دور پندار

لغت نامه دهخدا

دورپندار. [ پ ِ ] ( نف مرکب ) اندیشه کننده در غور چیزها. ( ناظم الاطباء ). با پندار عمیق. دوراندیش. دوربین. مآل اندیش. مطلع ازچیزهای آینده. ( ناظم الاطباء ).دوراندیش و بابصیرت.

فرهنگ فارسی

اندیشه کننده در غور چیزها .

پیشنهاد کاربران

بپرس