درشتی

/doroSti/

مترادف درشتی: پرخاش، جور، خشونت، ستم، عنف، تشدد، شدت، صلابت، زمختی، ضخامت، کلفتی، ناهمواری

متضاد درشتی: نرمی، همواری

معنی انگلیسی:
coarseness, large size, largeness, violence, acerbity, asperity, cut, rough-and-tumble, lip

لغت نامه دهخدا

درشتی. [ دُ رُ ] ( حامص ) سختی. ( غیاث ) ( آنندراج ). شدت. شَرز. شَرص. شَزَن. شُزُنة. شُزونة. قُرْقَفة. قَعْضَبة. ( منتهی الارب ). || صلابت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). جُساءة. جَلَد. عَرْدَمة. عَلَب. قَرْدَسة. قَزَب. قَعْسَرة. مَعَز. ( منتهی الارب ). || ناهمواری. ( آنندراج ): حزونت ؛درشتی زمین. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) :
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی.
رودکی.
بدین درشتی و زشتی رهی که کردم یاد
گزاره کرد به توفیق خالق اکبر.
فرخی.
شَرَص ، شُزونة، عَتَب ؛ درشتی زمین. ( منتهی الارب ). || زبری. خشونت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). حَرَش. حُرشة. خُشنة. ( منتهی الارب ). خُشونة.( دهار ). شَبَص. شَنْزَرة. کَیَح. ( منتهی الارب ) :
به خار پشت نگه کن که ازدرشتی موی
به پوست اونکند طَمْع پوستین پیرای.
کسائی.
چست بنشاند و غازه کشد و وسمه کشد
آبگینه برد آنجا که درشتی خار است.
نجیبی ( از لغت فرس اسدی ).
پنجم زره دست بساوش که بدانی
نرمی و درشتی چو ز خرخار گران را.
ناصرخسرو.
بباید دانست که درشتی زفان تبع خشکی باشد و نرمی طبع تری. ( ذخیره خوارزمشاهی ). کنجاره او [ بان ] درشتی پوست و خارش را ببرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
درشتی کردنم نزخار پشتی است
بسا نرمی که در زیر درشتی است.
نظامی.
جَسَاء؛ درشتی دست از کار. دعک ؛ نرم گردانیدن درشتی جامه را به پوشیدن. ( از منتهی الارب ). || گرفتگی و خشونت در سینه و آواز : لیکن کسی را که در حلق او و سینه او درشتی بود نشاید داد البته. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اگر اندر سینه درشتی باشد عناب و سپستان و بنفشه می پزند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اگر داروهای خشک دهند ریش را خشک کند سرفه و درشتی سینه زیادت شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). آنجا که در حلق و سینه درشتی باشد تسکین هم به شراب بنفشه و شراب آلوی سیاه و کشکاب و لعاب اسپغول باید کرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). این درشتی آواز را به تازی بَحَح گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). جُشرة، جَشّة؛ درشتی در آواز. ( منتهی الارب ). || تناوری و فربهی. ( غیاث ) ( آنندراج ). بزرگی. کلانی. ضخامت. سطبری. غِلاظة. ( دهار ). غِلَظ. غِلظة. کَثافة. ( منتهی الارب ) :
ای که شخص منت حقیر نمودبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ضخامت . ۲ - ناهمواری ۳ - ستم ظلم جور . ۴ - ترشرویی . ۵ - تندی . ۶ - ضخامت .
درستی نام دختر نوشیروان زن بهرام

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - زبری ، ناهمواری . ۲ - ترشرویی .

فرهنگ عمید

۱. بزرگی، در حجم.
۲. زبری، ناهمواری.
۳. [قدیمی، مجاز] تندخویی: درشتی کند با غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی: ۱۲۵ ).

گویش مازنی

/dereshti/ درشتی – حرف زشت - قلم درشت

دانشنامه عمومی

درشتی نام یک مجموعه داستان است که توسط علی اشرف درویشیان نوشته شده است. این مجموعه داستان از ۱۰ داستان کوتاه تشکیل شده و نخستین بار در سال ۱۳۷۳ توسط انتشارات چشمه منتشر شده است. درویشیان در سال ۱۳۷۷ ویراست دومی از این مجموعه داستان منتشر کرد.
درویشیان در این مجموعه اندکی از رئالیسم کارهای پیشین اش فاصله گرفته و به سبب استفاده از فرم در روایت داستان ها اثری متفاوت از کارهای پیشین خود خلق کرده است. با این حال او در این مجموعه هم به مسائل و زندگی فرودستان و انسان های حاشیه ای جامعه می پردازد و نگاه انتقادی خود را حفظ کرده است. [ ۲] مجموعه داستان درشتی نخستین مجموعه داستان درویشیان پس از رخداد جنگ ایران و عراق و جنگ در کردستان ایران است و به همین دلیل تأثیر این دو رخداد در این مجموعه دیده می شود. فلاکت و تیره روزی فاجعه آمیز درون مایهٔ اصلی و پس زمینهٔ کدر و تاریک بیشتر داستان های این مجموعه را تشکیل می دهد. درویشیان به بیماری، آوارگی، تنهایی، از دست دادن عزیزان و مرگ افراد عادی و مردم فرودست در جریان این رخدادها می پردازد و از این نظر شکلی از ادبیات جنگ را خلق می کند که از ادبیات رسمی و دولتی جنگ متفاوت است. در ۵ داستان از این مجموعه تأثیر جنگ دیده می شود. [ ۳] به جز داستان شبح، ۹ داستان دیگر تصاویری از زندگی مردم کرد را در دههٔ ۱۳۶۰ نشان می دهند. اعدام های جمعی سرپایی، شکنجه ها، تواب ها، جنگ، موشک باران شهرها و روستاها، بمباران شیمیایی شهرهای کردستان توسط ارتش صدام و . . . از جمله مسائلی است که مضمون اصلی داستان های درشتی را تشکیل می دهد. [ ۴] [ ۲]
داستان درشتی نخستین داستان این مجموعه است که نام کتاب نیز از آن گرفته شده است. درویشیان این داستان را با نگاه کردن به عکس معروف جهانگیر رزمی از اعدام نیروهای انقلابی در کردستان به دستور خلخالی نوشته است. او کوشیده تا این عکس معروف را دراماتیزه کرده و آن را در قالب داستانی با مایه های سورئالیستی روایت کند. [ ۵] [ ۶]
داستان درشتی از زبان پسرکی روایت می شود که در یک روز بارانی برای بریدن نی و درست کردن قلم درشتی به نیزاری آمده است. او ناگهان متوجه می شود که نی ها به خون آغشته می شوند. پسرک از سوراخ نی ای که بریده است به آن سوی نیزار می نگرد و هشت مرد را مشاهده می کند که تیرباران می شوند. در واقع پسرک نظاره گر تصویر اعدام دسته جمعی کردها در سال ۱۳۵٨ در فروگاه سنندج می شود. در ادامهٔ داستان، قلم درشتی که از نی آغشته بخون ساخته شده بود سرمشق استاد را نمی نویسد، بلکه به طور خودکار سرمشق دیگری می نویسد که در واقع تکلیف تاریخی قلم است:[ ۶]
عکس درشتی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

عتاب

مترادف ها

amplitude (اسم)
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری

acerbity (اسم)
تندی، ترشی، دبشی، درشتی

coarseness (اسم)
درشتی، زبری

فارسی به عربی

حموضة , غزارة

پیشنهاد کاربران

عِتاب
فکر میکنم معنی درشتی میشه بزرگی و مخالف درشتی ریزی میشه نمیدونم آخه چیز هایی که در این جا هست ربطی به این نداره.
معنی درشتی : پرخاش
متضاد درشتی : نرمی
لطفا لایک کنید ممنون🥰🥰
عتاب، پرخاش، جور، خشونت، ستم، عنف، تشدد، شدت، صلابت، زمختی، ضخامت، کلفتی، ناهمواری
دَرِشتی در اصطلاح یزدی یعنی بیرون گذاشتی
عتاب

بپرس