درمان پذیر

/darmAnpazir/

مترادف درمان پذیر: شفاپذیر، علاج پذیر، معالجه پذیر

متضاد درمان پذیر: درمان ناپذیر

معنی انگلیسی:
curable, remediable, treatable

لغت نامه دهخدا

درمان پذیر. [ دَ پ َ ] ( نف مرکب ) درمان پذیرنده. علاج شدنی. خوب شدنی. چاره کردنی. مقابل درمان ناپذیر. مداوا کردنی :
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
ازجان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست.
خاقانی.
رجوع به درمان شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) علاج شدنی مقابل درمان ناپذیر
درمان پذیرنده خوب شدنی چاره کردنی

فرهنگ عمید

۱. درمان پذیرنده، قابل علاج.
۲. چاره پذیر.

مترادف ها

remediable (صفت)
چاره پذیر، قابل علاج، درمان پذیر، گزیر پذیر

پیشنهاد کاربران

بپرس