چم خانه در آمده است. و از راه زبان های هندی باستان به زبان های ترکی و مغولی راه یافته است.
این واژه وارد زبان لاتین شده و به ریخت. domus در آمده است.
از آنجایی که ایرانیان پدید آورنده خانه های گنبدی در جهان هستند اروپاییان به گنبد dome می گویند که همان دام پارسی و ایرانی به چم خانه است
این واژه در همگی زبان های اروپایی به چم گنبد است. از ریشه پارسی آن
همچنین در بیشتر زبان های اورپایی به کلیساهای جامعه چون گنبد های بزرگ دارند dom می گویند
Italian:�duomo کلیسای جامع
French:�d�meکلیسای جامع
Portuguese:�domo. گنبد
Swedish:�dom� ( “dome” ) داور
German:�Dom� ( “cathedral” ) کلیسای جامع و دام
امروز این واژه در زبان پارسی به ریخت کد در آمده است و در واژگان دهکده و کد بانو و کدخدا دیده می شود
@iranaryan

تله و گرفتار کننده که عموما اسبابی دارد مثلا صیاد دانه می گذارد پرنده می آید و او را تور می کند یا ماهیگیر به سر قلاب خود غذا وصل می کند گاهی اوقات بعضی افراد با سخنان دروغ خود و سخنان به ظاهر خوب خود انسان را فریب می دهند
هنر بس بزرگی است ( ب ) را ( د ) کردن. نکشیمون خخخخ
بام واژه ای پارسی که در واژگان بام/پشت بام/بامداد/بامشاد و. . . بکار می رود.
دام خانه یک طبقه متوسط و سقف خانه در زبان ترکی
دام ( Dam ) در زبان ترکی به معنی پشت بام و همچنین به معنی خانه است
دام ( Dam ) در زبان روسی به معنی خانه است
ریشه ی واژه ی دام ✅
شکل چندم از داغ هستند در لهجه ی شبستر داو و ترکی قبچاق تاو گویند
از تبدیل داو به داب آمده است و به سپس از تبدیل ب به م دام شده است.
در دیوان لغات ترک دام به معنی دیوار است که نشانگر آن است که دووار شکل پسوند گرفته ی دام است به صورت دیو وارد فارسی شده است در ترکی به دیو دئو گویند. ♦️
...
[مشاهده متن کامل]

به معنی بلندی و سفتی بیشتر معنی شده است مانع و یا تله هم معنی شده است که در ترکی باستان دام به معنی تله بوده است به همین صورت وارد فارسی شده است از مشابهات آن دمیر به معنی آهن و دمله مک و داغ به معنی پر حرارت آمده است و مشتق دیگر تب هم بوده است. ♦️
از تفسیر بام میتوان واژه ی مشابه تاوان به معنی سقف را بیان کرد.
از مصدر کوبیدن و زدن و برخوردن کردن به دو صورت قالین اینجه ی تاخماق و دگمک مشتق شده اند. ♦️
آذری زبان نیست . یکی از لهجه های ترکی هست

بند، تله، کمند، تور، جال، نژنگ، چهارپا، دواب، ستور
دام:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " دام" می نویسد : ( ( دام در پهلوی با همین ریخت به معنی جانور رام و اهلی بکار می رفته است . "دام " در پهلوی معنای فراگیر نیز دارد و به معنی آفریده و آفرینش است. ) )
( ( پذیرندهٔ هوش و رای و خرد؛
...
[مشاهده متن کامل]

مر او را دد و دام فرمان برد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )

در زبان آذری به یک خانه در بسته دام گفته می شود . و گاهی به پشت بام خانه هم دام یا دام اوستی می گویند .
کمند
یله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس