دمتر

لغت نامه دهخدا

دمتر.[ دِ م ِ ت ِ ] ( اِخ ) رب النوع خاک در یونان قدیم بوده است که رومیان او را سِرِس می خواندند. ( ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ).

دانشنامه آزاد فارسی

دِمِتْر (Demeter)
دِمِتْر
در اساطیر یونان، الهۀ کشاورزی، به ویژه غلات (همتای سِرِس در اساطیر روم)؛ پدر و مادرش، کرونوسو رئا، از تیتانها بودند و دخترش، پرسفونه، از زئوسبود. پرستشگاه او و دخترش در معبدی واقع در اِلِئوسیس قرار داشت که در آن «آیین های الئوسیسی» برپا می شد؛ این آیین از اسرار آمیزترین آیین های دینی یونان بود. تِسموفوریا جشن غلات بود که برای بزرگداشت دمتر در آتن و بعضی از نقاط دیگر برگزار می شد و در آن از مبانی تمدن و رواج قانون نیز تجلیل می کردند که منتسب به دمتر بود؛ چراکه آنان کشاورزی را اساس تمدن می دانستند. در دوره های بعد همتای ایزیس (ایسیس)، ایزدبانوی مصری، به شمار می آمد؛ او را با عصای شاهی و ذرت یا خشخاش و گاه زنبیل و مشعل در دست تصویر کرده اند. خوک در نظرش مقدس بود. کرونوس در هنگام تولد دمتر، او و دیگر برادرانش، پلوتون و پوسیدون، و خواهرانش، هِرا و هستیا، را بلعید، زیرا عقیده داشت که یکی از فرزندانش او را از قدرت ساقط خواهد کرد. زئوس نجات یافت، زیرا هرا او را پنهان کرده بود و بعدها او را وادار کرد که خواهرها و برادرهایش را برگرداند؛ به این ترتیب در نظام جدید خدایان، دمتر به اتفاق دخترش، پرسفونه، به نگهداری از گیاهان و برداشت محصول گمارده شد. پلوتون پرسفونه را حین جمع آوری گل (مشخصاً خشخاش) ربود و با خود به هادِس، دنیای مردگان، برد. دمتر به جست وجوی دخترش برآمد و سرانجام با کمک هِلیوس، ارابه ران خورشید، از سرنوشت او آگاهی یافت. پس با غیظ و غضب اولومپوس (المپ، جایگاه خدایان) را ترک کرد و در زمین اقامت کرد. در آن جا هرگاه روی خوش می دید، برکت می بخشید و چنانچه طردش می کردند، مجازات می کرد، تا آن که در الئوسیس پذیرفته شد. رنجش خاطر او ادامه یافت و به بروز قحطی انجامید تا آن که زئوس پذیرفت که دمتر و دخترش نیمی از سال را با هم بگذرانند. تفسیر متداول این اسطوره آن است که پرسفونه نماد دانۀ غلات است که بخشی از سال (زمستان/مرگ) را زیر زمین و دور از گیاه و بخش دیگر (بهار/زندگی) را پس از برآمدن گیاه، در کنار آن سپری می کند. دمتر حین جست وجوی پرسفونه، خود را به صورت مادیان درآورد تا از گزند برادرش، پوسیدون، که توجهی عاشقانه به او ابراز می کرد، در امان باشد؛ اما زمانی که به شکل پریان درآمد، پوسیدون او را تصرف کرد و درنتیجه از او صاحب نمفی به نام دِسپوئِنا و نریان سیاهی به نام آریون شد. این داستان احتمالاً بازتابی است از خاستگاه دمتر در دوران پیش از تمدن هلنی؛ او در آن زمان یکی از الهگان زمین و همسر خدای آسمان بود که در دوره های بعد به پوسیدون تبدیل شد. این رب النوع ها همگی می توانستند به شکل اسب درآیند.

پیشنهاد کاربران

بپرس