دامعه

لغت نامه دهخدا

( دامعة ) دامعة. [ م ِ ع َ ] ( ع اِ ) شکستگی سر چنانکه خون از وی روان باشد بعد دامیة. ( منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دامعه به زخمی که نافذ در گوشت باشد و موجب جریان خون شود گفته می شود و فقها از عنوان یاد شده در باب دیات سخن گفته ‏اند.
دامعه به زخم نافذ در گوشت و موجب جریان خون گفته می شود.
به گفته برخی فقها دامعه همان «دامیه» است ؛ لیکن برخی گفته‏ اند:
معروف میان لغویان، مغایرت آن دو با یکدیگر است. دامعه جراحت توأم با جریان خون است؛ بر خلاف دامیه که خون با آن جریان ندارد. برخی لغویان عکس آن را گفته و معتقدند دامیه زخم توأم با جریان خون و دامعه زخم سبک‏تر از آن است.
جمعی از فقها نیز بر این نظرند. از عنوان یاد شده در باب دیات سخن گفته‏ اند.

کاربرد دامعه در فقه
جراحت سر و صورت که از آن به «شجاج» تعبیر می ‏شود بنابر قول مشهور دارای هشت مرتبه است. مرتبه دوم آن دامیه است. دیه دامیه- که به مرتبه متلاحمه نرسیده- دو شتر است؛ بنابر این، دیه دامعه دو شتر خواهد بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس